ادامه همین سیاست خارجی یا برطرف کردن فقر
ساعت 24 - اگرانسان توانا بود وقتی دست به هرچیز می زند آن چیز را طلا کند دیگر نیازی به داتش اقتصاد نبود زیرا دانش اقتصاد برای به تعادل رساندن خواستهای نامحدود انسان با امکانات محدود استپدیدار شده است. همانطور که انسان باید انتخاب کند برای به دست آوردن یک کالا باید از مصرف کدام کالا بگذرد یک کشور نیز برای انتخاب ها محدودیت دارد. محدودیت ایران انتخاب میان سیاست خارجی است که ستیز با غرب را اولویت میداند با رفع فقر است که آن را نیز اولویت میداند.

دکتر داود سوری اقتصاددان ورزیده ایرانی در یک میز گرد درکیش که متن آن در روزنامه هم میهن منتشر شده به این مقوله اشاره کرده ومی گوید: " به نظر من اینکه دولتی معتقد باشد و یا شعار دهد که برای حمایت از فقرا و کاهش فقر تلاش میکنم، نشاندهنده این نیست که واقعاً بخواهند این کار را انجام دهند، مهم این است که از چه خواستههای دیگری برای رسیدن به آن چشمپوشی میکنند. بعید میدانم هیچ دولتی در دنیا وجود داشته باشد که کاهش فقر و برابری برای آنها مسئله نباشد اما باید دید چقدر حاضر هستند از خواستههای خود بگذرند تا به رفع فقر برسند. ما میدانیم به جز سیاستهای اقتصادی و اجتماعی، سیاستهای خارجی نیز بر اقتصاد و وضعیت رفاهی خانوارها تاثیرگذار هستند که باید با همدیگر هماهنگ شوند. " سوری گفته است : بین سیاستهای اقتصادی و سیاستهای اجتماعی یک هماهنگی وجود دارد و نمیتوان آنها را مستقل از هم دید. اینکه دولت دخالت کند و نتیجه قیمت بازار را تعیین کند ودونکیشوت وار خود را حامی فقرا نشان دهد را نمیتوان سیاست دانست بلکه بیعملی دولت است و انجام عملی با خرج دیگران محسوب میشود و این عین بیسیاستی است. ما در این چهار دهه سرمایههای فیزیکی خود را از دست دادهایم، سرمایههایی که مبنای تولید بودهاند. محیط زیست از بین رفته و همه میدانیم که سرمایه اجتماعی پایینی داریم و کاهش پیدا کرده است. با اینکه آموزش در ایران افزایش پیدا کرده، اما سرمایه انسانی کشور نیز بسیار پایین است و نیروی کار باکیفیت که حاضر باشد در کشور کار کند، بسیار سخت پیدا میشود. سوال من این است به کجا میخواهیم برویم؟ آیا هیچ تصوری از آینده داریم و چگونه به آنجا خواهیم رفت؟ این اقتصاددان اضافه کرده است:یسشترین فقرای ما فقرای شاغل و یا فقرای تحصیلکرده هستند؛ فقرایی هستند که از نظر سلامت سالم و جوان هستند، درآخرین بررسیای که داشتیم حدود ۶۰درصد فقرای ما اینگونه هستند و این خیلی سخت است که ایندرصد از فقرای کشور همه قابلیتها را داشته باشند اما فقیر زندگی کنند. در سیاستهای اقتصادی که در مقابله با فقر مطرح میشود، بحث تقویت این افراد مهم است تا بتوانند از مواهب و شرایط اقتصادی استفاده ببرند و با توان خود از فقر خارج شوند. از هر سه نفر یک نفر در جامعه ما فقیر است؛ فقیر کسی است که حداقل امکانات زندگی را نمیتواند تامین کند و این باعث تاسف است. درست است که نرخ بیکاری کاهش پیدا کرده اما آیا با تعریف یک ساعت کار در هفته که نرخ بیکاری با آن محاسبه میشود، میتوان پاسخگوی مخارج یک خانوار بود؟ قطعاً نه. خیلی از اوقات افراد شاغل هم هستند اما بسیاری از آنها نیز فقیر محسوب میشوند چون ارزش نهایی تولید آنها در اقتصاد پایین است چون یا قیمت محصولاتی که تولید میکنند پایین است و یا تولید کمی دارند. همه اینها به شرایط کلی اقتصاد برمیگردد. ما با اقتصاد دنیا ارتباطی نداریم و نمیتوانیم در چرخههای رقابتی تولید کالا و خدمات شرکت کنیم که باعث شده اقتصاد کلان ما به این صورت باشد.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.