جمهوری اسلامی و بحرانهای چند وجهی
ساعت 24 - رویدادهای اخیر، بهویژه حملهی اسرائیل به دوحه، آشکار ساخت که تصمیمات اصلی دربارهی ایران پیشاپیش در واشنگتن و تلآویو گرفته شده است. آنچه امروز بهعنوان دیپلماسی و مذاکره مطرح میشود، بیش از آنکه واقعی باشد، بخشی از یک نمایش سیاسی است.

امریکا و اسرائیل مذاکره با جمهوری اسلامی و حماس را بیشتر ابزاری برای وقتکشی و تجهیز و تدارک و فرصتیابی میبینند تا راهی برای توافق. بنابراین، ایران ناگزیر است خود را برای شرایط دشوارتر، حتی احتمال بسیار بالا برای حملهی مستقیم، مهیا کند.
سوال کلیدی در این شرایط آن است که آیا دولت و حاکمیت آمادگی لازم برای رویارویی دارند یا خیر؟ اگرچه توان نظامی عامل تعیینکنندهای است، اما نباید از نقش جامعه و افکار عمومی غفلت کرد. مردمی که انبوهی از مطالبات برآوردهنشده دارند، آیا در لحظه بحرانی پشت حاکمیت خواهند ایستاد؟ شواهد چندان دلگرمکننده نیست.
در سالهای اخیر، نهتنها بسیاری از خواستههای مردم برآورده نشده، بلکه حتی پاسخهای نمادین نیز با مقاومت روبهرو بوده است. نمونه روشن آن برکناری معاون وزیر ارشاد به دلیل صدور مجوز چند کنسرت است؛ اقدامی که پرسشهای جدی برمیانگیزد: آیا این تصمیمها برخاسته از اعتقاد واقعی گروههای فشار است یا بخشی از برنامهای برای ضربهزدن به نظام؟ به هر حال، نتیجهی نهایی یکی است: دورتر شدن مردم از حاکمیت.
تردید و عقبنشینی حاکمیت در حوزههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به تهدیدهای خارجی وزن بیشتری میبخشد. جمهوری اسلامی از بیرون با فشار آمریکا و اسرائیل مواجه است و از درون با نارضایتی فزایندهی جامعه. در این میان، نخبگان وفاداری که بر جمهوریت تاکید دارند، بارها هشدار دادهاند و راه اصلاح را پیشنهاد کردهاند، اما صدایشان به جایی نمیرسد.
اقتصاد کشور به دلیل غفلت از اصلاحات بنیادی زیر بار گرانی خرد میشود. کاهش احتمالی درآمدهای نفتی نیز چشمانداز جبرانی پیشِرو نمیگذارد. نرخ ارز آزاد عملاً معیار اصلی قیمتگذاری در همهی بازارها شده است.
دولت تاکنون در حوزهی انرژی و برق با احتیاط عمل کرده، اما روشن است که در آینده نزدیک این بخش هم دستخوش تغییر قیمتی خواهد شد و تبعات اجتماعی گستردهای ایجاد خواهد کرد. قیمتها به نرخ ارز آزاد به زودی بر همه کالاهای اساسی و کالاها و خدمات برخوردار از ارز ترجیحی و یارانه مسلط شده و بر سر مردم آوار خواهد شد.
حوزه فرهنگ هم گرفتار مقاومتهای غیرمنطقی در برابر خواست عمومی است. لغو پیاپی کنسرتها سبب شده مردم برای پاسخ به نیاز فرهنگی خود به ابتکارهای شخصی روی آورند. نمونهی بارز آن، گردهماییهای خودجوش در واکنش به لغو کنسرت شجریان بود. این روند اگر ادامه یابد، فاصلهی فرهنگی مردم و حاکمیت بیش از پیش خواهد شد.
اگر نخبگان و اندیشمندان در رژیم پیشین در این سطح به رژیم برای برگشت به عقلانیت اصرار و التماس میکردند، بعید نبود که رژیم شاه به روشهای دموکراتیکتری روی میآورد. در ۲۰ سال اخیر، هشدارها و توصیههای نخبگان و دانشگاهیان برای اصلاح به حاکمیت جمهوری اسلامی بیپاسخ مانده است. امروز نیز دانشجویان و روشنفکران همان درخواستها را به تکرار و با اصرار پیمیگیرند، اما پاسخ حاکمیت همچنان سکوت و مقاومت است.
بیتوجهی به اصلاحات، کشور را به سمت فروکاستن سوق داده است: اقتصاد در حال کوچکشدن، جامعه در حال عصبیترشدن، دشمنان در حال جسورشدن بیشتر و حاکمیت در حال از دست دادن کنترل. اگر این چرخه ادامه یابد، ایران با بحرانهایی روبهرو خواهد شد که شاید بازگشتی برای آنها نباشد.
در این وضعیت بحرانی، دولت نقشی منفعلانه یافته است. دولت و رئیسجمهور در راس وزرا نهتنها ابتکار عمل ندارند، بلکه خود را تنها مجری بیچونوچرای رهنمودهای رهبری میدانند. بنابراین تصمیمهای کلان کشور در عمل در دست «هستهی سخت قدرت» محدود و متمرکز شده است.
حسین عبده تبریزی - هاما
در نهایت، آیندهکشور وابسته به تصمیمهای همان هستهی مرکزی قدرت است. بااینحال، تجربههای گذشته آشکار کرده است که نظرات مردم و نخبگان سهم ناچیزی در این تصمیمها دارد. چنین بیتوجهی سرمایهی اجتماعی نظام را فرسوده میسازد و هزینهی رویارویی ایران با دشمنان خارجی را بهطور چشمگیری افزایش میدهد.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.