آزادی، فساد را کاهش می دهد
اگر رسانهها مستقل باشند، صدای فقرا شنیده میشود، بنابراین از این طریق نابرابری میتواند کاهش پیدا بکند. آزادی که باشد، فساد هم کاهش می یابد.
در کتاب "تاریخ مختصر برابری"، ما با یک موضوع اساسی مواجه ایم، این کتاب به ما بینشی میدهد که میگوید آزادی یک نوع برابری در برابر قانون است، به این معنا که همه حق برابر داشته باشند. این کتاب به شما میگوید که تاریخ برابری، تاریخ بسیار دشوار و سختی است، و به همین دلیل است که هنوز تلاش برابری ادامه دارد. بر اساس آمار این کتاب، در فرانسه، اگر کسی ۵۰۰ هزار یورو ثروت داشته باشد، جزو ۱۰ درصد بالای جامعه است. ۵۰۰ هزار یورو، به پول ما، ۲۵ میلیارد تومان است. لازم به یادآوری است که سه دهک اول کشور فرانسه فاقد خانه هستند.
برای مثال برابری رای زنان، در سوئد، دهه ۱۹۶۰ رخ میدهد. در حوزه شرکت ها، پیکتی میگوید، شرکتهای آلمانیها خیلی جلو هستند، در شرکتهای آلمانی، حق رای را فقط به سهامدار نمی دهند، کارگران هم از حق رای برخوردارند، ولی در فرانسه، یا انگلستان کارگران چنین حق رایی برخوردار نیستند. بعد آمارهایی میدهد که چگونه در فرانسه امروز، آزادی مذهب، واقعی نبوده و از چه نابرابریهایی برخوردار است.
براساس پژوهشهای مختلف، این موضوع در اقتصاد رفتاری در فرانسه ثبت شده است؛ به این معنا که تعدادی اسم میدهند، که ابتدا مایکل، جرج، و سوزان و... و بعد محمد و علی. که همگی با یک رزومه واحد هستند، سپس احتمال اشتغال این افراد را بررسی کرده است. بر اساس این پژوهشها، کسانی که نامهای محمد وعلی دارند، احتمال اشتغال به کارشان، به یک چهارم کاهش می یابد. یعنی به ۲۵ درصد تقلیل می یابد.
یا میگوید در فرانسه امروز معافیت مالیاتی، به شرطی مورد قبول واقع میشود که به مذاهب کمک بکنید، اما به شرط این که که مذهب مذکور، دارای سازمان رسمی قبل از دهه ۱۹۱۰ به این سوی باشد. این بدان معناست که شما تنها به مسیحیت میتواند کمک کنید. به عبارت دیگر، اگر فردی برود و به مسجد کمک بکند، معافیت مالیاتی ندارد.
از این رو پیکتی میگوید دنیای ما پر از نابرابری است. بنابراین تحقیقات پیکتی نشان میدهد که زیر پوسته جوامع کشورهای مستقر "شمال" چه نابرابریهای عظیمی وجود دارد. این موضوع حتی در حوزه آموزش هم قابل مشاهده است. میگوید درست است که فرانسه ۲۰۲۰ با ۱۹۱۰ متفاوت است، ولی اگر اشتباه نکنم تنها ۴۰ درصد فرانسویها در ۱۹۱۰ به مدرسه میرفتند. الآن مانند ایران، ۹۰ درصدشان در دوره ابتدایی به مدرسه میروند.
ولی پیکتی میگوید پژوهشهای انجام شده نشان میدهد که کیفیت تحصیل، بستگی به این دارد که دقیقا منزل شما کجای شهر و یا در کدام شهر باشد، و دیگر این که ثروت شما چقدر است. بنابراین در مکانهای مناسب شهری، معلمان خوب زندگی میکنند و به طور طبیعی کیفیت آموزش در مناطق مختلف از منظر رفاه، دچار تفاوت میشود. بنابراین ما یعنی کشورهای اروپایی نتوانستهاند، برابری را در آموزش ایجاد کنند.
دستاورد دیدگاههای "پیگتی" برای ایران
ایران هم باید به موضوع برابر توجه جدی بکند. اما چگونه؟ به غیر از این که حکومت شعار برابری و عدالت را میدهد، آرمان انقلاب بوده و این آرمان، در قانون اساسی هم بر آن تاکید شده است، ضمن این که امری جهانی است، درعین حال باید گفت موتوری است که مابقی امور را پشت سر خودش به جهت مثبت به حرکت در می آورد. اما برای رفتن به سوی برابری و عدالت، ما به عنوان کشور ایران و ایرانیان از کجا باید آغاز کنیم؟
برای مثال در باره برابری در آموزش،های فراوانی صورت گرفته است. شعاری که از رهبر انقلاب گرفته تا بسیاری دیگر مطرح کردهاند. و ما میدانیم تا چه میزان در این حوزه نابرابری وجود دارد. اما اگر همین یک امر اجتماعی را سامان بدهید بسیاری از امور دیگر سامان می یابد.
اساسا پیشنهاد "پیکتی" این است که پروژه آموزش، پروژهای است که باید اجتماعی باشد؛ جامعه مدنی باید آن را راهاندازی کند، سپس دولت ها با آن همراه شوند. دولت ها مجبورند همراه بشوند. ولی جامعه مدنی، حرف مشخص این حوزه را باید بزند. برای مثال "پیکتی" نشان میدهد که برده داری با شعارهای مشخص در آی. ال. او (ILO) (International Labour Organization) ، توسط نهادهای کارگری برداشته شد. برای مثال، فرانسه، هائیتی را نابود کرده بود، وقتی بردهداری در این کشور رخت بربست، فرانسه قوانین مالیاتی را به گونهای سامان دادد که باید همه درآمد کارگر، باید به دولت برگردانده میشد. به عبارت دیگر در لوای قوانین جدید بردهداری احیا شد.
بنابراین، پروژه آموزش، باید پروژه جامعه مدنی باشد. در صفحههای آخر کتاب، عین جملات پیکتی این است، که جامعه مدنی، استادان دانشگاهها، رسانهها و احزاب، با موضوع برابری، چه میخواهند بکنند؟ از این رو در ایران مطابق قانون اساسی اگر برابری در حوزه آموزش، بخواهد اجرا بشود، معتقدم اساسا انضباط دولت باید تغییر کند.
مسئولان نمیتوانند با این ساختار بیانضباط مالی، آموزش خوب به بچهها ارائه بدهند. اساسا شدنی نیست. آمارها در این باره بسیار آشکار است که در منطقه ۳ تهران، به ازای هر ۵ دانشآموز، یک کارمند آموزش و پرورش وجود دارد. اما در خراسان جنوبی در ازای هر ۳۵ دانشآموز، یک کارمند وجود دارد.
سرانه کلاس، در هر منطقه از ایران متفاوت است. دلایل آن شامل عدم شفافیت، عدم اطلاعات و دخالتهای نا بهجا است. برای مثال نمایندگان مجلس، مدیران مدرسه، و ادارات کل را جابهجا میکنند. بنابراین سوال این است که آیا شما میتوانید آموزش خوب داشته باشید، اما سیستم نخواهد حقوق کافی به معلم بدهد؟ یا جلوی این دست از مسایل را نگیرد؟ بنابراین مجبور است انضباط را برقرار بکند. این مسایل، موضوع نابرابری را در کشور به درستی نشان میدهد.
در حوزه بهداشت، بهداشت عمومی برابر، در ایران چگونه است؟ شناخت ما از نظام سرمایه داری بسیار نامطلوب است. در کشورهایی مانند انگلیس، فرانسه و آلمان، بهداشت با کیفیت برابر یک امر همگانی است. دراین کشورها اساسا اجازه ورود طبقات به این حوزه را نمی دهند که برای مثال شما بگویید رئیس جمهور، بیمارستان اش جدا است. این دسته از کشورها، دارای یک نظام ارجاع هستند و بر اساس آن سیستم، همگی شهروندان بدون هیچ فرقی، وارد سیستم درمان می شوند. ما در ایران نیازمند ایجاد چنین ساختارهایی هستیم. احمد میدری - خبرانلاین
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.