رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 654182

نقشه راه عبور از بن‌بست ها

با وجود راهکارهای شناخته‌شده، چرا اصلاحات اجرا نمی‌شوند؟ پاسخ رایج مسوولان ارجاع به «محدودیت‌های اقتصاد سیاسی» است؛ محدودیت‌هایی مانند ترس از واکنش منفی جامعه، فشار گروه‌های ذی‌نفوذ و شکنندگی ائتلاف‌های درون حاکمیت. این توجیهات بی‌راه نیستند؛ سیاستگذاری اقتصادی همواره در دل قیود سیاسی شکل می‌گیرد.
«اقتصاد سیاسی» دانشی است که به بررسی تعاملات بازیگران قدرت در چارچوب نهادهای سیاسی می‌پردازد و هر اقتصاددان باید این بستر را در تجویز سیاستی‌اش لحاظ کند. اما حواله دادن همه ناکامی‌ها به «اقتصاد سیاسی» و ایستادن در این نقطه، گفت‌وگو را درست در همان نقطه‌ای می‌بندد که باید آغاز شود.

سیاست اقتصادی تنها زمانی موفق است که هم مفید باشد و هم قابلیت اجرا داشته باشد. فاصله میان «آنچه مطلوب است» و «آنچه می‌تواند بشود»، همان‌جایی است که سیاستمدار باید نقش‌آفرینی کند. سیاست صحیح یعنی کاهش این فاصله، نه پنهان‌شدن پشت آن.
اگر دولت به محدودیت‌های سیاسی باور دارد، باید با ارائه برنامه‌ای شفاف و قابل‌بیان برای جامعه، مسیر عبور از آن را روشن کند. این مسیر آسان نیست، اما سیاست‌ورزی یعنی عبور خلاقانه و شجاعانه از همین مسیرها. کشورهایی که اصلاحات موفق داشته‌اند، همین مسیر را رفته‌اند و به‌تدریج بر موانع سیاسی غلبه کرده‌اند. برخی راهبردهای کلیدی این مسیر عبارتند از:

۱. توالی و فازبندی اصلاحات: آغاز با اصلاحات کم‌هزینه‌تر و استفاده از مومنتوم آن‌ها برای پیشبرد مراحل دشوارتر. سرمایه اجتماعی حاصل از موفقیت‌های اولیه می‌تواند مشروعیت مراحل بعدی را تقویت کند. آیا دولت چنین اولویت‌بندی‌ای در نظر دارد؟

۲. جبران یا مدیریت بازندگان: بازندگان بالقوه، اعم از بازیگران اقتصادی یا سیاسی، تلاش می‌کنند مانع اصلاحات شوند. آیا دولت تدبیری برای مدیریت این مقاومت‌ها دارد؟ و آیا می‌تواند با ایجاد برندگان جدید، این موازنه را به نفع خود تغییر دهد؟

۳. ائتلاف‌سازی در سطح حاکمیت: از تجربه ناکام دولت‌های گذشته به نظر می‌رسد بدون همراهی نهادهای اصلی قدرت، اصلاحات به ثمر نمی‌نشیند. آیا دولت طرحی برای ایجاد اجماع درون‌ساختاری دارد؟

۴. نهادسازی و قفل‌کردن تعهدات معتبر: نهادها قواعد بازی را تعیین می‌کنند. نهادهای کارآمد، سیاست‌های اصلاحی سودمند برای اکثریت را از شانس بیشتری برای تحقق برخوردار می‌سازند. برای مثال تجربه کشورها نشان می‌دهد که استقلال بانک مرکزی با کاهش تورم و ایجاد ثبات اقتصادی همراه بوده و نهادهای مدنی قدرتمند نیز می‌توانند مطالبات گروه‌های فشار را در چارچوب قانون مهار کنند. آیا دولت گامی در این مسیر برداشته است؟

۵. شفافیت، ارزیابی مستقل و روایت عمومی: روشن‌کردن ذی‌نفعان هر سیاست، همراه با ارزیابی‌های بی‌طرفانه، می‌تواند اعتماد عمومی را افزایش دهد. اما فراتر از ارقام، اصلاحات نیازمند روایتی قانع‌کننده برای مردم است: چرا باید اجرا شود، چه مشکلی را حل می‌کند و چه آینده‌ای را ترسیم می‌کند؟ بدون چنین روایتی، حتی بهترین اصلاحات نیز ناپایدار خواهند بود.

هدف این یادداشت، ارائه فهرستی کامل از راهکارها نبود، بلکه تاکید بر یک اصل کلیدی بود: محدودیت‌های اقتصاد سیاسی واقعی‌اند؛ اما تقدیر محتوم نیستند. کشورهایی که اصلاحات موفق داشته‌اند، امکان‌پذیری سیاسی را با ترکیب عقلانیت اقتصادی و هنر سیاست افزایش دادند، گام‌به‌گام، نهاد‌به‌نهاد و با گفت‌وگوی مداوم با جامعه. اگر دولت فعلی سیاست را بهانه‌ای برای عدم اتخاذ تصمیمات بهینه می‌کند، باید نقشه راه عبور از همین بن‌بست را هم ارائه دهد. هر چیز کمتر، واقع‌بینی نیست، شانه‌ خالی‌ کردن است.

دنیای اقتصاد

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها