دعوای سیاسی - انتخاباتی در ساختمانِ شیشه ای / برنده انتخاباتِ حداقلی چه کسانی هستند؟
ساعت24-در حالی کهاین روزها صداوسیما صحنه وزن کشی نمایندگان دو جریان سیاسی شده،برابر نظرسنجیها، برنامههای رسانه ملی در آستانه انتخابات مجلس با بحران مقبولیت بین مخاطبان روبهرو است.موضوعی که زنگ خطر از دست رفتن مرجعیت رسانه ملی را به صدا درآورده است.
خبرآنلاین: از ابتدای انقلاب ۵۷، دو تفکر در صداوسیما نمایندگانی داشتند که به فراخور موقعیت های سیاسی، هر یک توانستند دست بالا را پیدا کنند. تفکر اول، به تکثر آراء و نظرات برای جذب حداکثری مخاطب اولویت میداد تا از این رهگذر، در رقابت با رسانههای ماهوارهای خارجی، صداوسیما بتواند پیام جمهوری اسلامیرا به فراتر از مرزها هم برساند.
اغلب روسای صداوسیما از محمدهاشمی تا عبدالعلی علی عسگری در این گروه جای دارند. حتی در زمان جنگ نیز تلاش شده بود مرجعیت صداوسیما بین مردم، با سرپرستی شوراهای سه نفره حفظ شود. حذف سیاسی کلید خورد
اما تفکر دوم که رسانه ملی را حوزه برنامه سازی برای یک گروه با عقیده خاص، تلقی میکرد، به مرور برنامه سازانی را که قرابت سیاسی با مدیران عالی نداشتند، حذف کرده و کوشش میکرد، شبکههای صداوسیما را به مثابه قرارگاهی نظامی و سیاسی تحت تابعیت یک سلیقه واحد درآورد، تا از رهگذر یکدست کردن آراء و نظرات همچون یگانی نظامی، پای برنامه سازان، زیر طبل واحد دستورات ابلاغی قرار گیرد. در این راهبرد، حتی لباس و موی برنامه سازان و مجریان، به مسئله مدیران تبدیل میشد تا بتوانند صرفا افراد تحت تابعیت نظر،عقیده وسلیقه خود را برای برنامه سازی در صداوسیما در اختیار بگیرند. خالص سازی در صداوسیما با اسم رمز «تحول»
اما بعد از روی کارآمدن پیمان جبلی و با اطمینان از پیروزی ابراهیم رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری، افراد وابسته به یک جریان سیاسی خاص که در خرداد۱۴۰۰ به نفع ابراهیم رئیسی کنار رفته بودند، به منظور خالص سازی صداوسیما و با اسم رمز «تحول» از شهرداری مشهد به تهران آمده و در صدر پست های سازمانی قرار گرفتند. آذرماه همان سال، انتصاب وحید جلیلی برادر سعیدجلیلی که با حکم پیمان جبلی،«قائم مقام رئیس سازمان در امور فرهنگی و دبیر ستاد تحول در رسانه ملی» شده بود، مورد توجه افکارعمومی قرار گرفت.
در ادامه و به مرور، حذف وطرد مجریان و برنامه سازان معروف، بدون توجه به ریزش مخاطبان، در دستور کار مدیران جدید قرار گرفت.حذف عادل فردوسی پور،رضا رشیدپور،محمدرضا گلزار و... اگرچه با جایگزینهایی همراه بود اما انتخاب راهبرد دوم در صداوسیما مانع از آن میشد که زنگ خطر ریزش مخاطب مهم تلقی شود. این زنگ خطر حتی با مهاجرت برخی مجریان ورزشی و بازیگران با تجربه نیز احساس نشد. سیاست هایی که با هزینه مرجعیت زدایی از نخبگان و نهادهای مدنی رقیب، در عمل، مخاطب را به سمت مرجعیت های رسانهای ماهوارهای ضد جمهوری اسلامی،سوق میداد. جریان خاص؛ برنده انتخاباتِ حداقلی
چه آنکه برابر فرمول انتخابات های قبل، در صورت سردی انتخابات و مشارکت حداقلی مردم در آن، که پیامد قطعی راهبرد دوم است، جریان سیاسی خاص و مخاطب گریز، برنده انتخابات حداقلی خواهد بود.
بر اساس این چارچوب بود که در هفتههای گذشته، محمدرضا شهبازی مجری برنامه پاورقی که همراه با امیرحسین ثابتی مجری شبکه افق، از اعضای نزدیک به جبهه پایداری و از حمایت وحید جلیلی (برادر سعید جلیلی) نیز برخوردارند،پروژه خالص سازی صداوسیما را با جلوگیری از بازگشت محمدرضا گلزار و رضا رشیدپور که در سالهای گذشته سلیقههای بیشتری را زیر چتر صداوسیما می آوردند، پیگیری کردند.
در همین راستا، شهبازی با انتشار ویدئویی با گفتن جملههایی مانند «مگر ما اوسکل نظام مقدسیم»، «ما سوپاپ اطمینان شما نیستیم» و «صدا و سیمای زمان شاه نیست که دلمون خوش باشه یه برنامه یک ربع بیست دقیقهای داریم»، مدیران عالی رتبه صداوسیما و مشاوران فرهنگی مقامات عالی نظام را در موقعیت کاذب از دست رفتن جبهه انقلاب در صداوسیما قرار دادند، تا دایره تنگ خالص سازی، نتواند حتی رضا رشیدپور که فرزند شهید است را هم تحمل کند.این در حالی بود که نتایج مخاطب سنجی برنامههای صدا و سیما نشان داده برنامههایی مثل «سیدخندان» و «پاورقی» شهبازی از مجریان نزدیک به جبهه پایداری، در بهترین ساعات پخش روی آنتن تلویزیون، تنها ۵ درصد از مخاطبان را به خود جلب کرده است. نفوذ و قدرت جبهه پایداری در صداوسیما / دایره خالص سازی گسترده تر شد
منازعهای که علی فروغی را نیز از دایره خودیها خارج کرد و بعد از دعوای توئیتری محمدرضا نجارزاده معاون اجتماعی شبکه سه با محمدرضا شهبازی مجری پاورقی، برکناری نجارزاده را در دعوای نیابتی فروغی و جلیلی به دنبال داشت. دعوایی که ترجمه آن، اعمال قدرت جبهه پایداری در صداوسیما بود تا دایره خالص سازی در صداوسیما را گسترده تر کند.
گروکشیها و تهدیداتی که ماحصل آن حذف برنامههای پرمخاطب، ممنوعالکار کردن چهرههای پرطرفدار، تبدیل تلویزیون به رسانه پخش محتواهای سوگیرانه است و به از دست رفتن بیش از پیش مخاطبان، تقدیم کردن دو دستی آنها به شبکهایران اینترنشنال و منوتو و از دست رفتن مرجعیت رسانه ملی منجر خواهد شد؛ اتفاقی که از حیث منافع و مصالح ملی نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت. صداوسیما زیر ضرب دعوای سیاسی پایداریها با اصولگرایان
از این رو بعید است صدا و سیما با این وضع، بتواند از زیر سایه سنگین دعوای سیاسی پایداریها با اصولگرایان، مرجعیت خود را در برابر رسانههای فارسی زبان همچون بی بی سی و اینترنشنال حفظ کند. پاشنه آشیلی که یک سوی آن، تمرکز قدرت اجرایی بروکراتیک صداوسیما در قائم مقامی وحید جلیلی است و سوی دیگر آن اثرپذیری مدیران حرفهای صداوسیما از بازیهای سیاسی است که نمونه آن، در نمایش شهبازی و کاربرد عبارات تند و تحریک کننده، اما با روکش انقلابی از سوی او، برای اثرگذاری بر مسئولان نظام و با هدف حذف رقیب، مشاهده شد.
در چنین شرایطی به نظر میرسد مداخله مسئولان عالی نظام برای کنترل بازیگران پشت پرده منازعه نیابتی احزاب در صداوسیما، آن هم شش ماه مانده به انتخابات مجلس ضروری است. صورت مسئله آن است که وابستگان فکری یک جریان سیاسی تندرو در صداوسیما، قائل به تکثر آراء نبوده و بحران مقبولیت پدیدآمده در صداوسیما را در نتیجه گیری نهایی، به نفع پیروزی حزب متبوع خود در شرایط مشارکت حداقلی مردم در انتخابات مجلس، ارزیابی میکنند.
موقعیتی که برخی مدیران فعلی صداوسیما به اشتباه، با آتش زدن خیمههای متکثر، تلاش میکنند مردم را زیر خیمه تک صدایی جمع کند. غافل از آنکه ستون خیمه اصلی، مردمی هستند که نظرات آنها نادیده گرفته شده و نمایندگان فکری آنها حذف شدند.