کد خبر
536561
پنهانکاری عادت تاریخی لندن
ساعت 24-شیوع نسخه انگلیسی «همهگیری» کووید19 جهان را نگران کرده و باز، داس درو را به جان نگران انسانها انداخته است.
سرعت شیوع از بریتانیا تا اقصینقاط عالم با شدت ناشی از سرایت سریعتر ویروس جهشیافته، در جریان است. بسیاری از مطلعان و تحلیلگران بر این باورند که پنهانکاری دولت بوریس جانسون در مورد میزان پراکندگی و کشندگی ویروس جدید در انتشار جهانی آن نقش بیبدیلی داشته است. در ابتدای بروز بحران همهگیری کووید19 رسانههای بریتانیا و خصوصا بخش فارسی بیبیسی سعی در جاانداختن این مفهوم داشتند که پنهانکاری و مراودات خاص میان تهران - پکن که باعث متوقف نشدن پروازها بوده، از عومل اصلی انتشار ویروس در سراسر منطقه غرب آسیاست. حال که غبارها فروکش کرده حکایتِ آن منع رطب کردن از رطب خوردگان عیانتر از هر زمان است؛ اما به سیاق استانداردهای دوگانه با کمترین پوشش خبری مسیر فراموشی را میپیماید. شاید یادآوری موارد مشابه تاریخی از این رفتار ضد انسانی دولتمداران لندن گواهی بر استمرار تاریخی بر استانداردهای دوگانه و هیچانگاری جان آدمیان در دیگر نقاط جهان برای سردمداران انگلستان باشد.
1-آنفلوآنزای اسپانیایی: در بحبوحه جنگ جهانی اول به سبب ضعف و فتور دولت مرکزی، خاک ایران بهرغم اعلان رسمی بیطرفی دولت مستوفیالممالک، از سوی ارتشهای روسیه تزاری، امپراتوری عثمانی و بریتانیا مورد تعرض قرار گرفت. از پی اشغالگران که خود بار اضافهای بر دوش غله و غذای نیمهجان ایران بودند، بیماری مسری هولناکی نیز با این جماعت به جان ایرانیان افتاد. آنفلوآنزای حاد که مدتی قبل از آن در مستعمرات بریتانیا همهگیر شده بود، با پنهانکاری دولت وقت این کشور شیوع یافت و تنها با اعلان رسمی مقامات بهداشتی دولت اسپانیا پرده از آن برداشته شد و این عفریت آدمخوار به جهانیان شناسانده شد. هنگهای سوار و پیاده ارتش مستعمراتی بریتانیا که معمولا از اهالی شبهقاره هند و بنگال تشکیل شده بودند، در حکم ناقل، جمعیت زیادی از ایرانیان را به این ویروس مرگبار مبتلا کردند. پیوند آنفلوآنزای اسپانیایی و قحطی تشدید شده با اشغال، منجر به جان باختن کسر بزرگی از جمعیت شش میلیونی ایران در آن زمان شد. تاریخنگارانی چون محمدقلی مجد در کتاب خود زیرعنوان قحطی بزرگ این آمار را تا ثلث جمعیت ایران برآورد کردهاند. جالب آنکه در آن زمان زمامداران لندن به دلیل مصالح جنگ و بیاعتنایی به جان مردمان دیگر سرزمینها و حتی سربازان مستعمراتی و اجیرشده خود تا مدت مدیدی این همهگیری هولناک را مخفی کردند.
2- میهمانان ناخوانده و تیفوس و تیفوئید: باز با درگرفتن جنگ عالمگیر دوم و بهرغم اعلان بیطرفی دولت فخیمه ایران صبح سوم شهریورماه سال 1320 خاک کشور مورد تهاجم و اشغال شوروی و بریتانیا قرار گرفت. در ادامه و به همان روال شوم جنگ جهانی اول قحطی و تورم ناشی از اشغال بر رنجهای تلنبار شده مردمان انباشته شد. اراده دولتین بریتانیا و شوروی مبنی بر اسکان دادن آوارگان لهستانی در ایران موج تازهای از بیماری را وارد خاک ایران کرد. این آوارگان که فوج فوج وارد خاک ایران میشدند مبتلا به انواع امراض واگیر و خصوصا تیفوس و تیفوئید بودند. فروش البسه و معاشرتهای بیپروایشان در شهرهای ایران و خصوصا تهران منجر به شیوع گسترده تیفوس و تلف شدن جمع کثیری از اتباع ایران شد، اما تصمیم به اصلاح وضع آوارگان لهستانی به خرج و پایمال کردن ملت ایران جدیتر از آن بود که از وضعیت بهداشتی آنان به دولت ایران کمترین اطلاعی داده شود. حتی واکسنهای خریداریشده توسط بهداری دولت ایران هنگام تخلیه بار در بندر ماهشهر به نفع ارتش بریتانیا و برای استفاده سربازانشان توقیف و ضبط شد. البته با مدد بنگاه خبرپراکنی بریتانیا (آن گونه که خود آنها بیبیسی را مینامند) نگذاشتند اذهان ایرانیان متوجه این سیاهکاری و پنهانکاری دهشتناک شود.
جان کلام آنکه پنهانکاری و بیاعتنایی به سلامت دیگر ملل سنت دیرپایی در سیاست لندن بوده و ظاهرا هنوز هست و مورد کرونای انگلیسی موید این مطلب است. اما اینکه متهم به مدد رسانههای دیرپا و فراگیرش در نقش مدعی ظاهر شود، تنها با تکیه بر رجوع به تاریخ و تامل در مدعاهاست که با محک تجربه نقش میبازد و میشود مصداق چکامه
آن یکی پرسید اُشتر را که هی؟
از کجا میآییای فرخنده پی؟
گفت از حمام گرم کوی تو
گفت خود پیداست از زانوی تو!
مجید خورشیدی کارشناس روابط بینالملل
1-آنفلوآنزای اسپانیایی: در بحبوحه جنگ جهانی اول به سبب ضعف و فتور دولت مرکزی، خاک ایران بهرغم اعلان رسمی بیطرفی دولت مستوفیالممالک، از سوی ارتشهای روسیه تزاری، امپراتوری عثمانی و بریتانیا مورد تعرض قرار گرفت. از پی اشغالگران که خود بار اضافهای بر دوش غله و غذای نیمهجان ایران بودند، بیماری مسری هولناکی نیز با این جماعت به جان ایرانیان افتاد. آنفلوآنزای حاد که مدتی قبل از آن در مستعمرات بریتانیا همهگیر شده بود، با پنهانکاری دولت وقت این کشور شیوع یافت و تنها با اعلان رسمی مقامات بهداشتی دولت اسپانیا پرده از آن برداشته شد و این عفریت آدمخوار به جهانیان شناسانده شد. هنگهای سوار و پیاده ارتش مستعمراتی بریتانیا که معمولا از اهالی شبهقاره هند و بنگال تشکیل شده بودند، در حکم ناقل، جمعیت زیادی از ایرانیان را به این ویروس مرگبار مبتلا کردند. پیوند آنفلوآنزای اسپانیایی و قحطی تشدید شده با اشغال، منجر به جان باختن کسر بزرگی از جمعیت شش میلیونی ایران در آن زمان شد. تاریخنگارانی چون محمدقلی مجد در کتاب خود زیرعنوان قحطی بزرگ این آمار را تا ثلث جمعیت ایران برآورد کردهاند. جالب آنکه در آن زمان زمامداران لندن به دلیل مصالح جنگ و بیاعتنایی به جان مردمان دیگر سرزمینها و حتی سربازان مستعمراتی و اجیرشده خود تا مدت مدیدی این همهگیری هولناک را مخفی کردند.
2- میهمانان ناخوانده و تیفوس و تیفوئید: باز با درگرفتن جنگ عالمگیر دوم و بهرغم اعلان بیطرفی دولت فخیمه ایران صبح سوم شهریورماه سال 1320 خاک کشور مورد تهاجم و اشغال شوروی و بریتانیا قرار گرفت. در ادامه و به همان روال شوم جنگ جهانی اول قحطی و تورم ناشی از اشغال بر رنجهای تلنبار شده مردمان انباشته شد. اراده دولتین بریتانیا و شوروی مبنی بر اسکان دادن آوارگان لهستانی در ایران موج تازهای از بیماری را وارد خاک ایران کرد. این آوارگان که فوج فوج وارد خاک ایران میشدند مبتلا به انواع امراض واگیر و خصوصا تیفوس و تیفوئید بودند. فروش البسه و معاشرتهای بیپروایشان در شهرهای ایران و خصوصا تهران منجر به شیوع گسترده تیفوس و تلف شدن جمع کثیری از اتباع ایران شد، اما تصمیم به اصلاح وضع آوارگان لهستانی به خرج و پایمال کردن ملت ایران جدیتر از آن بود که از وضعیت بهداشتی آنان به دولت ایران کمترین اطلاعی داده شود. حتی واکسنهای خریداریشده توسط بهداری دولت ایران هنگام تخلیه بار در بندر ماهشهر به نفع ارتش بریتانیا و برای استفاده سربازانشان توقیف و ضبط شد. البته با مدد بنگاه خبرپراکنی بریتانیا (آن گونه که خود آنها بیبیسی را مینامند) نگذاشتند اذهان ایرانیان متوجه این سیاهکاری و پنهانکاری دهشتناک شود.
جان کلام آنکه پنهانکاری و بیاعتنایی به سلامت دیگر ملل سنت دیرپایی در سیاست لندن بوده و ظاهرا هنوز هست و مورد کرونای انگلیسی موید این مطلب است. اما اینکه متهم به مدد رسانههای دیرپا و فراگیرش در نقش مدعی ظاهر شود، تنها با تکیه بر رجوع به تاریخ و تامل در مدعاهاست که با محک تجربه نقش میبازد و میشود مصداق چکامه
آن یکی پرسید اُشتر را که هی؟
از کجا میآییای فرخنده پی؟
گفت از حمام گرم کوی تو
گفت خود پیداست از زانوی تو!
مجید خورشیدی کارشناس روابط بینالملل
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.