رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 631267

نیلی : رانت خواران نجومی خوار سازمان یافته عمل می کنند

ساعت 24 - بیش از سه دهه است که اقتصاددانان هوادار آزادی اقتصادی و اقتصاد رقابتی به شهروندان ونیز به اداره کنندگان اقتصادوسیاست درکشورهشدارمی دادند ومی دهند که اقتصادایران دربیراه‌های جلومی رود که ته آن یک بن بست نسبی است. حالا به نظر می‌رسد اقتصادایران درنزدیکی آن بن بست ایستاده است. بن بستی که عبوراز آن نیازمند تامین نیروی بزرگی است که شاید دیگر دردسترس نیست.

نکته بسیار قابل توجه این است که درحال حاضر بنا به قول دکترمسعود نیلی اقتصاددان ایرانی این بن بست به بدترین شکل وماهیت دربرابرمان ایستاده است و رانت خواری به رگ وریشه جامعه رسیده است. د نیلی دریک گفت وگوی رسانه‌ای درباره وضعیت اقتصادایران می‌گوید : درحال حاضر دو دسته رانت خوار درکشور وجود دارد. یک دسته رانت خوار بسیار نجومی خوار که دربخش‌های گوناگون اقتصاد فعالیت دارند و از ارز ارزان بهره می‌برند وشمار قابل اعتنایی از مردم عادی که از بنزین ارزان و از نان ارزان رانت‌های بسیار ناچیز و درحد معیشت نصیبشان می‌شود. نیلی تاکید دارد رانت خواران نجومی خوار که دربخش‌های پتروشیمی ، واردات نهاده‌های دامی ونیز دیگر فعالیت‌های رانتی به صورت جداگانه فعالیت می‌کردند حالا یکدیگررا پیدا کرده وراه اصلاحات اقتصادی را سد کرده‌اند. از سوی دیگر رانندگان اسنپ ، کوله بران ونیز صدها هزارمکانیک اتومبیل درایران می‌ترسند بنزین به قیمت اصلی ارایه شود یا تجارت خارجی سامان بگیرد یا اینکه صنعت خودرو با واردات به سیک صنعت با کیفیت تبدیل شود و آن‌ها نتوانند همین وضعیت موجود را برای خود دست وپا کنند. بخش‌هایی از سخنان مسعود نیلی اقتصاددان برجسته ایران را درادامه می‌خوانید: نقطه عطف سال 1384 هر شرایطی که در یک اتمسفر بزرگ اقتصادی مشمول استمرار شود، به این معناست که ذی‌نفعان آن شرایط از قدرت سیاسی بیشتری برخوردار هستند. فکر می‌کنم این یک نکته قابل لمس و حاوی مشاهدات عینی باشد که ما از سال 1384 به بعد، از چارچوب حکمرانی متعارف خارج شدیم. پیش از این هم ما مشکلات بسیار زیادی در چارچوب حکمرانی کشور داشتیم اما من بر این باور هستم که حکمرانی ما در مسیر یادگیری بود. اگر آن شرایط استمرار می‌یافت، مشخص می‌شد که کارآفرینان و صنعتگران از جملع ذی‌نفعان اصلی شرایط خواهند بود. به عبارت دیگر، پس از سال 57، سال 84 یک نقطه عطف بسیار بزرگ در چرخش نگرش حکمرانی در کشور ما بود. دست‌مایه اصلی این تغییر نگرش نیز، افزایش درآمدهای نفتی کشور بود که دست افراد را برای مانور گسترده در طرح و برنامه‌های خاص، باز می‌گذاشت. مهمترین وجه ممیزه بیرونی این گردش پارادایمی در سیستم حکمرانی کشور این بود که تلاش شد کشور در صحنه بین‌الملل به عنوان یک جنگجو بهمعرفی شود که خواستار زیر و زبر کردن نظم موجود جهانی است و شکل خاص از ادبیات مورد نیاز این ایده را نیز تولید و مصرف کردند. در عرصه داخلی هم ایده اصلی حکمرانی حول عدالت توزیعی می‌چرخید. افرادی مانند من، سالهای طولانی برای اصلاح قیمت حامل‌های انرژی کوشیدند که بخش عمده‌ای از تحولاتی که می‌بایست در این زمینه صورت بپذیرد، در سال 1389 محقق شد، با این حال نقطه ثقل منفی شدن موجودی حساب سرمایه کشور در بخش نفت و گاز از همین لحظه آغاز شد، زیرا درآمدهای حاصله از این اصلاح قیمت‌ها به طور کامل در جامعه بازتوزیع شد. تحریم‌های وباند رانت خوار بخش عمده تحریم‌هایی که علیه ایران طی ماه‌های پایانی سال 90 و سال 91 اعمال، شد بسیار حساب شده بودند و زمان مناسبی را برای اعمال ضربه و فشار به ایران انتخاب کردند. نتایج داخلی که درواقع بخشی از بازتاب اثرات بیرونی این تحولات بود، به شکل چندنرخی کردن حامل‌های سوخت و ارز و بازتوزیع شد. بانک مرکزی هم در این زمان از چارچوب وظایف ساختاری خود که پایش و مراقبت بهینه از شاخص‌های اقتصاد کلان کشور بود، خارج شد و به ناظر و مسئول فروش ارز با نرخ‌های مختلف تبدیل شد. به همین دلیل این نهاد تشخیص می‌داد که ارز را به چه نرخی و به چه فعالیتی و به چه میزان تخصیص دهد و در این میان فاصله نرخی مختلفی در قبال این شکل از توزیع ارز وجود داشت. در واقع ارکان حکمرانی ما یکی وزارت خارجه است که ساختار بوروکراتیک اجرای سیاست‌های کلی در سیاست خارجی را برعهده دارد و بخش‌های دیگر نیز به توزیع منابع اشتغال دارند. تحریم‌کننده در این شرایط، نفت ما را هدف قرار داده است و فروش نفت که کم شود، میزان دسترسی به ارز کم خواهد شد و به تبع گران می‌شود و از سوی دیگر منابع بودجه‌ای محدود می‌شود. از سوی دیگر، وقتی که بانک مرکزی این ارز را با نرخ‌های مختلف توزیع می‌کند، افرادی که از قیمت ترجیحی سود می‌برند، به طور پیوسته تقویت می‌شوند و مردم عادی به طور مداوم فقیرتر می‌شوند و فاصله طبقاتی افزایش می‌یابد. به عبارت دیگر مبادلات شما دچار اختلالات خواهد شد و شما ناگزیر خواهید بود که مبادلات خود را به شکل غیررسمی انجام بدهید. در این شرایط خط تولید بابک زنجانی‌ها به راه خواهد افتاد. وقتی که این وضعیت استمرار می‌یابد و اراده‌ای برای بازگشت به کانال‌های روال نرمال انجام امور وجود ندارد، کانال‌های غیررسمی به یکدیگر متصل خواهند شد؛ یعنی چند نفری که مشغول فروش نفت هستند، با افراد معدودی که مشغول واردات علوفه هستند و کانال‌های صادرکننده پتروشیمی که بعد ارز حاصل از صادرات را می‌فروشند، رفته رفته یکدیگر را پیدا کرده‌اند و از حالت غیرمتشکل اولیه خارج خواهند و با سازماندهی، قدرتمندتر از گذشته خواهند شده‌اند. این وضعیت، توضیح دهنده بسیاری از رویه‌های تصمیم‌گیری و سیاستگذاری در کشور ما نیز هست. تفاوت 1368 و امروز از آنجا که علم اقتصاد، علم تخصیص بهینه منابع کمیاب است، وقتی که منابع به سرعت اتلاف شود، دیگر چیزی برای اصلاحات اقتصادی باقی نخواهد ماند. در سال 1368 که جنگ تحمیلی به پایان رسیده بود، بسیاری از موجودی‌های سرمایه در کشور تخریب شده بود؛ پل‌ها، راه‌ها، نیروگاه‌ها و پالایشگاه‌های بسیار زیادی تخریب شده بود اما منابع طبیعی کشور مثل منابع آبی و محیط زیستی هنوز تخریب نشده بود و منابع انسانی ما هم در وضعیت نسبتا خوبی قرار داشت و همین باعث شد که حدفاصل سال‌های 68 تا 84، رشد اقتصادی کشور بهبود پیدا کند و کسشور در مسیر نرمالی قرار بگیرد. وقتی این رویه تغییر کند، خیلی مهمتر از این است که فرودگاه‌ها و پالایشگاه‌ها و نیروگاه‌های شما از بین برود، زیرا که این رویه نهادهای نرمال را تخریب خواهد کرد و روابط کشور با دنیا را از حالت نرمال خارج خواهد کرد. وقتی این نهادها تخریب شود، اصلا همه از یاد خواهد برد که روابط نرمال با جهان چگونه خواهد بود. زیرا اگر این روابط پا بگیرد و تقویت شود، بالاخره همتایانی در آن سوی مرزها شکل وجود دارند که این چرخه روابط را استمرار ببخشند. دکتر مسعود نیلی خاطرنشان ساخت: ممکن است برخی از افراد، به امثال ترامپ نسبت نامتعارف بودن در رویه‌های حکمرانی بدهند، با این حال، ترامپ به عنوان کسی که در آمریکا وعده کاهش مالیات‌ها را داده بود، به نفع محیط سرمایه‌گذاری در آن کشور عمل کرد و به تخریب نهادها نپرداخت. از منظر منافع ما روی کار آمدن ترامپ، با توجه به وضعیت داخلی ما، باعث سخت‌تر شدن کشور ما خواهد شد. من چشم‌انداز مثبتی برای این وضعیت متصور نیستم. وضعیت ناترازی‌های مالی ما بسیار بد است و ناترازی‌های طبیعی ما بسیار بدخیم‌تر است. از سوی دیگر نیاز به سرمایه گسترده و تکنولوژی داریم که بتوانیم مشکلات خودمان را حل کنیم. ما هیچ کدام از لوازم مالی و تکنولوژیک را نداریم و پویایی منفی در اقتصاد ما شکل گرفته است که باعث خروج سرمایه انسانی از کشور نیز شده است. ما نباید فریب رشد اقتصادی این دو سه سال اخیر را بخوریم و دولتی‌ها باید از مسئولین ذی‌ربط و سیاستگذاران بپرسند که پیش‌بینی‌شان از وضعیت رشد اقتصادی ما در سال 1403 و 1404 چه خواهد بود. یقین داشته باشید که شرایط این طور نمی‌ماند. این رشد اقتصادی، درواقع رشد نبوده است؛ ما این ماشین را هل دادیم و خودش حرکت نکرده است. با استمرار نرخ تورم 20 درصدی که تا سال 94 در اقتصاد ما نمایان بود، ما این مشکلا فعلی را برای دهه دوم سده 1400 پیش‌بینی می‌کردیم اما با تغییرات شتابان در نرخ تورم، ما با این چالش‌ها چندسال است که دست و پنجه نرم می‌کنیم. اسناد بالادستی ما نیز فاقد اعتبار شده‌اند. مثلا در چنین شرایطی، سیاستگذار برنامه توسعه از متوسط نرخ رشد اقتصادی 8 درصدی سخن می‌گوید (که به معنای رشد 12 درصدی در سال پایانی برنامه است) و یا از تورم تک رقمی سخن می‌گوید در حالی که ما برای ششمین سال پیاپی نتوانستیم نرخ تورم زیر 40 درصد را شاهد باشیم. ارقام زینتی‌ست. هرچند من مطئنم دستگاه‌های کارشناسی ما می‌توانند تصویرسازی واقع‌بینانه‌ای از اوضاع آتی به دست بدهند با این حال پیشنهاد من در این زمینه سناریوسازی است، مثلا بگوییم که در صورت پیروزی ترامپ چه اتفاقاتی رخ خواهد داد، یا در صورت تدوام تورم بالای 40 درصدی کشور در چه شرایطی قرار خواهد گرفت. تفاوت روسیه با ایران وقتی که روسیه به اوکراین حمله کرد، همان تحریم‌ها هم علیه روسیه اعمال شد اما شرایطی که در ایران رخ داد، در روسیه اعمال نشد. مطابق مطالعات، مشخص شد که روسیه از دو سال قبل، آمادگی ارزی و ذخیره‌سازی‌های ضروری را انجام داده بود. هرچند که در صورت استمرار تحریم‌ها، وضعیت روسیه نیز به سمت وخامت پیش خواهد رفت اما دستکم روس‌ها نزد خودشان محاسباتی برای انجام یک اقدام غیرنرمال و نتایج و عواقب احتمالی بین‌المللی آن انجام داده بودند؛ حالا همین وضعیت را با شرایط کشور ما در سال‌های 90 و 91 که به نظم و سیستم جهانی هجوم برده بودیم، مقایسه کنید. بالاخره آ‌ن‌ها می‌دانند که کشوری با شرایط ایران را چگونه گیر بیاندازند. درواقع مشکل اصلی ما تکنولوژی حکمرانی ضعیف کشور ماست. ا: نظام حکمرانی ما باید استراتژی خروج از این شرایط را تدوین کند. مثلا بگویند ما تا 3 سال آینده می‌خواهیم به همین شکل کشور را اداره کنیم و بعدش از این وضعیت خارج شوی. شما که نمی‌توانید اصل را بر جنگ و شرایط جنگی بگذارید. از جنگ که سرمایه‌‌گذاری و رشد بیرون نمی‌آید بلکه صرفا تحلیل رفتن و آب شدن رخ خواهد داد. ظرفیت‌ها ما که ابدی نیستند و اگر ما بخواهیم با این وضعیت ادامه بدهیم، منابع خاصی برای زمان برون‌رفت از این وضعیت باقی نخواهد ماند که بخواهیم به اصلاح وضعیت بپردازیم. موجودی حساب سرمایه صنعتی و نفت و گاز کشور به شدت تحلیل رفت و ما بیشتر از دوران جنگ آسیب دیده‌ایم. اقتصاد به هیچ وجه مظلوم نیست و واکنش شدیدی نشان می‌دهد و می‌گوید که بد کار کردن چه تاوانی دارد. اقتصاد تنها موجود زنده پایدار است که همیشه واکنش می‌دهد.

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها