بازار ارز در مرز آزادی
درحالی که قیمت هردلار آمریکا دلار به مرز 130هزار تومان نزدیک شده و اثرش پیش از تابلو، وارد زندگی مردم شده است؛ دولت همچنان تماشاگر بازاری است که هر روز سفرهها را کوچکتر میکند.
به گزارش تسنیم، چند ماه قبل اگر کسی میگفت دلار به 129 هزار تومان میرسد، با تردید به او نگاه میکردند؛ نه از سر خوشبینی، بلکه از این جهت که چنین عددی برای اقتصاد، بازار و معیشت مردم «غیرقابلتحمل» بهنظر میرسید، اما حالا، همان عدد نهتنها محقق شده، بلکه آرامآرام در حال عادیشدن است، بازار به آن عادت کرده، قیمتها خود را با آن تطبیق دادهاند و مردم، بیآنکه قدرت انتخابی داشته باشند، ناچار به پذیرشش شدهاند.
دلار امروز تنها یک عدد روی تابلو نیست؛ معیاری است برای سنجش میزان رهاشدگی اقتصاد. هرچه این عدد بالاتر میرود، نبود سیاست روشن، نبود روایت رسمی و نبود مسئولیتپذیری شفاف، عیانتر میشود.آنچه وضعیت کنونی را از جهشهای قبلی خطرناکتر کرده، نه صرفاً سطح قیمت، بلکه پذیرفتهشدن آن در سکوت سیاستگذار است؛ سکوتی که به بازار میگوید سقفی وجود ندارد و به مردم القا میکند که قرار نیست کسی جلوی این مسیر بایستد.
در چنین فضایی، بازار ارز دیگر منتظر تصمیم رسمی نمیماند، رفتارها تغییر کرده است، قیمتگذاریها نه بر اساس واقعیت امروز، بلکه بر اساس نگرانی فردا انجام میشود.
فروشنده، تولیدکننده و حتی مصرفکننده، همه به یک زبان نانوشته رسیدهاند: «بدتر هم میشود»، این همان نقطهای است که نااطمینانی، به سیاست رسمی اقتصاد تبدیل میشود.
دلار جلوتر از اقتصاد حرکت میکند
حرکت دلار بهسمت کانال 130 هزار تومان، نه یک جهش دفعی، بلکه نتیجه یک مسیر فرسایشی است؛ مسیری که از دل تصمیمات متناقض و عقبنشینیهای پیاپی سیاستگذار عبور کرده است.
بازار ارز ایران سالهاست به یک قاعده نانوشته رسیده است: هر جا دولت عقب مینشیند، بازار جلو میآید، مصوبات اخیر هیئت وزیران درباره امکان واردات بدون انتقال ارز دقیقاً در همین چارچوب خوانده شد.
این مصوبه، اگرچه در ظاهر برای تسهیل تجارت طراحی شد، در عمل سیگنالی منفی به بازار ارسال کرد؛ سیگنالی مبنی بر اینکه دولت نه میخواهد و نه میتواند بار تامین ارز را بهطور کامل بهدوش بکشد،
نتیجه روشن بود: تقاضایی که تا پیش از آن با ارزهای رسمی یا نیمهرسمی مهار میشد، مستقیم وارد بازار آزاد شد و فشار بر نرخ را تشدید کرد. بازار ارز بهشدت به «پیام» حساس است و این پیام، پیام عقبنشینی بود.
در همان زمان، مصوبه موسوم به 10ـ90 نیز بهجای آرامسازی، نااطمینانی را تکمیل کرد. کاهش برخی محدودیتها بدون ایجاد اطمینان در طرف عرضه ارز، عملاً فضا را برای هجوم تقاضا آمادهتر کرد، در واقع سیاستگذار بخشی از حصار را برداشت، بیآنکه زمین را آماده کند؛ نتیجه، شتابگرفتن بازیگران غیرمصرفی در بازار بود.
تقاضای فصلی، روی بازاری بیدفاع
پایان سال میلادی بهطور سنتی با افزایش تقاضای ارزی همراه است، تسویه حساب شرکتها، حوالههای تجاری و تعهدات مالی، نیاز به ارز را بالا میبرد، اما تفاوت امسال در این بود که بازار در برابر این موج طبیعی، هیچ ضربهگیری نداشت، نه عرضه موثر و نه مدیریت انتظارات.
بانک مرکزی در هفتههایی که بازار به سیگنال نیاز داشت، عملاً غایب بود، نه با تزریق هدفمند و نه حتی با یک روایت شفاف که نشان دهد شرایط تحت کنترل است، نتیجه این شد که بازار پیش از آنکه با تقاضای واقعی مواجه شود، قیمتها را بالا برد؛ پیشخور کردن آینده، به رویه غالب بدل شد.
کسری بودجه؛ متهم همیشگی پشتصحنه
در تحلیل جهشهای ارزی، نمیتوان از کسری بودجه دولت عبور کرد. ساختار مالی دولت سالهاست بهگونهای است که افزایش نرخ ارز، به یکی از سادهترین ابزارهای جبران ناترازی تبدیل شده است.
بازار این واقعیت را میداند، سابقه آن را دیده است و بر همین اساس رفتار میکند، هر نشانهای از فشار مالی، بلافاصله در قالب انتظارات افزایشی در بازار ارز بازتاب پیدا میکند.
این وضعیت باعث شده است دلار نه بر مبنای واقعیتهای کوتاهمدت اقتصادی، بلکه بر اساس پیشبینی رفتار مالی دولت قیمتگذاری شود؛ و این دقیقاً همان جایی است که فاصله میان سیاست رسمی و واقعیت معیشتی مردم خطرناک میشود.
سکوت بهعنوان سیاست
دلار 130هزارتومانی، اگر تثبیت شود، فقط یک رکورد قیمتی نیست؛ سند رسمی رهاشدگی بازار ارز است. دولت و بانک مرکزی نمیتوانند خود را کنار بکشند و انتظار داشته باشند بازار و مردم هزینه آن را بپردازند. سکوت، در شرایط بحران، تصمیم است؛ و این تصمیم، مستقیم علیه معیشت مردم عمل میکند.
مطالبه جامعه روشن است: توقف تصمیمات متناقض، پذیرش مسئولیت، مداخله موثر و ارائه یک برنامه شفاف. اگر امروز اقدام نشود، فردا مسئله فقط دلار نخواهد بود؛ مسئله جامعهای است که هزینه بیتصمیمیها را از حداقلهای زندگیاش پرداخت کرده است.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.