رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 660786

۳ گزینه ترامپ در مواجهه با ایران

ساعت 24 صرف انرژی و وقت کمتر برای ایران، هدفی قابل‌درک در حوزه امنیت ملی است. بیش از ۴۶ سال است که هر دولت آمریکا منابع قابل‌توجهی را صرف ایران کرده و در مقابل، بازده‌اندکی دریافت کرده است. در فاصله‌ای آشکار از دولت اول دونالد ترامپ، راهبرد امنیت ملی جدید آمریکا (NSS) این واقعیت را منعکس می‌کند. به‌طوری که تنها سه بار به ایران اشاره کرده، بر تضعیف جایگاه آن، آتش‌بس ایران و اسرائیل و عملاً اعلام «ماموریت انجام شد» تاکید دارد.

ترامپ

به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: بخش مربوط به ایران در NSS احتمالاً بازتاب‌دهنده اختلافات داخلی در پایگاه سیاسی رئیس‌جمهور طی جنگ دوازده‌روزه ایران و اسرائیل است. جنگ‌طلبان سنتی از اقدامات نظامی استقبال کردند، در حالی که جریان‌های محدودکننده نگران بودند رئیس‌جمهور از وعده‌اش برای پایان دادن به «جنگ‌های بی‌پایان» در خاورمیانه عقب‌نشینی کند.

یکی از مقامات دولت به من گفت کاخ سفید نمی‌دانست چگونه همزمان رضایت تاکر کارلسن و مارک لوین را جلب کند؛ دو چهره‌ای که دو سر طیف «محدودکننده–جنگ‌طلب» را نمایندگی می‌کنند. پایان جنگ دوازده‌روزه—با یک حمله گسترده و سپس خروج سریع دیپلماتیک—تلاشی بود برای پر کردن این شکاف از طریق اعلام پیروزی و عبور از موضوع.  اما متاسفانه این راه‌حل احتمالاً موقتی است؛ زیرا مسائل ریشه‌ای همچنان حل‌نشده باقی‌مانده‌اند و عبور از پرونده ایران آن‌قدرها هم که NSS القا می‌کند ساده نخواهد بود.   NSS درست می‌گوید که ایران تضعیف شده است. در دو سال گذشته، ایران در میدان نبرد با یک شکست راهبردی پس از دیگری مواجه شده است. در عرصه بین‌المللی نیز اوضاع بهتر نیست: سازمان ملل در سپتامبر تحریم‌ها علیه ایران را دوباره اعمال کرد. در داخل کشور هم تهران ناتوانی خود را در مدیریت چالش‌هایی همچون بحران مداوم آب نشان داده است.   با وجود این عقب‌گردها، ایران همچنان تهدیدی برای منافع آمریکا و چشم‌انداز «شراکت، دوستی و سرمایه‌گذاری منطقه‌ای» است که NSS ترسیم می‌کند. ایران همچنان مقادیر زیادی اورانیوم با غنای بالا و سانتریفیوژهای پیشرفته در اختیار دارد—آن هم بدون هرگونه نظارت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی. این خطر هسته‌ای با درخواست‌های داخلی در ایران برای «گریز هسته‌ای» پس از جنگ دوازده‌روزه تشدید شده است.   اگرچه برنامه موشکی و حمایت ایران از بازیگران غیردولتی تضعیف شده، ایران در همان جنگ دوازده‌روزه خسارات ملموسی به اسرائیل وارد کرد و می‌تواند به‌راحتی حملات نیابتی علیه نیروهای آمریکایی در منطقه را از سر بگیرد. در حالی که ایران در حال بازسازی سایر توانمندی‌های خود است، همچنان از طریق حوثی‌ها در یمن قدرت‌نمایی می‌کند. به‌طور خلاصه، ایران هنوز این ظرفیت را دارد که به همان هژمون منطقه‌ایِ خصمانه‌ای تبدیل شود که NSS می‌خواهد از آن جلوگیری کند.   بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، در واکنش به این واقعیت، بار دیگر تهدید موشکی ایران را برجسته کرده و تمرکز حملات اسرائیل علیه نیروهای نیابتی ایران را افزایش داده است. در محافل خصوصی، برخی مقامات و تحلیلگران اسرائیلی از جنگ دوازده‌روزه به‌عنوان «اولین جنگ ایران» یاد کرده‌اند و معتقدند در دور بعدی، اسرائیل تهاجمی‌تر برنامه موشکی ایران و حتی خود حکومت را هدف قرار خواهد داد. اگر این دیدگاه‌ها بازتاب واقعیت باشند، تداوم آتش‌بس احتمالاً منوط به آن است که ترامپ نتانیاهو را از اقدامات بعدی بازدارد. در هر صورت، ازسرگیری درگیری ممکن—اگر نگوییم محتمل—است.   حالا چه باید کرد؟   با توجه به NSS، اجرای سست «فشار حداکثری ۲.۰» و برخی مواضع پیشین ترامپ درباره مداخله نظامی، می‌توان گفت تغییر حکومت در ایران با ابتکار آمریکا فعلاً روی میز نیست. این وضعیت ممکن است تغییر کند، اما اگر رویکرد «اول آمریکا» و NSS غالب بماند، هدف آمریکا این خواهد بود که در آینده زمان کمتری صرف ایران کند. این رویکرد سه گزینه فوری پیش روی واشنگتن می‌گذارد:   1. امید بستن به تداوم وضع موجود     2. واگذاری مسئله ایران به اسرائیل     3. تلاش برای دستیابی به یک توافق جدید با ایران   گزینه اول: وضع موجود   اگر آتش‌بس فعلی پابرجا بماند—عالی است. رئیس‌جمهور اعتبار زیادی کسب خواهد کرد و NSS نیز روی همین سناریو حساب می‌کند. این رویکرد شباهتی به سیاست دو سال پایانی دولت بایدن در قبال ایران دارد که برخی آن را «نه بحران، نه توافق» می‌نامیدند. اما سه تفاوت اساسی وجود دارد:   اول، از نگاه دولت بایدن این سیاست موقتی بود و تا حدی به تقویم سیاسی آمریکا مربوط می‌شد. دوم، با توجه به دلایل گفته‌شده، ازسرگیری درگیری محتمل است و هر شکل از مهار را کم‌دوام می‌کند. سوم، حتی اگر ترامپ بخواهد کاملاً از ایران فاصله بگیرد، به دلیل خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸ و حملات بی‌سابقه به برنامه هسته‌ای ایران در ژوئن امسال، میراث پرونده هسته‌ای ایران عملاً به نام او ثبت شده است.   گزینه دوم: واگذاری مسئله به اسرائیل   واگذاری این پرونده به اسرائیل یک گزینه است. اجرای آن احتمالاً به سیاست «چمن‌زنی» منجر می‌شود؛ یعنی اسرائیل به‌طور دوره‌ای ایران را هدف قرار دهد تا تهدیدهای مشخصی را کاهش دهد و همزمان تمرکز بیشتری بر تغییر حکومت در بلندمدت داشته باشد. این راهبرد، پرریسک و پربازده بالقوه است و به شریکی متکی است که توان نظامی بالایی نشان داده، اما در تبدیل موفقیت‌های میدانی به دستاوردهای راهبردی پایدار چندان موفق نبوده است. با حضور بیش از ۴۰ هزار نیروی آمریکایی در خاورمیانه، در صورت گسترش درگیری، منافع و نیروهای آمریکا نیز به‌راحتی در تیررس قرار می‌گیرند.   فعالان پایگاه «مگا»ی ترامپ و جریان‌های محدودکننده—که هر دو خواهان کاهش نقش آمریکا در خارج هستند—باید با توجه به نتایج جنگ دوازده‌روزه محتاط باشند. شعار «بگذار اسرائیل، اسرائیل باشد» در مراحل اولیه جنگ رایج بود، اما در نهایت این جنگ به سرمایه‌گذاری قابل‌توجه آمریکا انجامید. اگرچه دولت تاکنون از جنگی طولانی اجتناب کرده، اما دور تازه‌ای از درگیری می‌تواند آمریکا را به نزاعی بکشاند که با راهبرد بلندمدتش و خواست بخش بزرگی از پایگاه ترامپ در تضاد است.   گزینه سوم: توافق جدید   در نهایت، و شاید مهم‌تر از همه، به نظر می‌رسد ترامپ گزینه سوم—توافق جدید—را ترجیح می‌دهد. او بارها خواستار ازسرگیری مذاکرات شده و اقداماتی نمادین انجام داده است؛ از جمله ارسال نامه‌ای به رهبر ایران در ماه مارس و دعوت از مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران، برای شرکت در نشست صلح غزه در مصر در اکتبر.   اما دستیابی به توافقی جدید کاری بسیار دشوار است. جدا از این‌که ایران مذاکره‌کننده‌ای بسیار سخت است، ترامپ با چالش‌هایی خاصِ دولت خود مواجه است که نشان می‌دهد چرخش از پرونده ایران تا چه حد پیچیده خواهد بود.   یک توافق احتمالی با ایران می‌تواند شکاف درون حزب جمهوری‌خواه را دوباره فعال کند. بدون تسلیم کامل دولت ایران—که احتمال آن پایین است—بعید است دولت نتانیاهو از هرگونه توافقی حمایت کند و این مسئله جمهوری‌خواهان حامی ترامپ و مخالف برجام را در موقعیتی دشوار قرار می‌دهد. همزمان با آغاز گفت‌وگوها در آوریل، در واشنگتن این احساس وجود داشت که ایران با مذاکرات پایان دادن به جنگ اوکراین متفاوت است: محافظه‌کاران سنا در موضوع ایران فشار بیشتری بر رئیس‌جمهور وارد خواهند کرد.   علاوه بر این، هر توافق جدیدی باید بهتر از برجام (یا دست‌کم به‌طور معناداری متفاوت) باشد. زمانی که در دولت—از جمله در تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای دولت ترامپ—حضور داشتم، به‌خوبی می‌دانستیم هر توافق بعدی با برجام مقایسه خواهد شد. برجام، با همه نقص‌ها و محدودیت‌هایش، هنگام خروج ترامپ از آن در حال کار کردن بود. بازگشت مستقیم به برجام ممکن نیست؛ زمان زیادی گذشته و پیشرفت‌های هسته‌ای ایران چنین امکانی را از بین برده است. با این حال، هر توافق آینده‌ای ناگزیر با نقاط قوت (محدودیت‌های دقیق بر برنامه هسته‌ای ایران) و ضعف‌ها (بندهای غروب و دامنه محدود) برجام سنجیده خواهد شد.   در نهایت، چرخش آمریکا به‌دور از ایران دشوار خواهد بود، هرچند این هدف قابل‌درک است. همه گزینه‌ها معایب و چالش‌های خاص خود را دارند. با این حال، تلاش برای دستیابی به یک توافق پایدار با ایران احتمالاً بهترین گزینه است. این مسیر نه در مذاکره آسان است و نه در فروش سیاسی آن در داخل آمریکا. اما امید بستن به شانس یا واگذاری مسئله به دیگران، خطر گرفتار شدن عمیق‌تر آمریکا در خاورمیانه برای سال‌های آینده را افزایش می‌دهد.

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها