ساعت 24- کاش روزهایی را در ایران ارجمند میدیدیم که هر ثانیه آن شادیبخش و نشاطآفرین و امیدوارکننده بود و از نیروی این شادی و امید چرخهای جامعه پرشتابتر و سریعتر میچرخید. شوربختانه اما چنین نیست و جامعه ایرانی گرفتاریهایی دارد که راه را بر شادی بسته و دروازههای اندوه و ناامیدی را باز کرده است.
گرفتاری
های ایران البته از جنس سیاست داخلی و سیاست خارجی است که سایه سنگین آنها در فعالیت
های اقتصادی، حوزه اجتماعی و حوزه فرهنگ احساس می
شود. این
گونه شده است که ایران گرانسنگ به چشم می
بیند شهروندانش با بدترین وضعیت مواجه شده و با همه نیروی خود می
خواهند در موقعیت بهتری قرار گیرند. در حالیکه نظام سیاسی آمریکا به مثابه یکی از مهیب
ترین نیروهای بشری موجود با اکثریت کشورهای جهان دادوستد سیاسی و اقتصادی دارد و اکثریت کشورهای جهان از بازار بزرگ مصرفی این کشور استفاده و با استفاده از تکنولوژی روزآمد اختراع و تولید شده در آمریکا روزگار بهتری را می
بینند اما ایران با این کشور در شرایط مخاصمه
ای پایان
ناپذیر قرار گرفته است. نظام سیاسی ایران اما علاوه بر اینکه با نظام سیاسی آمریکا در شرایط نبرد بی
پایان قرار گرفته است به دلیل باورهایش به آرمان
های قانون اساسی و انقلاب اسلامی روزهایی را تجربه می
کند که در آن با بیشتر کشورهای همسایه و کمی دورتر در وضعیت نه جنگ و نه صلح قرار دارد و یا حتی با برخی از آنها در موقعیت نبردهای چندسویه قرار دارد. به طور مثال مناسبات ایران با عربستان، با امارات متحده، با بحرین، با کویت که کشورهای حاشیه خلیج فارس هستند حالت دیپلماتیک عادی ندارد و نبردهای لفظی و حتی عملی با این کشورها ایران را در موقعیت انحصاری قرار داده است. ایران در سمت شرق خود با پاکستان مناسبات آرمانی ندارد و کشورهایی مثل آذربایجان و ترکمنستان نیز آن
گونه که باید با ایران همچون همسایه
ای صمیمی رفتار نمی
کنند. این روزگار سیاست خارجی ایران راه را برای نامتعادل کردن مناسبات ایران با کشورهای عضو اتحادیه اروپا، با ژاپن، با استرالیا، با کانادا و حتی با چین و هندوستان از حالت برنده – برنده خارج کرده است و ایران ناگزیر است امتیازهایی بدهد که مناسبات کاملا حذف و قطع نشود. از سوی دیگر در داخل نیز نبرد سیاسی پایان
ناپذیر جناح
های سیاسی و طیف
های درون هر جناح سیاسی روزگار را تنگ کرده و شهروندان را آزار می
دهد و حاصل برآیند این نیروها تلخکامی برای شهروندان است که از این بازی عجیب خسته شده
اند. در حالیکه در هیچ سرزمینی دیده و شنیده نشده است که مردان و زنان سیاسی
شان در نکوهش قدرت و در نکوهش حرص زدن برای کسب قدرت بگویند اما در هیچ سرزمینی نیز نبرد برای کسب و حفظ قدرت تا این میزان شدید و داغ نیست. نهاد دولت در ایران با همه سرکوب
هایی که بر آن روا داشته شده هنوز آنقدر قدرت در درونی ذخیره دارد که برخی افراد و جریان
ها برای به دستاوردن آن قدرت همه نیروی خود را برای تخریب رقیب به کار گیرد و از این مسیر به خانه جمهوری بروند. برآیند این نبرد همیشگی هزینه ورود به سیاست را افزایش داده است و شهروندان دارای تخصص جامعه
داری که توانایی پرداخت این هزینه
ها را ندارند از ورود به بازی قدرت امتناع می
کنند. از سوی دیگر مهاجمان و مدافعان قدرت سیاسی در ایران را احزاب و گروه
های دارای قدرت ریسک بالا و دارای مناسبات با نهادهای بالادستی تشکیل می
دهند و اجازه زاد و رشد به نیروهای تازه
نفس نمی
دهند. نگاهی به بازیگران عرصه قدرت در همین بهار تازه شروع شده نشان می
دهد بیشتر بازیگران قدرت همان افراد، احزاب و گروه
های قدیمی هستند که حالا در کهنسالی نیز دست از نبرد برنمی
دارند. این افراد آنقدر نیروی درهم تنیده دارند که در هر گام برای برداشتن خیز از سوی تازه
کاران یک سد و مانع ایجاد شده است و کشور از ورود دلهره
های جدید محروم مانده است. این وضعیت سیاست داخلی و سیاست خارجی ایران شوربختانه همه تخریب
هایش در حوزه اقتصاد کلان، در حوزه بنگاه
ها و در خانواده
ها رخ می
دهد و این تخریب
ها موجب شده است که ایران در بدترین موقعیت نسبت به همسایه
ها و کشورهای دیگر قرار گیرد. رشد ناکافی و با نوسان
های شدید در اقتصاد ایران به ویژگی ذاتی آن تبدیل شده است و این آزاردهنده و ناراحت
کننده شده است.
شهروندان ایرانی از این عدم تعادل پدیدار شده در اقتصاد کلان دچار بهت و خشم میشوند و نمیدانند چه باید کنند؟ در حالیکه نرخ تورم در دنیا به طور میانگین زیر 5 درصد است و در کشورهایی مثل آلمان، انگلستان، ژاپن، آمریکا، کره جنوبی، کانادا و استرالیا به 2 درصد نزدیک شده است نرخ تورم ایران پس از یک دوره کوتاه که به زیر 10 درصد رسید دوباره در سالهای 1397 و 1398 افسارگسیخته و به سوی اوج میرود و نتیجه آن از دست رفتن قدرت خرید شهروندان و کاهش توانایی خرید و در نتیجه رکود فروش بنگاههای داخلی است. در ایران اما نرخ بیکاری روند فزاینده دارد و سالهاست که در محدوده 11 تا 13 درصد نرخ بیکاری رسمی را میبینیم و میشنویم که در هر خانواده ایرانی یک یا دو نفر بیکارند و نرخ مشارکت در کشور بسیار کاهش یافته است. 40 میلیون ایرانی اصولا در ایران هیچ فعالیتی ندارند و بار مالی آنها بر دوش کسانی است که فعالیت دارند و کاری برای خود دست و پا کردهاند. در ایران و در بالاترین سطح شاهد هستیم که جوانان تحصیلکرده پس از فراغت از راهی در بازار کار پیدا نمیکنند و کارآمدترین و هوشیارترین آنها به فکر رفتن از ایران هستند. ایران در حالی نیروهای ارزنده خود را از دست میدهد که در کشورهای دیگر آنها را همچون دُرّ و گوهر در آغوش خود جای میدهند. پس از آمریکا که قبله مهاجران است حالا کاناداییها نیز ایرانیان را میپذیرند و نرخ ورود مهاجران تحصیلکرده ایرانی به این کشور روندی فزاینده را تجربه میکند. ایران در حالیکه میتوانست در بهترین موقعیت ترانزیتی قرار داشته باشد اما به دلیل مناسبات سیاسی خارجی با جهان از این مزیت کمترین استفاده را دارد. منابع نفت و گاز ایران متاسفانه در اعماق دریاها و دل بیابانها بدون استفاده مانده است و رقبای ایران به بازارهای قدیمی ایران دستاندازی میکنند. در حالیکه خط لوله گاز آذربایجان با سرعت به سوی اروپا کشیده شده و روسیه نیز خط لولههای قدیمی خود را دارد گاز ایران بدون مشتری مانده است و اصولا قدرت کشف و استخراج و فرآوری آن را از دست دادهایم. ایران در حالیکه میتوانست درآمدهای ارزی خود از پتروشیمی را با استفاده از تکنولوژی روزآمد جهان چندین برابر کند به همان صادرات سنتی با کمترین فرآوری ادامه میدهد. اینها گوشههایی از روزهای سخت ایران است که شوربختانه انگار نمیخواهد تمام شود و دست از سر این سرزمین بردارند. آیا ایران ارجمند آنقدر نیروی ذخیره و پنهان دارد که باز هم تاب بیاورد؟ واقعیت این است که نزدیک به نیم قرن است ایران از جیب و بنیهاش میخورد و این یک تصور دور و نادرست است که از تواناییهای این سرزمین داریم. اگر ایران بجنبد که نمیجنبد دیگران جلو میآیند و آنچه از فرصت و شرایط مناسب است را از ایران میگیرند و برای ما افسوس حیرت باقی خواهد ماند.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.