مردان پولدار، طعمه متهم
ساعت24-همهچیز از دعوای دو خواهر در خیابان شروع شد؛ وقتی دو خواهر در خیابان با یکدیگر درگیر شدند و کارشان به زد و خورد کشید، ماموران پلیس در محل درگیری حاضر شدند اما همین حضور آنها باعث شد اسرار یکی از خواهران که مجرمی سابقهدار و تحت تعقیب بود فاش شود. چند ماه قبل پلیس پایتخت در جریان سرقتهای سریالی یک زن قرار گرفت که مردان پولدار را طعمه میکرد. ...
اظهارات یکی از شاکیان
یکی از مالباختهها مهندس جوانی بود که به ماموران گفت: «تیرماه امسال سوار بر ماشینم در حال بازگشت از محل کار بودم که در خیابان زنی به نام شیما را دیدم. او را میشناختم، چون قرار بود با یکی از دوستانم ازدواج کند اما این وصلت به دلیل اختلافاتی که داشتند سر نگرفت.» او در ادامه اظهار کرد: «شیما منتظر ماشین بود و چون هوا تاریک بود، مقابلش توقف کردم و سوار شد. میخواست به خانهاش برود اما در بین راه مدعی شد که کلیدش همراهش نیست و نمیتواند به خانه برود. من هم از سر دلسوزی او را به خانهام دعوت کردم تا صبح روز بعد به سراغ کلیدساز برود اما آن شب وقتی به خانهام آمد، اصرار کرد که خودش چای درست کند و من بعد از نوشیدن چای دچار سرگیجه شدید شدم و از هوش رفتم. وقتی چشمانم را باز کردم در بیمارستان بودم. خانوادهام که ظاهرا نگران من شده بودند به خانهام آمدند و مرا به بیمارستان رساندند. من ۳ روز در خانه بیهوش افتاده بودم و حتی سفر کاریام به کشور آلمان را از دست داده بودم. از طرفی اگر خانوادهام کمیدیرتر به سراغم آمده بودند، حتما در خانه جانم را از دست داده بودم.»
شاکی گفت: «با این حال وقتی به هوش آمدم و از بیمارستان مرخص شدم، فهمیدم که آن شب شیما با چای مسموم، مرا بیهوش کرده و همه اموال قیمتی، پول و دلارهایم را سرقت کرده است. وقتی متوجه ماجرا شدم، به دنبال این زن گشتم و با دوستم که قرار بود با او ازدواج کند تماس گرفتم اما او هم گفت که شیما با همین شگرد او را بیهوش کرده و همه اموالش را به سرقت برده است و او از خجالتش به کسی حرفی نزده است.»
پس از اظهارات این دو شاکی، تعداد شاکیان این پرونده افزایش یافت....
سرقتهای سریالی
تحقیقات کارآگاهان پلیس زیر نظر بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای دستگیری زن سارق ادامه داشت. از سوی دیگر تعداد شاکیان در این پرونده در حال افزایش بود و آنطورکه تحقیقات نشان میداد شیما مردان جوان را در خیابان، یا شبکههای اجتماعی طعمه کرده و با نوشیدنی مسموم، آنها را بیهوش و اموالشان را سرقت میکرد.
کشف سرنخ از سوی ماموران
در حالی که پلیس پیگیر این پرونده و هنوز مخفیگاهاین زن شناسایی نشده بود ناگهان شهروندان با ۱۱۰ تماس گرفتند و گفتند که دو زن در خیابان با یکدیگر درگیر شده و درحال زد و خورد هستند. ماموران راهی محل درگیری شدند اما به محض رسیدن به آنجا، یکی از زنان که با دیگری درگیر شده بود، به ماموران گفت: «این زن را دستگیر کنید؛ او سارق سریالی است.»
زن دیگر با شنیدن این جمله قصد فرار داشت که ماموران او را دستگیر کردند. او به اداره پلیس منتقل و در آنجا معلوم شد که او همان شیما، سارق تحت تعقیب است. او در بازجوییها به سرقت از مردان به شیوه بیهوشی اعتراف کرد و تحقیقات از او ادامه دارد. ...
متهم بیش از چهار بار دستگیر
و زندانی شده است
شیما ۲۴ ساله است و با وجود سن کمش، چند سابقه جیببری و سرقت دارد. او بیش از ۴ مرتبه دستگیر و زندانی شده است. شیما میگوید؛ آخرین بار خواهرش باعث دستگیری او شده است. شیما در مورد پروندهاش به سوالات زیر پاسخ میدهد.
سرقتها را تنهایی انجام میدادید؟
همه دزدیها را تنهایی انجام دادم و هیچ همدستی نداشتم، اما همه اموال سرقتی از دستم رفت.
چرا؟
احتمال میدهم خواهرم آنها را برداشته اما زیر بار نمیرفت.
پس به همین دلیل با او در خیابان درگیر شده بودید؟
بله. با او درگیر شدم و گیر افتادم. همه زحمتهایم در این چند ماه به باد رفت! این همه سرقت انجام دادم به خاطر هیچ.
بیشتر توضیح بدهید.
خواهرم تنها کسی بود که از سرقتهایم خبر داشت. چند وقت قبل تمام طلاهایی که در دزدیهایم به دست آورده بودم را برداشتم و رفتم به یک طلافروشی در حاشیه تهران، اما مرد طلافروش به من شک کرد. حتی متوجه شدم که به پلیس زنگ زده که من از ترسم آنجا را ترک کردم. پس از آن دیگر جرات نکردم دلارها را هم بفروشم. همه اموال سرقتی را داخل کیفی گذاشته و زیر کاشیهای بالکن خانهام پنهان کردم. جایی که عقل هیچ کس نمیرسید. تصمیم گرفتم دور سرقت را خط بکشم و چند ماهی صبر کنم، سپس طلا و دلارهای سرقتی را بفروشم اما چند روز پیش متوجه شدم کیف طلاها سرقت شده است. کسی جز خواهرم شهره از جای کیف خبر نداشت. من همه اسرارم را به او میگفتم و فکر میکنم روزی که در خانه نبودم، با کلید به آنجا رفته و کیف طلا و دلارها را که ارزش میلیاردی داشته دزدیده است.
یعنی علت درگیری در خیابان همین بود؟
رفتم به سراغش اما زیر بار نمیرفت. آنقدر عصبانی بودم که در خیابان به او حمله کردم و درگیر شدیم. شاهدان هم به پلیس زنگ زدند. وقتی ماموران رسیدند او فریاد کشید که من سارقم. در حالی که مطمئنم همه اموال سرقتی را خودش برده است اما برای من فیلم بازی میکند.
پروندهات نشان میدهد که متاهلی، ممکن است همسرت طلاها را برداشته باشد؟
او از سرقتهایم بیاطلاع بود. نمیدانم شاید هم کار او باشد! الان که فکر میکنم، شاید او مکالمات من با خواهرم را شنیده و از ماجرای کیف طلاها و دلارها باخبر شده و آنها را برداشته است!
همسرت نمیدانست که سرقت میکنید؟
نه خبر نداشت. حتی نمیدانست سابقه دارم. از پرونده قبلی به رد مال محکوم شده بودم و ناچار بودم پنهانی سرقت کنم تا پول جور کنم.
چرا با وجود سن کمیکه دارید، ۴ مرتبه زندان رفتهاید؟
من چند سال قبل با پسری آشنا شدم که او مرا معتاد کرد. برای تامین مواد با او میرفتیم سرقت. از جیببری گرفته تا زورگیری. هر بار هم دستگیر شدم و به زندان رفتم. اینبار تصمیم گرفتم از مردان سرقت کنم چون احتمال میدادم آنها از ترس آبرویشان شکایت نکنند اما در نهایت گیر افتادم و حالا بهشدت پشیمانم.
اعتماد
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.