حوزه پیشگام نبوده است
ساعت 24 - هنگامی که انقلاب شد یکی از شعارهایی که رواج یافت، وحدت حوزه و دانشگاه بود. درباره معنای این وحدت توافق چندانی وجود نداشت؛ ولی این شعار نشاندهنده واقعیت جدا بودن این دو نهاد از یکدیگر بود؛ واقعیتی که در جوامع غربی به این شدت شاهد آن نبودیم و ریشه دانشگاههای مهم غرب، در مراکز علمی وابسته به کلیسا یا همان حوزههای علمیه مسیحیت بود.
در ایران و علیرغم تقدم تاسیس حوزه بر دانشگاه، هیچگاه حوزه نتوانست یا نخواست که پیشگام در آموزش دانشهایی جز فقه باشد؛ حتی از فلسفه نیز پرهیز میکردند و چهبسا با استادان فلسفه در حوزه مخالفت جدی داشتند.
جالب اینکه مجتهدین مسلم که به تعبیری میتوانستند حقوقدانان برجستهای هم باشند، نتوانستند حتی علم و دانش جدید حقوق را در حوزهها تدریس کنند و دچار نوعی از رکود و انجماد در نظام آموزشی بودند.
این تصور در ابتدای انقلاب وجود نداشت و به همین دلیل هم پس از انقلاب تعدادی از دانشجویان و یا فارغالتحصیلان و حتی استادان دانشگاه وارد حوزه شدند؛ ولی خیلی زود از راه رفته پشیمان شدند و برگشتند و بهجایش روحانیون عازم دانشگاه شدند و حتی سعی کردند که در قم دانشگاه تاسیس کنند و مدرک دانشگاهی بدهند و اغلب هم عنوان دانشگاهی برای خود انتخاب کردند.
به عبارت دیگر، این دانشگاه نبود که حوزوی شد بلکه این حوزه بود که سعی کرد خود را به صورت دانشگاه درآورد، و این را نمیتوان نشانه موفقیت آن دانست؛ چون بهاندازه کافی دانشآموختگان دانشگاهی داریم و کم هم نداریم. مشکل ما این است که حوزه فاقد آموزش بهروز و کارآمدی است که بتواند مطابق ادعاهایش پاسخگوی نیازهای مردم و حکومت و حل مسائل کشور باشد.
بیاییم نگاهی منصفانه به دستاوردهای آن در نیمقرن اخیر بیندازیم. بزرگترین خروجی حوزه در تدوین قانون اساسی است که طبعاً ربطی به پس از انقلاب ندارد. واقعیت این است که روحانیت پیش از انقلاب در میان مردم بود و ادعای حل مسائل جامعه را داشت. ولی پس از انقلاب و در عمل معلوم شد که شناخت کافی از واقعیتهای مبانی علمی حکومتداری و الزامات حکمرانی وجود ندارد.
مسئله اصلی ترس آنان از علم جدید بود. علم جدید چیزی جز روش علمی متفاوت از قدیم نبود. یکی از دلایلی که اغلب تحصیلکردگان حوزه و دانشگاه اعتبار و عنوان دانشگاهی را ترجیح میدهند، توجه آنها به اعتبار روش و اهمیت منطق علمی است که در دانشگاهها غالب است.
در اروپا طبابت و حقوق و فلسفه ارتباط نزدیکی با آموزههای الهیاتی داشتند و در نهایت نیز پزشکی و حقوق مدرن از دل آن بیرون آمدند و فلسفه هم همواره مرتبط با کلیسا و علمای مسیحیت بود؛ ولی در ایران نوعی عقبگرد در این زمینهها را میبینیم.
ریشه طب مثلاً اسلامی علیه پزشکی مدرن را برخی روحانیون در قم آبیاری میکنند. این روشها زیانی به علم پزشکی نمیزند، بلکه اعتبار آموزههای حوزوی را با سوال مواجه میکند. انواع خرافات عجیب و غریب که نوعی دکانداری است به نام دین و با لباس آن منتشر میشود و کسی هم مانع آنها نیست.
تقریباً کمتر مسئلهای است که فرد معتبری از آنان حاضر به گفتوگوی انتقادی شود ولی در همه حوزهها نظرات یکسویه ارائه میدهند. گویی هیچ نظارتی بر آنان وجود ندارد. بهشدت سیاستزده شدهاند و استقلال آنها در برابر قدرت چون گذشته نیست و همین امر اعتبار اخلاق و نظرات آنان را با سوالهای کلیدی مواجه کرده است.
دو عنصر پول و قدرت سیاسی بیش از ظرفیت جذب وارد این نهاد شده است؛ در نتیجه با این دو عنصر میکوشند که نارساییهای عناصر دیگر را جبران کنند. درحالیکه عامل قدرتمندی آنها همان عناصر تضعیف شده است که هیچ چیزی نمیتواند جایگزین آنها شود.
اگر سری به نمایشگاه کتاب زده شود، اعتبار ادعاهای مزبور درباره فقدان توانمندیهای حوزه در پاسخ به مسائل روز جامعه معلوم خواهد شد که عملاً کتابهای حوزوی که به موضوعات مهم روز پاسخ دهند، در دسترس نیستند و هیچکدام از پرسشهای اساسی جامعه پاسخ داده نمیشود.
هرچند نیازی در رفتن به نمایشگاه کتاب هم نیست. در زمینه جرم و مجازات و سیاست کیفری، در موضوع حقوق زنان و خانواده، در موضوع اصل و مبنای حکومت و شهروندی، در مسئله مهم سیاستهای اقتصادی، بانکداری و پول، اخلاق و فلسفه آن و... کمتر پرسشی است که پاسخ ولو اجمالی و قابلاعتنا دریافت شود.
البته و حتماً دستاوردهایی بوده است؛ ولی قطعاً به نسبت انتظارات و مسئولیتها و ادعاهای رسمی، این دستاوردها بهشدت نامتوازن است.
سرمقاله هممیهن
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.