کد خبر
556866
به بهانه هشتاد سالگی خالق «گوزنها»
جذابیتهای پنهان سینمای کیمیایی
ساعت 24-مسعود جان عزیز یار دیرین... مدتهاست که از تو دورم، مدتهاست که دلتنگ توام، به یاد آن شبهای روشن که با جواد جان طوسی مینشستیم و از سینما میگفتیم و از فیلم نوآرها و بوگی، فولر و فورد و البته هیچکاک خودمان.
به یاد آن دور دورها وقتی که داشتی «قیصر» را میساختی دلم میخواست که در کنارت هنگام ساخت بودم اما نشد. به یاد خیلی چیزهای خوب آن موقعها که دیگر نیست، سینمایی که سینما بود و فیلمهایی که زلال و شفاف و متعالی و ما را به دنیای تکنی کالر میبرد. یادت هست روزی که بعد از نمایش «قیصر» با محمد شهرزاد آمدیم دفتر آریانا فیلم با تو به گفتوگو نشستیم؟ میدانی این موضوع مال کی است؟ نیم قرن پیش، گذاشتیم و گذشتیم. خوشحالم که همچنان سرپایی و فیلمسازی، شنیدم که فیلم قبلیات «خون شد» بسیار خوب بوده (مثل بیشتر فیلمهایت) و تازگیها هم «خائنکشی» را تمام کردهای، تحسین میکنم که همچنان ایستادهای. ما را از سینما جدایی نیست. زندگیمان است و تو پیشگام همه بودهای. کاش میتوانستم بار دیگر با تو باشم؛ اما بدان همیشه دلم آنجاست، پیش تو و در کنار تو در آن اتاق کوچک رویایی و مقابل تلویزیون با فیلم «جیب بر خیابان جنوبی».
اهمیت سینمای کیمیایی
اما چرا هنوز هم ما باید مسعود کیمیایی را به مثابه یکی از مهمترین و بهترین فیلمسازان خودمان جدی بگیریم؟
این درست همان پرسشی است که رابین وود در کتاب خودش درباره هیچکاک کرده بود. او گفته بود دریغ چنین پرسشی که اصولا باید مطرح شود و افزوده بود اگر بشود واقعا سینما را به عنوان هنری مستقل به حساب آورد، به عینه در مورد کیمیایی میتوان همین خصوصیت را به کار گرفت. سینمایش غریزی و فطری است. شاید بتوان گفت سینمایی جوشان از درون خود او –آنگونه که ما همیشه منظور نظرمان بوده– به همین خاطر درک فیلمهایش (خاصه آنچه پیش از انقلاب ساخته) نیاز به درک ماهیت تکنیک و جوهر سینمای خود کیمیایی دارد. کافی است نگاهی داشته باشیم به «قیصر» او، میدانیم که فیلم ماندگاری است. فیلم همه زمانها که هیچوقت کهنه و رنگ باخته نمیشود (مثل بسیاری از فیلمهای بزرگ دیگر). یادم هست اولین نقد را بر این فیلم من در مجله «ستاره سینما» نوشتم با عنوان «سینمای ایران تولد یافت» و بعد دیگران به وفور دربارهاش نوشتند، «قیصر» گرفت و نوع سینمایی دیگر را سبب شد و در حقیقت رنسانسی در سینمای از پا افتاده ما ایجاد کرد.
چرا «قیصر» چنین کرد؟ به درستی نمیتوان پاسخی برای این سوال یافت. شاید آن سوی دیگر سینمایی بود که سالها بر آن سینما سایه انداخته بود. آنچه قیصر را از آن سینمای عامی و متعارف متمایز میساخت، نگاه و شکل بازگویی نامتعارف فیلمساز بود. درست در زمان و موقعیتی مناسب، درست در لحظهای که باید به وقوع میپیوست.
«قیصر» تکهای از جامعه بیعدالت، نامردمی و نابرابریها بود. تفاوت قیصر از آنجا ناشی میشد که قهرمان اینبار بیش از آنچه ظاهری و مادی عمل کند، احساسی و درونی بود. برای همین هم بود که شخصیت او به آدمهای معمول بیشتر نزدیک بود تا یک قهرمان ساختگی، به همین رو مخاطب خود را در کنار «قیصر» و با او در کشاکش همه اتفاقات میدید. نظرم بر این است در بهترین فیلم کیمیایی «گوزنها» به خوبی میتوان لحظههای احساسی سینمایی را دید، یعنی تحقق بخشیدن و واقعی کردن تم و محتوای داستان در قالب «سینمای خود کیمیایی»، به عبارت دیگر به کار گرفتن تکنیکی که نه تنها تماشاگر را وا میدارد آنچه را روی پرده در هر لحظه میگذرد «ببیند»، بلکه کاری میکند که جلوه و تجسم واقعی آن لحظه خاص را در همان لحظه تجربه و احساس کند. این را بگویم که من هنوز هم از هواخواهان سینمای کیمیایی هستم و طرفدار نوع نگاه و فکر و اندیشه او... جذابیت مسعود جان کیمیایی در این نکته نهفته است که میتواند همچنان هم منتقدان قدیمی را با فیلمهایش و نوع نگاهش ارضا کند و هم منتقدان جوان امروزی را به تحسین و تعریف وا دارد. مبارک باشد تولدت...
اهمیت سینمای کیمیایی
اما چرا هنوز هم ما باید مسعود کیمیایی را به مثابه یکی از مهمترین و بهترین فیلمسازان خودمان جدی بگیریم؟
این درست همان پرسشی است که رابین وود در کتاب خودش درباره هیچکاک کرده بود. او گفته بود دریغ چنین پرسشی که اصولا باید مطرح شود و افزوده بود اگر بشود واقعا سینما را به عنوان هنری مستقل به حساب آورد، به عینه در مورد کیمیایی میتوان همین خصوصیت را به کار گرفت. سینمایش غریزی و فطری است. شاید بتوان گفت سینمایی جوشان از درون خود او –آنگونه که ما همیشه منظور نظرمان بوده– به همین خاطر درک فیلمهایش (خاصه آنچه پیش از انقلاب ساخته) نیاز به درک ماهیت تکنیک و جوهر سینمای خود کیمیایی دارد. کافی است نگاهی داشته باشیم به «قیصر» او، میدانیم که فیلم ماندگاری است. فیلم همه زمانها که هیچوقت کهنه و رنگ باخته نمیشود (مثل بسیاری از فیلمهای بزرگ دیگر). یادم هست اولین نقد را بر این فیلم من در مجله «ستاره سینما» نوشتم با عنوان «سینمای ایران تولد یافت» و بعد دیگران به وفور دربارهاش نوشتند، «قیصر» گرفت و نوع سینمایی دیگر را سبب شد و در حقیقت رنسانسی در سینمای از پا افتاده ما ایجاد کرد.
چرا «قیصر» چنین کرد؟ به درستی نمیتوان پاسخی برای این سوال یافت. شاید آن سوی دیگر سینمایی بود که سالها بر آن سینما سایه انداخته بود. آنچه قیصر را از آن سینمای عامی و متعارف متمایز میساخت، نگاه و شکل بازگویی نامتعارف فیلمساز بود. درست در زمان و موقعیتی مناسب، درست در لحظهای که باید به وقوع میپیوست.
«قیصر» تکهای از جامعه بیعدالت، نامردمی و نابرابریها بود. تفاوت قیصر از آنجا ناشی میشد که قهرمان اینبار بیش از آنچه ظاهری و مادی عمل کند، احساسی و درونی بود. برای همین هم بود که شخصیت او به آدمهای معمول بیشتر نزدیک بود تا یک قهرمان ساختگی، به همین رو مخاطب خود را در کنار «قیصر» و با او در کشاکش همه اتفاقات میدید. نظرم بر این است در بهترین فیلم کیمیایی «گوزنها» به خوبی میتوان لحظههای احساسی سینمایی را دید، یعنی تحقق بخشیدن و واقعی کردن تم و محتوای داستان در قالب «سینمای خود کیمیایی»، به عبارت دیگر به کار گرفتن تکنیکی که نه تنها تماشاگر را وا میدارد آنچه را روی پرده در هر لحظه میگذرد «ببیند»، بلکه کاری میکند که جلوه و تجسم واقعی آن لحظه خاص را در همان لحظه تجربه و احساس کند. این را بگویم که من هنوز هم از هواخواهان سینمای کیمیایی هستم و طرفدار نوع نگاه و فکر و اندیشه او... جذابیت مسعود جان کیمیایی در این نکته نهفته است که میتواند همچنان هم منتقدان قدیمی را با فیلمهایش و نوع نگاهش ارضا کند و هم منتقدان جوان امروزی را به تحسین و تعریف وا دارد. مبارک باشد تولدت...
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.