پایان آژیر قرمز در کاتالونیا؟!
بلوگرانا منهای لئو!
ساعت24-آن شب فقط ۴۷۳۱۷ نفر راهی نیوکمپ شدند تا شبحی از دور پیدا شود و سراغ رونالد کومان را بگیرد.وقتی نیمی از ورزشگاه خالی ماند و صدای جگرگوشهها به گوش آسمان نرسید فرمانده هلندی روی نیمکت یخزده فهمید آنجا در زیتونزارها بال کبوتری از شانه درختان بالا نمیرود.
پیرمرد اهل اوترخت در میان نگاه شبانه بوفها با هر جان کندنی که بود استخوانهای مردان والنسیا را خرد کرد تا با تکیه بر تتمه آبرویش همچنان در نیوکمپ بماند و به روزهای روشن دل بدوزد.رونالد کومان افسانهای که روزگاری از فاصله چهل متری سنگر حریفان را آتش میزد و نیوکمپ را به دیگی جوشان بدل میکرد حالا در سراشیب زمان میان شبهای اهورایی و روزهای اهریمنی گرفتار شده. این رسم روزگار است یعنی؟
نیوکمپ قبرستانی متروکه بود، اما وقتی آبیاناریها سه بار ناپرهیزی کردند و در میان نوسان رخوتناک تاکتیکها، جشنوارهای از گل به راه انداختند، آندلس کمی لبخند زد و تن بیمار درختان زیتون تا بناگوش باغها به خود پیچید. بارسا اینبار حماقت نکرد و با استفاده از ظرفیتهای خود قبل از آنکه زیر پنجههای کبود و مخمس تقدیر مفتون شود کلک والنسیا را کند تا کومان پایان شبهای تیره را نقطه بگذارد و قبای ژنده خود را بر گوشهای از سکوهای غمبار بیاویزد.گاهی فاصله بهشت تا دوزخ به قدر یک تار موست. به قدر سه گل. مردان بارانی این را خوب میدانند.
زخمهای ناسور جدایی لئو از بارسا اما همچنان باقی است.انگار از افقهای خاکستری شهر، خفاشها بیرون آمدهاند که زیر سایه دیوارهای نیمهجان کسی عاشقانهترین شعرها را برای ساقهای پسران بلوگرانا نمیخواند.وقتی ۲۸ هزار عضو رسمی بارسا هنوز یوروهای تانکرده را برای خرید بلیت از جیبهایشان درنیاوردهاند یعنی جای خالی مسی عزیز در قلب کاتالونیا بهشدت لمس میشود.اینگونه است که در شب آتشبازی، کوبه سرخترین خانه جهان به صدا در نمیآید.چه سرنوشت دهشتناکی!
فاتی، دیپای و کوتینیو برای آنکه رگهای گرفته آسمان کمی باز شود، پاگشایی کردند و هر یک با شلیکی تمامکننده نسخه والنسیا را پیچیدند.تیر خلاص را اما کوتینیو ۲۹ ساله ساحر این شبهای بیرونق بارسلون زد؛پسری که از واسکودوگاما خود را به حوالی دریای مدیترانه رسانده با هنر ذاتی خویش دروازهبان والنسیا را به سیارهای خاموش تبعید کرد و سومین امضا را پای برگه روسفیدی آبیاناریها نشاند.حالا توپچی دو رگه پرتغالی- برزیلی در نبود لئو و دیگر ابرستارههای تیم فرازمینی به دردانه دوآتشههای خسته جان نیوکمپ بدل شده.کاچی به از هیچی در قحطی ستاره.قبول دارید؟
پس از نبرد، عتیقه هلندی نفسی از ته دل کشید و سپس به میان خبرنگاران آمد و با گلخندهای بر لب چنین گفت: «هفته مهمی است و سه بازی خانگی داریم که اولی را امشب پیروز شدیم. از عملکرد تیم راضی هستم و با وجود دریافت گل زودهنگام، خوب به بازی برگشتیم. با کیفیت بازی کردیم و شایسته این سه امتیاز بودیم. از بازی راحت و آسودگی خاطر بازیکنان در میدان خوشحالم. عصبی نشدیم و خیلی زود با چرخش مناسب توپ توانستیم بر بازی مسلط شده و گل تساوی را بزنیم. خوب به بازی عمق میدادیم و در مجموع راضیکننده بودیم.» کومان در حالی این کلمات را بر زبان نشاند که بیش از هر چیز به دو نبرد مرگ و زندگی تیمش در روزهای پیشرو میاندیشید. ابتدا جدال با دیناموکیف برای رستگاری در سوپرجام اروپا و سپس الکلاسیکوی بزرگ.او خوب میدانست اگر این دو بازی را ببرد از سکانداری نفرین شده به ناخدایی محبوب روی عرشه کشتی آبیاناری بدل خواهد شد.آیا روزهای سیاه بک باستانی ته گرفته و او دوباره به صدر اخبار بازخواهد گشت.هیچ کس نمیداند!
«آنسو فاتی در زمین نمیترسد و آدمی خجالتی در زمین نیست. او همانند یک باتجربه عمل میکند و سبک بازیاش شبیه به نیمار است.» این جملات را هم کومان در ستایش کودک بازیگوش تیمش گفت.ستاره ۱۸ سالهای که از گینه بیسائو میآید و قصد دارد ماه بیدسیسه را در شبهای بارسلون بر پهنای صورتش بنشاند.کومان به طفل گریزپایی که به تازگی از جزیره مصدومیت گریخته جور دیگری مینگرد.یعنی نیقلیانی سیهچرده میتواند برگ برنده غولها در دو نبرد مرگبار پیشرو باشد؟
فعلا از آژیر قرمز در کوچههای بارسلون خبری نیست و کومان و بچههایش از پناهگاه خود خارج شدهاند.این اما میتواند آغاز یک حادثه تبآلود دیگر باشد.آنها اگر از پس دیناموکیف و رئال برنیایند دوباره تا گلو در ابر فرو خواهند رفت.آنجا در شهر آرزوهای بلورین کسی برای فرماندهای که متهم به نخبهکشی است گلایلی، نسترنی، چیزی نخواهد فرستاد!