رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 46145

خاطرات همسر هاشمی از ملک عبدالله

ساعت24- عفت مرعشی در این گفت‌وگو از مواجهه خانواده هاشمی با شایعاتی که در خصوص این خانواده در جامعه رواج دارد تا سفر به کشورهای دیگر و شام ملک عبدالله و حضور همسر قذافی در منزل هاشمی سخن گفته است.

خاطرات همسر هاشمی از ملک عبدالله
در سی‌ویکمین شماره ماهنامه مدیریت ارتباطات، پرونده‌ای با هدف بررسی نقش همسران رؤسای جمهور در فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی منتشر شده بود که در بخشی از آن با عفت مرعشی همسر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی گفت و گوی نسبتاً‌ مفصلی انجام و تلاش شده است تا نقش وی در کنار آیت الله، طی بیش از ۳۰ سال فعالیت به عنوان سیاستمدار مورد بررسی قرار گیرد.

عفت مرعشی در این گفت‌وگو از مواجهه خانواده هاشمی با شایعاتی که در خصوص این خانواده در جامعه رواج دارد تا سفر به کشورهای دیگر و شام ملک عبدالله و حضور همسر قذافی در منزل هاشمی سخن گفته است.

بخش هایی از این مصاحبه چنین است:

* شما در زمانی که آقای هاشمی رئیس‌جمهور بودند، در سفرهایی که ایشان می‌رفتند، مخصوصاً سفرهای خارجی، همراهشان می‎رفتید؟

بله می‎رفتم.

* این جزء پروتکل رسمی دولت بود که همسران رئیس جمهور همراه آنها بروند؟‌

بله می‎رفتند، الان هم می‎روند. فکر می‎کنم که الان هم می‎روند. شما بهتر می‎دانید.

* اینکه می‌گویید فکر می‌کنم الان هم می‌روند معنی‌اش این است که شما با همسران رؤسای‌جمهور بعد از آقای هاشمی ارتباطی ندارید؟

با همسر آقای خاتمی از اول ارتباط داشته‌ایم، الان هم داریم ولی با خانم آقای احمدی‌نژاد، نه. از اول ارتباط و نشست نداشتیم، هنوز هم نداریم.

* اصلاً ایشان را ندیده‌اید؟‌

چرا ایشان را در مرقد یا منزل امام و جاهای دیگر دیده‌ام، خانم خیلی خوبی هم هستند ولی رفت‌وآمد خانوادگی نداریم.

* با آقای خاتمی چطور؟ الان هم رفت‌وآمد دارید؟

با خانم آقای خاتمی الان هم ارتباط داریم.

* تا حالا شده آقای هاشمی بدون هماهنگی شما مهمانی دعوت کنند خانه و شما خبر نداشته باشید؟

بله خیلی شده.

* ناراحت شدید؟

اگر وقت کم بود، ناراحت می‎شدم؛ اگر وقت زیاد بود، نه.

* آقای هاشمی یکی از روحانیونی هستند که می‎گویند قبل از انقلاب به کار و تجارت خودشان مشغول بودند و از روحانیون متمول محسوب می‌شدند. می‎خواستم ببینم بیشتر چه کارهایی می‎کردند؟

کتاب داشتند، مجله داشتند و منبر هم می‎رفتند. بعد هم که ‎آمدیم تهران، با یکی از فامیل‌هایشان مقداری ساختمان‌سازی کردند.

* کدام مشخصه آقای هاشمی را بیشتر دوست دارید و کدامش بیشتر شما را ناراحت می‎کند؟

مشخصه به خصوصی ندارند. عجول نیست و زود عصبانی نمی‌شود.

* در مورد تربیت و اسم گذاشتن فرزندان با هم مشورت می‎کردید؟

تربیت بچه‌ها همه با من بوده، ایشان که اصلاً نبودند. اسم فرزند اولم که فاطمه بود را پدرم انتخاب کرد. محسن در ایام فاطمیه به دنیا آمد و به همین دلیل اسمش را گذاشتیم محسن. فائزه را خودمان انتخاب کردیم تا به فاطمه بیاید. آقای هاشمی پسر عمویی داشتند که می‌گفت خواب دیده که اسم فرزند چهارممان را مهدی بگذاریم. اسم یاسر را هم دوست داشتیم و فرزند آخرمان را یاسر نامگذاری کردیم.

* من می‎خواهم برگردم به همان سؤالی که شما با حاج آقا چقدر سفر خارجی رفتید؟ شما وقتی می‎رفتید، طبیعتاً میزبان شما همسر رئیس‌جمهور یا پادشاه کشور مقصد بوده است. بین همسر دو رئیس‌جمهور چه رسم و رسوماتی برقرار بود؟

آنها می‎آمدند جلو، ماشین می‎‌آوردند و ما را سوار می‎کردند و می‎بردند و میهمانی می‎دادند. البته میهمانی خانم‌ها جدا می‎دادند و میهمانی مختلط با مردان نبود، چون ما حجاب داشتیم. آنها بانوان هیأت ما را دعوت می‎کردند و همسران وزرا و نمایندگان خود را نیز دعوت می‌کردند، شام می‎دادند و بازدیدهایی برگزار می‌کردند.

* به غیر از این ضیافت از کجاها بازدید می‌کردید؟

از جاهای دیدنی بازدید می‎کردیم که گاهی در این بازدیدها همسر رئیس‌جمهورشان می‎آمدند و گاهی هم نمی‌آمدند و همسران وزرا ما را همراهی می‎کردند.

* آن وقت آنها معمولاً چه کارهایی را انجام می‎دادند؟ آنها گزارش می‎دادند؟

ما جاهای دیدنی را می‎رفتیم، آنها خودشان گزارش نمی‌دادند، یکی می‎آمد گزارش می‎داد.

* مثلاً بازدیدی از فعالیت‌های عام‌المنفعه مانند رسیدگی به ایتام داشتید؟

بله در آفریقا رفتیم.

* شما به چند کشور سفر کردید؟

ترکیه، سوریه، کشورهای آفریقای جنوبی، سنگال و کلاً جاهایی که آقای هاشمی می‎رفت، ما هم می‎رفتیم.

* در تمام سفرها با ایشان می‎رفتید؟

بله، همه سفرها را می‎رفتم.

* شما زمان نلسون ماندلا به آفریقای جنوبی رفتید؟ همسرشان به استقبال آمد؟

نه، همسر نداشت، همسرش را طلاق داده بود. دخترش آمد.

* در این سفرها همسران رؤسای جمهور صحبت سیاسی هم با شما می‎کردند؟

جلساتی می‎گذاشتند، سخنرانی‌هایی نیز هم توسط ما و هم توسط آنها انجام می‌شد.

* شما در چه مواردی سخنرانی می‎کردید؟

من خیلی کوتاه در مورد برنامه‌های سفر در حد یک تعارف صحبت می‌کردم.

* هیچ‌وقت درخواستی را به شما مطرح نکردند که منتقل بکنید؟‌

نه، آنها درخواستی نداشتند، همه وضعشان خوب بود و برخوردشان هم خوب بود.

* آقای هاشمی سالی که شهردار اسبق تهران دستگیر شد، به مکه رفتند. اگر خاطره‌ای از آن سفر دارید بفرمایید، یا آخرین باری که در کسوت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به مکه رفتند.

آقای هاشمی در این مدت هر جا که رفته با استقبال خوبی روبه‌رو شده. این دفعه هم که رئیس مجمع بوده رفته، آنها خیلی احترام کردند و هیچ فرقی با سفر دوره رئیس‌جمهوری ایشان نداشت. اینکه مثلاً حتی دم بقیع مردم جمع شده بودند و آقای هاشمی گفتند تا مردم داخل نشوند، من نمی‌توانم بروم. آنها هم در را باز کردند و گفتند همه بفرمایید داخل.

* خانم ها را هم راه دادند؟‌

همه را راه دادند. بقیع پر شد از زن و مرد ایرانی. جالب اینجا بود وقتی که برنامه‌ها تمام شد و گفتند بروید بیرون، مردم نمی‌رفتند بیرون. آقای هاشمی دو مرتبه آنجا این برنامه را پیاده کردند و اینها هم قبول کردند ما هم هر دفعه که رفتیم - چه با آقای هاشمی بودم و چه تنها- اینها ما را بردند بقیع. حتی سر قبر امام حسن(ع) هم بردند، خودشان آنجا ایستادند، ما زیارت کردیم و آمدیم. خیلی هم احترام می‎گذارند.

* آنجا هم شما با همسر ملک عبدالله دیدار داشتید؟

نه. من سال اول خودم تنها رفتم و آقای هاشمی نبود. تقریباً من روابط ایران و عربستان را درست کردم. اولین دفعه‌ای که من رفتم مکه، خانم ملک عبدالله میهمانی داد و یک عده را دعوت کرد و جلسه گذاشت.

* بعد از آن جریان کشتار مکه؟

بله. من تنها بودم. آقای هاشمی نیامده بودند.

* این روابط را شما چه جوری برقرار کردید؟

آنها از من خواستند که میهمانی را بپذیرم و من هم پذیرفتم. وقتی پذیرفتم روابط برقرار شد.

* شما در این موارد با آقای هاشمی مشورت می­کنید؟ یعنی مشورت کردید که این میهمانی را بروید یا نه؟

نه، مشورتی نبود.

* یعنی همان جا تصمیم گرفتید؟ تلفن نزدید تهران به اصطلاح اجازه بگیرید؟

نه، ما هیچ چیزی را از آقای هاشمی اجازه نمی‌گیریم.

* یعنی بدون مشورت رفتید؟‌

کاری را که اجازه بخواهد انجام نمی‌دهیم.

* عراق هم که رفتید، استقبال خوب بود؟

بله، خیلی استقبال خوب بود. آنها هم میهمانی دادند.

* آیت الله سیستانی را هم ملاقات کردید؟

خانم‌ها نه، آقایان بله. آنجا با خانواده آقای حکیم ملاقات داشتم. من با خانواده آقای حکیم تقریباً فامیل وصلتی داریم، یعنی پسرعموی مادرم با دختر آقای حکیم ازدواج کرده‌اند و من قبلاً با آنها آشنا بودم. من قبلاً رفته بودم عراق و همه را دیده بودم. همه آمدند، همه میهمانی دادند، خانم ها جدا، آقایان جدا و ما را به سامرا، کاظمین، نجف و کربلا بردند.

* خانم مرعشی! از سرانی که آمدند ایران، کدامشان منزل شما آمدند؟

ملک عبدالله یک شام آمدند خانه ما البته خانم ایشان اصلاً ایران نیامده است. عرب‌ها خانم‌هایشان را نمی‌آورند. هر چقدر هم ما دعوت کردیم، قبول نکردند. ملک عبدالله خودش گفته بود که می‌خواهم بیایم خانه. یک شام هم خانم قذافی میهمان ما بودند.

* خانم آقای قذافی را شما دعوت کرده بودید؟

ما رفته بودیم لیبی، آنها هم آمده بودند. قذافی در جنگ خیلی به ما کمک کرده بود.

* حافظ اسد چطور؟ با خانم او ارتباط داشتید؟‌

آنها که ایران نیامدند ولی ما سوریه رفتیم. بله، ارتباط داشتیم.
نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها