داستان تراژیک پسر موطلایی کشتی ایران
ساعت۲۴-آنها که کتاب ادبیات دوم دبیرستان را به خاطر دارند حتما میدانند «خسرو» کیست. داستان خسرو داستان کشتیگیری است که بعد از رسیدن به مقام پهلوانی کشور گرفتار اعتیاد شد و سقوط کرد و به قول عبدالحسین وجدانی نویسنده داستان همه استعداد و قریحه را با خود به زیر خاک برد.
آنها که کتاب ادبیات دوم دبیرستان را به خاطر دارند حتما این روزها با شنیدن خبر درگذشت محسن قاسمی فرنگیکار سابق تیم ملی یاد خسرو افتادهاند. داستان محسن قاسمی گرچه تفاوتهای معناداری با داستان خسرو دارد اما در یک چیز با آن مشترک است: تراژدی سقوط.
نام محسن قاسمی پسر موطلایی کشتی در سال ۲۰۱۱ روی زبانها افتاد. زمانی که این جوان بیستساله بروجردی با هیکل و تیپی رشکبرانگیز توسط محمد بنا استعدادیابی شد و خیلی زود دوبنده تیم ملی را پوشید. او هنوز کشتیگیر رده جوانان بود که به تیم بزرگسالان پیوست و در آسیایی ۲۰۱۱ در وزن ۷۴ کیلوگرم طلایی شد. یک شروع بینظیر برای کسی که آینده جدید کشتی معرفی شده بود. او در سال ۲۰۱۲ همراه با تیم ملی در مسابقات جام جهانی شرکت کرد و در کنار نفراتی همچون حمید سوریان و قاسم رضایی قهرمانی جهان را تجربه کرد.
تا اینجای داستان محسن همانند داستان خسرو است. آنجایی که وجدانی مینویسد «خسرو را در میان تشک با حریفی قوی پنجه که از خراسان بود، دیدم. خسرو حریف را با چالاکی و حسابگری به قول خودش فرو کوفت و در چشم به هم زدنی پشت او را به خاک رسانید. قهرمان کشور شد و بازوبند طلا گرفت. دیگر «خسرو پهلوان» را همه میشناختند و میاستودند و تکریمش میکردند.»
خسروی داستان آنطورکه نویسنده میگوید اسیر «حسودان تنگ نظر و عنودان بدگهر» شد و کارش به می و معشوق و لعب کشید و سال بعد با رسوایی شکست خورد و با خفت به گوشهای خزید. محسن اما در سال ۹۱ دچار یک سانحه رانندگی با موتور شد و پایش شکست و همین او را از تشک کشتی دور کرد. او که همیشه از بیتوجهی مدیران ورزش گلایه داشت و حتی در مصاحبهای عنوان کرده بود با وجود قهرمانی آسیا هنوز از پدرش پول توجیبی میگیرد بعد از مصدومیت هرگز نتوانست به روزگار اوج گذشته برگردد و افتاد در سراشیبی. از اینجای داستان محسن دوباره منطبق شد بر داستان خسرو. اعتیاد دامان جوان آیندهدار کشتی ایران را گرفت و وقتی در سال ۹۴ بنا تصمیم گرفت استعدادی که خودش کشف کرده بود را نجات دهد فهمید کار از کار گذشته است.
برادر محسن در این رابطه در مصاحبهای عنوان کرد: «محمد بنا محسن را خیلی دوست داشت، او را به اردو دعوت کرد و محسن هم قصدش بازگشت به زندگی و کشتی بود. اینبار تصمیم او جدی بود و آرزوها و انگیزه زیادی داشت. در آن زمان اما محمد بنا را به باد انتقاد گرفتند که اینجا را کمپ ترک اعتیاد کردهای، کادر فنی رییس فدراسیون سابق و... با بنا جر و بحث میکنند که حق نداری چنین کاری انجام دهی و او باید برود... وقتی محسن به بروجرد برگشت، دوباره آش همان آش بود و کاسه، همان کاسه.»
محسن به بروجرد برگشت و آنقدر غرق شد که دیگر کشتی یادش رفت تا اینکه در سال ۹۸ برادرش تصمیم گرفت او را به کمپ ترک اعتیاد ببرد. در بهمن ۹۸ خبر رسید که مسوولان کمپ در اقدامی عجیب محسن را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادهاند و او به کما رفته است. طبق اعلام پزشکان و خانواده محسن او از ۲۶ ناحیه دچار شکستگی شده بود و وقتی به بیمارستان منتقل شد زندگی نباتی در پیش گرفت و سطح هوشیاریاش هیچوقت بالا نیامد. خانوادهاش گفتند آنان که او را مورد ضرب و شتم قرار دادند با تنها ۹۰ میلیون تومان وثیقه آزاد شدند و کسی کاری به کارشان ندارد. تصاویری که از محسن در بیمارستان منتشر شد در کنار تصاویر او روی تشک کشتی نمونه کاملی از یک وضعیت تاثربرانگیز بود.
در دنیای موازی محسن این روزها در اردوی تیم ملی حضور داشت و در مورد احتمال کشتی گرفتنش در المپیک پاریس حرف میزند. با این حال در دنیای واقعی داستان تراژیک او روز ۲۳ دی در سن ۳۱سالگی به پایان رسید. درست مثل داستان وجدانی که در آن خسرو در گوشهای در تنهایی چشم فرو بست