طبیعت بخشنده ایران درحمل ونقل را هدردادیم
ثروت سوزی بندرهای در ایران
ساعت24-طبیعت به ایران خدمت کرده است و یکی از آنها استعداد ساخت و استفاده از بندرهای بزرگ در کنار دو دریای غولپیکر عمان و خلیج فارس است. ایران از دیرباز محل ورودو خروج انواع کالاها از مسیر دریا و عبور دادن آنها بوده است.
قشم و دبی
قشم یک جزیره در جنوب ایران است که تنها پس از سال 1372 و اعلام اینکه این جزیره یک منطقه آزاد است نام آن بر سر زبانها افتاد. پیش از آن شاید افراد اندکی این جزیره را میشناختند. این جزیره 1491 کیلومتر مربع وسعت دارد که 2 برابر بزرگ تر از جزیره بحرین و 208 کیلومتر مربع بزرگ تر از دبی است. تنها یک مقایسه کوچک و از سراشاره به دبی و قشم در گذر زمان و 5 دهه گذشته نشان میدهد که ایران چه امکان بزرگی را از دست داده و چه فرصتسوزی بزرگی برای استفاده از بندر و جزیره قشم کرده است. درحالی که قشم در همه سالهای پس از 1372 نیز تنها به ساخت چندین هتل و چندین فروشگاه بزرگ افتخار میکند، بندر دبی به یکی از بزرگ ترین مراکز توریستی و تجارتی در آسیا تبدیل شده است.
کیش و دبی
آنهایی که طبیعت کیش و دبی را قبل از تحولات چند ده سال اخیر در دبی بررسی کردهاند نیک میدانند در مقایسه با کیش ایران جایگاه رفیعی نداشته است. اطلاعات نشان میدهد که طبیعت کیش و جاذبههای طبیعی آن بسیار فراتراز دبی بوده و هست. اما ایران چه استفادهای از کیش کرده است؟ کدام فرودگاه بزرگ در کیش ساخته شدهاست که محل رفت و آمد مسافران جهانی باشد؟ کدام تاسیسات بندری بزرگ برای کیش ساختهایم تا بتوانیم دبی کوچک را در محاق قرار دهیم و از زیر سایه این بندر بیرون بیاییم؟ کدام امکانات تفریحی – سرگرمی برای گردشگران ایران و کشورهای دیگر در کیش قابل مقایسه با دبی بوده و هست؟ واقعیت این است که در همه سالهای پس از حتی اعلام منطقه آزاد کیش در این جزیره زیبا یک دولت بزرگ برپا کردهایم و حتی آزادی مناطق دیگر را از آن گرفتیم. در یک اقدام عجیب در اوایل دهه 1370 به مدیران این منطقه آزاد یاد دادیم به جای اینکه شرایط را برای کسب و کار بزرگ با سرمایههای کوهپیکر در این منطقه برپا کنند و از محل مالیات این درآمدها کیش را توسعه دهند یا اجازه فعالیت در این منطقه را به خارجیها دهیم، سازمان کیش را به یک دولت بزرگ تبدیل کردیم و این سازمان را یک پیمانکار بزرگ کردیم که از جاده تا مدرسه تا بندر و اسکله و هتل را خودش بسازد. در 25 سال سپری شده چقدر سرمایه خارجی به کیش آمدند؟ در مقابل چه میزان سرمایه جذب دبی شدند؟ این یک واقعیت غمانگیز است که در برابر دیدگاه میلیونها ایرانی رخ داد. قشم و کیش ایران میتوانستند دهها برابر بزرگتر از دبی و ابوظبی و سایر مناطق و بندرهای موجود در کشورهای حاشیه خلیج فارس باشند اما چه شد؟
چابهار و گوادر
ایران یک سرزمین خوشبخت از نظر جغرافیایی بوده و هست، اما متاسفانه هرگز از ثروت خود بهرهبرداری کافی نکرده است. یک نگاه به چگونگی برخورد با بندر چابهار در 5 دهه گذشته و مقایسه آن با رفتاری که با گوادر پاکستان شد جز تاسف چیزی برای ایران و ایرانیان باقی نمیگذارد. در حالی که 5 دهه پیش و حتی بسیار فراتر از آن، بندر چابهار یک بندر بزرگ و استراتژیک به حساب میآمد، بندر گوادر در پاکستان هنوز در ابتدای راه توسعه بود. ایران به دلایل گوناگون و از جمله این تفکر نادرست که حالا سر وقت میرویم و از این بندر و ثروتهای دریایی استفاده میکنیم کار را به روزهای سخت کشانده است. در شرایطی که ایران با درآمد میلیاردها دلاری نفت میتوانست تناه با دوراندیشی و تدبیر و آیندهنگری، چابهار را به مرکزتوسعه ایران در شرق کشور تبدیل کند آنقدر دست روی دست گذاشته شد که چین به گوادر رفت و آنجا را با سرمایهگذاری قابل توجه به یک بندر مهم تبدیل کرده است. معلوم نیست چرا در چند دولت سازندگی، اصلاحات و دولتهای احمدینژاد و حالا 5 سال دولت اعتدال کاری برای توسعه چابهار انجام نمیشود. آیا در دنیا جز هند هیچ کشور دیگری و هیچ شرکت دیگری پیدا نمی شود که با ایران مشارکت کرده و توسعه این بندر را در دستور کار قرار دهد. به نظر میرسد اگر دیر بجنبیم بندر چابهار ایران در عظمت بندر گوادر محو میشود و همانطور که قشم و کیش در برابر دبی و جبل علی از دست رفتند و کوچک و محلی باقی ماندند، باید زانوی غم به بغل گرفته و شاهد روزهایی باشیم که دیگر کاری از دست برنمیآید.
نفتی که از ایران نرفت
همه کسانی که به مسائل انرژی و اقتصاد سیاسی حمل و نقل انرژی علاقمندند یادشان میآید که پس از فروپاشی شوروی سابق چه امکان بزرگی برای ایران پدیدار شد که بتواند نفت و گاز موجود در کشورهای آسیای میانه را به مراکز مصرف انتقال دهند. در حالی که مطابق همه کارشناسیهای فنی – اقتصادی ایران ارزانترینمسیر برای حمل و نقل بود اما شرایط سیاست خارجی ایران به سمتی رفته بود که امکان مذاکره و چانهزنی ازایران در برابر راههای دیگر به مرور کمو کمتر شد. بدترین اتفاق این بود که تصور میکردیم کشورهای دیگر دست روی دست میگذارند و منتظر میمانند که ایران مسائل خود را با غرب حل کند و پس از آن شرایط را برای حمل ونقل نفت و گاز کشورهای آسیای میانه فراهم کند. این یک تصور غلط بود و غربیها به سرعت راه باکو – جیحان را باز کرده و با شرایط سختتر از راه ایران خواستند که نفتو گاز از ایران نرود. به این ترتیب شد که ایران از درآمد حاصل از اینترانزیت و امنیتی که به آن پیوند خورده بود دور ماند و امروز حسرت آن را میخوریم.
جاده ابریشم بدون ایران
ایران یکی از راههای اصلی جاده مشهور ابریشم از دیرباز شناخته شده تا امروز بوده است. تصور اینکه این جاده دوباره بازسازی شود و ایران درآن نقش و سهم اندکی داشته باشد شاید برای شمار قابل اعتنایی از ایرانیان دشوار بود اما با کمال تناسف این اتفاق افتاده است. ایران اکنون در حاشیه جاده ابریشمی که سرمایهگذار ان چینیها هستند قرار دارد وبعید است با توجه به سیاست حزب کمونیست چین که همواره با برندهها نشست و برخاست میکند و آن کشورهایی را که در ذهنش برنده نیستند را تنها میگذارد، بازیدادن ایران بعید است. واقعیت را باید پذیرفت و قبول کرد که ایران از حمل و نقل زمینی جهان که در آن جاده ابریشم یکی از راهها خواهد بود سهم کمی به دست میآورد. بیتوجهی بهاین ثروت طبیعی اتفاق نامبارکی است که رخ میدهد و ما نمی بینیم.
منبع : نامه اتاق بازرگانی – اسفند1396
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.