محمود فکری جای خودش را به فرهاد مجیدی داد
خداحافظی با سرمربی استقلال در پنج پرده
ساعت 24-اوایل پاییز بود که در کمال تعجب محمود فکری کاپیتان باسابقه استقلال به عنوان سرمربی این تیم منصوب شد. عجیب از این منظر که هیچ گاه در سالهای گذشته نام فکری میان کاندیداهای نشستن روی نیمکت استقلال مطرح نشده بود. فکری جانشین مجید نامجومطلقی شد که خودش جانشین فرهاد مجیدی شده بود که به بهانه بازگشت استراماچونی از تیم کنار رفت. فکری بعد از فراز و نشیبهای زیاد روز سهشنبه از سمت خودش استعفا داد.
فکری روی اعصاب هواداران بود
یکی از ویژگیهای محمود فکری که خیلی روی اعصاب هواداران استقلال میرفت،کنفرانسهای خبری و مصاحبههایش بود. تماشای هر بار گفتوگوهای زنده سرمربی استقلال به نوعی آدم را یاد مصاحبههای برخی از مدیران میانداخت که هیچیک از مشکلات را قبول نمیکردند، در مورد موفقیتهاشان اغراق میکنند، با نمونه آوردن از مشکلات کشورهای خارجی میخواهند ثابت کنند همه جای دنیا همین است، منتقدین را دستنشانده عوامل بیگانه میدانند و قس علیهذا. فکری هر بار با این پرسش مواجه میشد که تیمش توان فنی بالایی ندارد و او به عنوان سرمربی اشتباهات تاکتیکی مرتکب میشود و از «اتاق فکری» حرف میزد که قصد زمین زدن او را داشتند. فکری بعضی از اوقات حتی از دادن همین جواب هم شانه خالی میکرد. بعد از بازی با سپاهان وقتی خبرنگاری از او در مورد تاکتیک تیم سوال کرد، فکری بلند شد و به نشانه اعتراض از سالن کنفرانس بیرون رفت. او وقتی میان هواداران قرار میگرفت و با انتقادات آنها مواجه میشد، میپرسید شما از کجا آمدید؟ او این را حتی به دستیارانش هم یاد داده بود و به عنوان مثال آرش برهانی به هواداری که با زاری از او میخواست فکری به حال وضعیت تیم کند،گفت:«شما بگو از طرف کی اومدی؟» به این معنا که تو هوادار واقعی نیستی و قصدت ضربه زدن به استقلال است. از سمت دیگر بسامد جمله «ما الان صدر جدولیم» در اظهارات فکری در روزهایی که استقلال رده نخست را در اختیار داشت آن قدر زیاد شد که بدل به دستمایه شوخی کاربران در فضای مجازی شد. یک نفر نوشت:«اگه توی خیابون به محمود فکری بگی سلام، میگه ما صدر جدولیم علیک سلام!» فکری در جای دیگری در مورد موفقیتهای تیمش گفت مگر بقیه تیمها چه کار میکنند؟ از دیدگاه خیلیها محمود فکری به شکل اغراقگونهای از موفقیتهایش حرف میزد. او بعضی وقتها هم در توجیه ناکامیها همانند اخبار 20:30 که عوض پرداختن به مشکلات داخلی از سیل و زلزله امریکا و تعداد گرسنگان در سراسر دنیا گزارش پخش میکند به وضعیت تیمهای مطرح که نتایج خوبی در این فصل نگرفتند، اشاره میکرد و از بارسلونا مثال میزد! از همه مهمتر محمود فکری وقتی با موج شدید درخواست هواداران با استعفایش مواجه شد تا حد ممکن مقاومت کرد. درست مثل آنهایی که به میز ریاستشان میچسبند. آنهایی که فقط قوانینی نظیر قانون منع به کارگیری بازنشستگان یا خدای نکرده مرگ میتواند از خدمت معافشان کند. اگر در اواسط نیمفصل نخست فکری به این نتیجه نرسیده بود که شانسی در استقلال ندارد بدون شک بعد از باخت مقابل سپاهان به خوبی متوجه شد که دیگر پشتوانهای در تیم ندارد. اما با این همه ماند و فرصت نیمفصل را هم از تیمش گرفت و بعد از یک تساوی دیگر و رساندن فاصله تیمش با پرسپولیس به ۶ امتیاز راضی به جدایی شد. همه اینها یعنی فکری مدیریت درستی در زمینه ارتباط با هواداران و افکار عمومی نداشت.
اوجگیری بازیکن سالاری
احتمالا همه قبول دارند که یکی از بزرگترین حاشیههایی که برای استقلال در نیمفصل نخست رقم خورد، ماجرای وریا غفوری در بازی با نساجی بود. جایی که کاپیتان استقلال بعد از خطا با عصبانیت توپ را به زمین کوبید،کارت زرد گرفت و به سرمربی گفت تعویضش کند!
فکری هم وریا را عوض کرد و کاپیتان استقلال حتی تا آخر بازی هم در ورزشگاه نماند و یک راست راهی خانه شد. میگفتند مشکلات مالی وریا با باشگاه دلیل عصبانیت او بوده است. تقریبا تمام پیشکسوتان استقلال بعد از بازی روی این نکته تاکید داشتند که مشکل وریا با باشگاه هرچه هست سر جای خودش اما او نباید به این شکل به تیم بیاحترامی میکرده و فکری باید با این مساله برخورد کند. با این حال اتفاقی که در بازی بعدی استقلال رخ داد، نشانی از برخورد فکری با کاپیتان تیمش نداشت. وریا انگار که اتفاق خاصی نیفتاده فیکس بازی کرد. بعد از آن نوبت به انتقاد رشید مظاهری از نیمکتنشینیاش شد.گلر استقلال حتی در این رابطه با مربی دروازهبانهای تیم هم جنگ لفظی پیدا کرد و طبق گفته عزیزیان مربی دروازهبانهای استقلال به او فحشهای رکیک هم داده است. اما هیچکدام از اینها باعث نشد فکری عکسالعمل مشخصی مقابل مظاهری به نمایش بگذارد. مظاهری قبل از بازی با مس خیلی راحت ادعا کرد که کمر درد دارد و اردوی تیم را ترک کرد. آخرین مورد هم برمیگردد به مهدی قائدی که به خاطر مشکلات قراردادش ۱۱ روز بدون عذر موجه سر تمرینات حاضر نشد. او در این مدت جواب باشگاه و مربی تیم را نداد. اما به محض بازگشت به تمرین با استقبال فکری مواجه شد و فقط با یک روز تمرین مقابل مس رفسنجان فیکس بازی کرد. همه اینها در ادبیات فوتبالی به عنوان «بازیکنسالاری» شناخته میشود. بدون شک هیچ مربی فوتبالی در دنیا نمیتواند در مقابل بیانضباطی بازیکنان مسامحه کند و نتیجه هم بگیرد. فکری هم از این قاعده مستثنا نشد. او شاید میخواست همه چیز را مرامی و برادرانه حل کند. شاید میخواست از مهندسی معکوس بهره ببرد و اتوریته خود را به شکل دیگری نمایش دهد اما هرچه بود عملکردش به کار استقلال نیامد و حالا همه هواداران استقلال میگویند، مربی بعدی تیم اول از همه باید مقابل بازیکنان بیانضباط تیم بایستد و دسیپلین را به اردوی استقلال بیاورد. بازیکن باید بداند تا وقتی قرارداد دارد در اختیار باشگاه است و هرگونه سرپیچی از دستورات تبعات سنگینی برای او به همراه خواهد داشت.
هر بازی یک تاکتیک
محمود فکری با یکی از شلوغترین کادرهای فنی ممکن وظیفه هدایت تیم را برعهده گرفت. در ابتدای راه و قبل از شروع کار خیلیها انتقاد کردند که فکری با تفکر لیگ یکی نمیتواند استقلال را جلو ببرد.گفتند کادر فنی خیلی شلوغ است.گفتند شیوهای که او در تیمهای دسته یک یا نساجی پیش گرفته بود، در تیم مدعی قهرمانی جواب نمیدهد. هر چه زمان جلوتر رفت این واقعیت آشکار شد که انتقادادت اگر نه همهاش لااقل بخش قابل توجهاش درست بوده. تیم فکری شلختگی تاکتیکی داشت. او در 16 هفته انواع و اقسام روشها را به کار بست و چندین سیستم را در زمین بازی پیاده کرد. بازیکنان را مثل مهرههای شطرنج در جاهای مختلف میگذاشت تا شاید به یک ترکیب ایدهآل برسد اما گویا هرگز نرسید. خودش میگفت این یک امتیاز است که تیم بتواند با سیستمهای مختلف کار کند اما به این نکته توجه نمیکرد که بازیکنان برای جا افتادن در یک سیستم نیاز به زمان دارند. از آن مهمتر مربی باید خودش روی آن شیوه بازی تسلط داشته باشد.
یک روز دفاع سه نفره، یک روز دفاع چهار نفره، یک بازی با سه هافبک، یک بازی با چهار هافبک و بازی دیگر با پنج هافبک، یک بار استفاده از تک مهاجم، یک بار استفاده از دو مهاجم و بار بعدی بهره بردن از سه مهاجم. فکری همه این شیوهها را آزمود. بازیکنان هم در این سیستم حسابی برای خودشان میچرخیدند. همه اینها استقلال را در نهایت به بلوغ فکری از لحاظ تاکتیکی نرساند و آخرش معلوم نشد سرمربی تیم دنبال چه چیزی است. از آن مهمتر اینکه تیم استقلال شاداب بازی نمیکرد و حتی بازیهای این تیم در آن برههای که صدر جدول را در اختیار داشت، هواداران را راضی نمیکرد. کارشناسان بارها اشتباهات تاکتیکی فکری را به او وکادر فنیاش گوشزد کردند اما تاثیری نداشت. فکری گمان میکرد همه تیمهای لیگ همین شکلی کار میکنند و اگر داوری با آنها یار باشد یا روز خوبشان را پشت سر بگذارند حتما نتیجه میگیرند. اگر هم تیم نتیجه نمیگیرد یا اشتباهات داوری بوده یا بدشانسی خودشان.
بازیکنان بیانگیزه
تقریبا از زمانی که حاشیهها اطراف استقلال زیاد شد، زمزمههایی مبنی بر کمکاری برخی از بازیکنان استقلال به گوش رسید. صمد مرفاوی مربی استقلال بعد از جدایی در استوری اینستاگرامش نوشت:«امان از لجبازیها و گوش نکردنها» برخی از کارشناسان نیز بعد از دو بازی استقلال مقابل سپاهان و مس تاکید کردند بازیکنان آن تلاشی که باید و شاید را از خودشان به نمایش نمیگذارند. این مسالهای نیست که قابل اثبات باشد اما میتوان به این نکته اشاره کرد که وقتی محمود فکری رختکن تیم را از دست داد و بازیکنان فهمیدند جایگاه سرمربی تیم لرزان شده احتمالا دیگر آن انگیزه همیشگی را نداشتند. این اتفاقی است که در هر تیمی که چنین وضعیتی را تجربه کند، رخ میدهد. بازیکنان نا مطمئن از اندیشههای سرمربی باری به هر جهت بازی میکنند و منتظر اتفاقات بعدی میمانند. نمونههای زیادی از این رفتار بازیکنان را هم در فوتبال کشورمان و هم در لیگهای معتبر خارجی داریم. منچستر تحت هدایت مورینیو و بایرن تحت هدایت آنچلوتی و کواچ دو تا از بهترین نمونهها در بالاترین سطح هستند. علاوه بر بیانگیزگی، بازیکنان استقلال آنچنان که باید و شاید همدل نیز نبودند. این همان چیزی است که یک تیم برای موفقیت به شدت به آن نیاز دارد. این مشکلی است که آبیها چند سالی میشود از آن رنج میبرند.
مدیریت فشل
در کنار همه انتقاداتی که به محمود فکری وارد است، یکی از بزرگترین دلایل ناکامی او در استقلال را میتوان مدیریت تیم نامید. مدیریتی که در انجام تعهداتش برای فراهم آوردن بهترین امکانات کمکاری به خرج داد، منایع مالی لازم را به صورت منظم به تیم تزریق نکرد و باعث بروز اعتراضات شد، قرارداد وریا غفوری را رسانهای کرد، نتوانست بحران مهدی قائدی را سریع مدریت کند و مشکلات زیادی برای تیم به وجود آورد. همین کادر مدیریتی بعد از بازی با سپاهان وقتی با اعتراض وحشتناک هواداران و درخواستشان برای اخراج فکری مواجه شد، محکم پشت سرمربی تیمش ایستاد. در چند روز تعطیلی نیمفصل هم مدام از حمایت دم زد. با این حال وقتی استقلال مقابل مس مساوی کرد به فردا نکشیده عذر فکری را خواست. معلوم نیست اگر مدیریت استقلال به این نتیجه رسیده بود که فکری گزینه مناسبی است چطور با یک تساوی خارج از خانه درهای خروج را به سرمربی تیم نشان داد؟ یا اگر قرار بود تحت فشار هواداران قرار بگیرد چرا بعد از بازی با سپاهان که اعتراضات به مراتب شدیدتر بود و کار را به تجمع مقابل باشگاه و مجلس کشاند،کوتاه نیامد؟ این نوع مدیریت استقلال چندین سال است که به یکی از دو تیم پرطرفدار کشور آسیبهای جدی وارد کرده است. هواداران استقلال این را نتیجه مدیریت کلان ورزش و متوجه شخص مسعود سلطانیفر میدانند. مدیریتی که از زمان رفتن پرویز مظلومی در اواسط همین دهه تاکنون7 سرمربی را روی نیمکت استقلال نشانده و میتوان گفت عمر هیچکدام از اینها به جز علی منصور بیشتر از یک سال نبوده است. آیا در چنین شرایطی میتوان انتظار داشت که یک تیم نتیجه بگیرد؟
فکری بعضی وقتها هم در توجیه ناکامیها همانند اخبار 20:30 که عوض پرداختن به مشکلات داخلی از سیل و زلزله امریکا و تعداد گرسنگان در سراسر دنیا گزارش پخش میکند به وضعیت تیمهای مطرح که نتایج خوبی در این فصل نگرفتند، اشاره میکرد و از بارسلونا مثال میزد! از همه مهمتر محمود فکری وقتی با موج شدید درخواست هواداران با استعفایش مواجه شد تا حد ممکن مقاومت کرد. درست مثل آنهایی که به میز ریاستشان میچسبند. آنهایی که فقط قوانینی نظیر قانون منع به کارگیری بازنشستگان یا خدای نکرده مرگ میتواند از خدمت معاف شان کند.
برخی از کارشناسان بعد از دو بازی استقلال مقابل سپاهان و مس تاکید کردند بازیکنان آن تلاشی که باید و شاید را از خودشان به نمایش نمیگذارند. این مسالهای نیست که قابل اثبات باشد اما میتوان به این نکته اشاره کرد که وقتی محمود فکری رختکن تیم را از دست داد و بازیکنان فهمیدند جایگاه سرمربی تیم لرزان شده احتمالا دیگر آن انگیزه همیشگی را نداشتند. این اتفاقی است که در هر تیمی که چنین وضعیتی را تجربه کند، رخ میدهد. بازیکنان نا مطمئن از اندیشههای سرمربی باری به هر جهت بازی میکنند و منتظر اتفاقات بعدی میمانند.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.