تورم مردم را بی حس کرده است
ساعت 24 - سیدابراهیم رییسی و حلقه اول یارانش در دولت و نهاد ریاستجمهوری به بهانهای سخن میگویند و در ژرفای سخنانشان نیز میتوان رد پای امیدوارسازی را دید. بخشی از امیدوارسازی به آینده این سرزمین خبرهای پشت سرهمی است که درباره ساخت انواع تسلیحات نظامی و نیرومندتر شدن ارتش و سپاه به اطلاع افکار عمومی میرسد.

مقامهای سیاسی و اقتصادی انگار چشمها را بر خواستههای شهروندان و نیز گوشهایشان را روی سخنان شهروندان بستهاند و یکسره از امید و روزهای خوش آتی میگویند. واقعیت این است که به نظر میرسد آنها از ژرفای درد و رنج و تحقیر شهروندان در برابر تورم فزاینده اطلاع کافی ندارند یا اینکه ترجیح میدهند شاید وقتی دیگر به این رنج مردم رسیدگی کنند. درحالی که نرخ تورم مهارناشدنی است دو خبر البته غیررسمی شامل افزایش قیمت بنزین و نیز افزایش دلار ۲۸۵۰۰ تومانی برای تخصیص و پرداخت و واردات کالاهای اساسی است. مقامهای سیاسی ایران توجه ندارند در صورت وقوع این خبرهای احتمالی چه میزان بر ناامیدی شهروندان اضافه خواهد کرد.
نرخهای تورم اعلامشده از سوی منابع رسمی، تولید آمار و اعتراف به اینکه شهروندان احساس میکنند تورم واقعی بسیار بالاتر از نرخهای اعلامشده است شهروندان را آزار میدهد و به سطح بیاعتمادی آنها به منابع رسمی آماری میافزاید. قدرت خرید شهروندان ایرانی هر روز کمتر از دیروز میشود و نوعی بیحسی و کرختی به آنها دست داده است. کارگران میبینند که مدیران و صاحبان بنگاههای صنعتی نیز در فشار تورمی فزاینده گیر افتادهاند و توانایی افزایش مزد و حقوق از آنها سلب شده است و احتمال تعطیلی کارخانه با کوچکترین فشار از ناحیه مزدها افزایش مییابد. خیزهایی از سوی برخی نهادهای کارگری برای طرح افزایش مزد برداشته شده و زمزمههایی شنیده میشود، اما کارگران کارخانهها به ویژه کارگاههای کوچک و متوسط نیک میدانند یا باید کارخانه تعطیلشده را ببینند یا همین میزان مزد که مثل برف در برابر تورم فزاینده آب میشود را تحمل کنند. نارضایتی میلیونها مزدبگیر در کارخانهها، ادارههای دولتی، سازمانها و موسسهها و بنگاههای دولتی چیزی است که این روزها شاهد آن هستیم و به نظر نمیرسد در کوتاهمدت کاری از دست کسی برآید و اتفاقی در مسیر افزایش قدرت خرید مردم بیفتد. مردم تحقیر میشوند و از سر بدبختی و استیصال در خود فرو میروند و مردان و زنان در برابر فرزندان خود که حالا نمیتوانند بفهمند چرا ناگهان قدرت خریدشان کاهش یافته است حرفی برای گفتن ندارند. این تحقیرشدگی و بدبختی شهروندان جدای از پیامدهای اقتصادی به یأس عمومی منجر خواهد شد و کرختی و بیحسی در برابر هر رویدادی را دامن میزند. اینگونه شده است که این روزها مردم به یکدیگر که میرسند میگویند بگذار دلار آمریکا به صد هزار تومان برسد، ما که دیگر چیزی برای از دست دادن نداریم و این ضربالمثل قدیم ایرانی که «آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب» به مرور در جامعه ایرانی در این روزهای خاص بر سر زبانها افتاده است. بیحسی عمومی اگر در جامعه ایرانی و میان گروههای حقوقبگیر و مزدبگیر ریشه دوانده و جاگیر شود ذهن و قلب آنها را از درون تهی میکند و نسبت به هر رخدادی در جامعه بیواکنش خواهند شد