هشدارهای مهم مشاور روحانی در باره ایران و خاورمیانه؛
هیچ کشوری نمی تواند کشور اول منطقه باشد
ساعت24-حسام الدین آشنا حالا وبا کسب تجربه حضور سه ساله دردولت و ریاست بریک نهاد مطالعاتی که وظیفه اش تبیین مسایل استراتژیک برای دولت است و با بهره گیری از برایند دیدگاههای متخصصان که در مرکز تحقیقات استراتژیک حاضرند می تواند برخی نکات با اهمیت در باره ایران در حوزه های داخلی و خارجی را بر زبان آورد.
اوباصراحت میگویدصحبتهایش نتیجه تبادل آرا و نظرات کارشناسان است و به همین دلیل باید به این مسایل توجه کرد.
- دیدگاهی در ایران وجود دارد که درباره اهمیت ایران در تعیین معادلات نظام بین الملل به مبالغهگرایی و خیال پردازی دچار شده است که اجرای این سیاست میتواند هزینههای فراوانی را بر کشور تحمیل کندو به سرخوردگی و تحقیر ملی بینجامد. این دیدگاه شاید در تدوین سند چشم انداز بیست ساله نگاه غالب شده است.در سند چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران، به صراحت پیشبینی شده است که ایران میباید در سال 1404 به قدرتمندترین کشور منطقه از حیث توان نظامی، اقتصادی و علمی و فناوری تبدیل شده باشد. متاسفانه این هدفگذاری اعلامی در منطقه بسیار بد فهمیده شده است در حالی که هدف واقعی صرفاً برخورداری از سریع ترین رشد در شاخصهای فوق است بدون آنکه قصد سروری و قرار گرفتن در راس سلسله مراتبی از همسایگان را داشته باشیم. فارغ از اینکه آیا تصریح این هدف در سند چشم انداز به مصلحت کشور بوده است یا خیر، نکته اساسی این است که سایر کشورهای منطقه در این فاصله منفعل و منتظر نمیمانند تا ما بتوانیم به راحتی فاصله خود را با آنها کم کرده وسپس از آنها سبقت بگیریم. بدیهی است که همه رقبای منطقهای نیز هدف مشابهی را برای تبدیل شدن به قدرت نخست در منطقه دنبال میکنند و شاید حتی در برخی شاخصها هم از ما جلوتر باشند.به نظر میرسد هیچ یک از بازیگران منطقهای در شرایط حاضر قابلیت هژمون شدن را ندارد و اساساً منطقه به هیچ بازیگری چنین امکانی را نمیدهد و هیچ بازیگری نیز به تنهایی قادر به پایان بازی یا تحمیل نظم امنیتی مطلوب خود به منطقه نیست.
- بحران آوارگان دیگر مسأله مبتلا به منطقه ماست که به سرعت در حال افزایش است. امروزه بیشترین تعداد آوارگان در جهان از کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا هستند. مطابق آمار سازمان ملل، 65 درصد از کل آوارگان جهان در سال 2015 از این منطقه بودهاند. بسیاری از مردم منطقه ما دیگر هیچ چشم انداز روشنی برای آینده خود نمیبینند و مشخص است که انسانهای «بیآینده» گزینههای چندانی پیش روی خود ندارند. یا باید از این کویر وحشت بگذرند و یا باید به لشکر افراط گرایی و ترور بپیوندند. به همین جهت، هر چه بیشتر میگذرد هم به تعداد آوارگان و هم به تعداد تروریستها در منطقه ما افزوده میشود.بحران کارآمدی دولتها معضل بسیار جدی دیگر در منطقه ماست. متأسفانه برخی از دولتهای منطقه در آستانه فروپاشی قرار دارند. آنها هم که هنوز از ثبات نسبی برخوردارند با ناکارآمدی فزاینده و فساد گسترده روبرو هستند. اکنون در خاورمیانه از یک سو با پدیده دولتهای ورشکسته و یا دولتهای ضعیف (مانند عراق، سوریه، افغانستان، لیبی و یمن) و از سوی دیگر با ضعف ساختاری و بیثباتی بالقوه دولتهای ظاهراً باثبات (نظیر ترکیه، مصر و عربستان سعودی) مواجه هستیم. با توجه به ناکارآمدی دولت ها از یک سو و تشدید گسلهای فرقهای و قومی در کشورها از سوی دیگر، به نظر میرسد بنیان دولت-ملتها در این منطقه دچار لرزش شده و این موضوع دستیابی به امنیت پایدار در منطقه را به چالشی دشوار تبدیل ساخته است. جمهوری اسلامی ایران از بیثباتی همه کشورهای منطقه بیزار است و اولویت اول منطقه را تثبیت و تأمین امنیت پایدار در همه آنها میداند.
- ارزش استراتژیک منطقه خاورمیانه رو به کاهش است. البته هنوز منابع سرشار نفت و گاز در این منطقه برای قدرتهای بزرگ و به ویژه قدرتهای نوظهور در جنوب و شرق آسیا جذابیت فراوانی دارد؛ اما میتوان از کاهش تمایل قدرتهای بزرگ برای درگیر شدن تمام عیار در جنگهای این منطقه مطمئن بود. به نظر میرسد حضور نظامی قدرتهای بزرگ در منطقه از این پس احتمالاً بیشتر به صورت «نمایش اقتدار» و نشان دادن ضرب شصت خواهد بود تا عملیات کامل نظامی مشابه آنچه در عراق رخ داد. این برآورد از کاهش جایگاه استراتژیک خاورمیانه ناشی از روندهایی چون غیر استراتژیک شدن نفت در نیم قرن آینده، افزایش تصاعدی معضلات این منطقه، ناکارآمدی مخرب سیاست قدرتهای بزرگ و بازیگران منطقهای و از میان رفتن زیرساختها و نیز تغییرات جبران ناپذیر اقلیمی در بخشهای وسیعی از آن است.
- قدرت اول شدن و قدرت اول ماندن در خاورمیانه بسیار پرهزینه است. در حال حاضر تعامل با حاصل جمع صفر و تخریب زیرساختها در منطقه به روندهای پایدار تبدیل شده است. قدرت شدن و قدرت ماندن در چنین منطقهای از دو مسیر برای هر کشوری هزینه سرسام آور تولید میکند. به نظر میرسد هیچ یک از بازیگران منطقهای در شرایط حاضر قابلیت هژمون شدن را ندارد و اساساً منطقه به هیچ بازیگری چنین امکانی را نمیدهد و هیچ بازیگری نیز به تنهایی قادر به پایان بازی یا تحمیل نظم امنیتی مطلوب خود به منطقه نیست.
- همان طور که در طول دوران جنگ سرد موازنه وحشت و بیم از نابودی متقابل بهواسطه شلیک موشکهای هستهای، دو ابرقدرت را ناگزیر کرد بهمنظور اجتناب از نابودی متقابل به مذاکرات طولانی و همکاریهای بینالمللی تن بسپارند، اکنون در سطحی کوچکتر، خطر «نابودی دستجمعی» منطقه خاورمیانه میتواند و باید برای همه ما هشداردهنده و بازدارنده باشد. معنای این ضرب المثل عمیق که «همه ما در یک قایق نشسته ایم» جز این نیست که کل منطقه یک کشتی است و از بیثبات شدن هیچ عضو آن نباید استقبال کرد. در این نگاه فهم اینکه هرگونه حرکت مخرب امروز ما علیه رقیب میتواند مانند بومرنگی به سوی خود ما بازگردد آسان میشود؛ به عبارت دیگر، اول باید کیکی وجود داشته باشد تا بتوان بر سر چگونگی تقسیم آن بحث کرد.
- منطقه خاورمیانه نیازمند «خویشتنداری استراتژیک» قدرتهای منطقهای است. این ایده برگرفته از فرمان الهی اتَّقوا فِتنَةً لا تُصیبَنَّ الَّذینَ ظَلَموا مِنکُم خآصَّة است. خویشتنداری استراتژیک به این معناست که در تقسیم منافع میباید همواره به دو اصل قبلی، یعنی بقای منطقه و نیز ارتقاء کیفیت شاخصهای اقتصادی و اجتماعی در منطقه توجه داشت. هیچ تقسیم منافعی در منطقه بدون توجه به این دو اصل از مشروعیت و امتداد برخوردار نخواهد بود و حتی بر فرض اینکه یک کشور بتواند مناطق نفوذ خود را با اقدامات سختافزاری و استفاده از زور نظامی توسعه دهد، این اقدام در نظر مردم ساکن در همان مناطق بهاصطلاح تحت نفوذ مصداق «اشغالگری» تلقی شده و هرگز در بلندمدت پایدار نخواهد ماند. نمونه بارز این موضوع را در دخالت نظامی عربستان سعودی در یمن مشاهده میکنیم
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.