سیدحسن خمینی گفت: حال ما الان خوش نیست، بخشی از این امر متوجه حاکمان است؛ شاید هم سهم بزرگتری متعلق به آنان است. من آن بخش را کاری ندارم، چون آنها نه امروز اینجا هستند، نه از ما مشورت خواستهاند و نه حرفهای ما خیلی روی آنها تأثیر دارد! ولی در یک بخشی مقصر وضع موجود احزاب هستند که میخواهم راجع به این بخش سخن بگویم.
به گزارش جماران، حجتالاسلام سیدحسن خمینی در دیدار با اعضای شورای مرکزی حزب اعتماد ملی که در حرم مطهر امام خمینی برگزار شد، در ابتدای سخنان خود گفت: قبل از هر چیزی دعا کنیم که انشاءالله اسباب استخلاص بیشتر جناب آقای کروبی فراهم شود که پایهگذار و بنیانگذار مجموعه حزب شما هستند و حزب هم هنوز به ایشان وفادار است. او در ادامه افزود: کسانی که انقلاب کردند و جزء محرومین بودند، در دهه ۶۰ با استخدامها، تقسیم زمینها یا کارهای روستایی، به طبقه متوسط آمدند و ما یک طبقه متوسط فربه پیدا کردیم. البته بعدا به سبب مشکلاتی، دوباره طبقات ضعیف ما زیاد میشوند و مطابق آمار، ضریب جینی در دهه 60 نسبت به قبل از انقلاب اسلامی بهشدت پایین آمده و فاصله طبقاتی کم شد. در ابتدای انقلاب کارهایی مثل تأسیس جهاد سازندگی، کمیته امداد، بنیاد مسکن و حساب صد امام انجام شده که طعم انقلاب را به ذائقه طبقه ضعیف که پایهگذاران انقلاب بودهاند، بسیار خوب چشاند، اما بعدها این وضعیت تا حدی تغییر کرد.
او ادامه داد: فقر باعث انقلاب نمیشود، عاملی که باعث انقلاب میشود، «استضعاف» است که امام از آن استفاده میکند. استضعاف یعنی فقری که ناشی از ظلم باشد. اگر من بپذیرم فقیرم ولی مقصرش خودم هستم، دیگر با کسی دعوا نمیکنم؛ اگر احساس کنم فقیر هستم ولی علتش تو هستی، یعنی تو نگذاشتهای که من غنی شوم، آنگاه به جنگ با تو برمیخیزم. در هند الی ماشاءالله آدم کنار خیابان به دنیا میآیند و کنار خیابان هم میمیرند، ولی ساختار ذهنی آنها به این است که تقدیرشان بوده و ظلمی در کنار نیست.
سیدحسن خمینی تأکید کرد: علت پیدایش جنبشها و حرکتها، «فقر» نیست. حتی دینستیزی، استبداد و استکبار هم علت این پدیدهها نیست. همه اینها در صورتی است که به ریشه «ظلم» برگردد؛ یعنی استضعافی که من احساس کنم نتیجه آن ظلم به من است. ظلم است که شورش میآورد. سالها در این مملکت سلطنتهای مطلقه حاکم بوده و شورش هم نمیشده، به خاطر اینکه جامعه فکر نمیکرده که حق دارد؛ وقتی احساس کند حق دارد و حق او را نمیدهند، شورش میکند. مثلا مهاجران در هیچ کشوری شورش و انقلاب نمیکنند، چون فکر میکنند در اینجا حقی ندارند. این حق میتواند فقر باشد و میتواند حق مشارکت باشد. حال ما الان خوش نیست، بخشی از این امر متوجه حاکمان است؛ شاید هم سهم بزرگتری متعلق به آنان است. من آن بخش را کاری ندارم، چون آنها نه امروز اینجا هستند، نه از ما مشورت خواستهاند و نه حرفهای ما خیلی روی آنها تأثیر دارد! ولی در یک بخشی مقصر وضع موجود احزاب هستند که میخواهم راجع به این بخش سخن بگویم.
او در پایان گفت: من در همان بیانیهای که ابتدای حوادث اخیر نوشتم، عقیدهام را گفتم و هنوز بر آن هستم. مسئله این است که راهحل وضع کنونی کشور گفتوگو است. دوز خشونت در جامعه باید پایین بیاید. نمیشود طرفین بگویند ما به شرطی پای کار هستیم که یقه همدیگر را پاره کنیم! یک کشور و یک ملت هستید و افراد هم فکرهای مختلف دارند؛ راهش گفتوگوی ملی است. اما مراد من این نیست که با همدیگر حرف بزنیم، البته بزرگانشان باید با همدیگر حرف بزنند، اما گفتوگو در سطح ملی به معنای انتخابات است.
شرق
نظر شما