تندروها و مردم در دوراه متضاد
ساعت 24 - کسی که مُسکن مصرف میکند تا درد نکشد و از درمان بیماری غفلت میکند در حالی که بیماری او در حال پیشروی است و دیر یا زود هیچ مُسکنی اثر نخواهد کرد و باید درد کشید و درد کشید. یکی از شیوههایی که در سالهای گذشته مرسوم شده بود جایزه دادن برای انتخاب نامهای خاص مذهبی برای کودکان بود. الان بروید و نتیجه را ببینید.
آن جوایز جز گمراه کردن جایزهدهندگان چه نتیجهای داشت؟ هیچ.
مساله حجاب موضوعی ارزشی و عقیدتی است بیش از آنکه مستقیما به نظم اجتماعی مربوط باشد. فراموش نکنیم که مسلمان برای عقیده خود شهید میشود.
آیا اکنون کار بهجایی رسیده که برای حفظ آن باید پول و امتیاز بگیرد؟ این رویکرد بنیان دین را از محتوا خالی کرده است. ریشه این تغییر رویکرد وجود منابع مالی در دست متولیان دین یعنی روحانیت رسمی است. آنان پیش از انقلاب برای اقناع مردم به این رفتارها و ارزشها، نه قدرت اجبار داشتند و نه منابع فراوان مالی، پس بهناچار باید از قدرت اخلاقی و منطقی و گفتاری خود سود میجستند و اینها اتفاقا کارساز بود.
ولی پس از انقلاب دو ابزار قدرت (برای تنبیه و تشویق) و پول (برای تشویق) را کامل به دست آوردند و به مرور از عوامل اصلی اثرگذار اخلاقی و فکری غافل شدند و سعی کردند همه مسائل را با اتکای به این دو عامل حل کنند در حالی که اصل انقلاب بدون اتکا و حضور این دو عامل شکل گرفته بود.
نتیجه چه شد؟ خالی شدن همه ارزشها از محتوا و تبدیل آن به ترس از مجازات یا کسب منفعت. در نتیجه افراد ریشهداری را میبینید که در جلوت و ظاهر به گونهای ولی در خلوت و پنهان و خصوصی ماهیت دیگری دارند. حتی زنان هم دچار چنین مشکلی شدهاند و چه بسا بیشتر. گروه دیگری هستند که با رویکرد و شیوهای متفاوت عمل میکنند.
اولین ویژگی آنان این است که جای خدا نمینشینند. در واقع خود را متولی هدایت و ضلالت کسی نمیدانند. دوم؛ با محدودیتهای بشر و کارایی شیوهها و ابزارهای حکومتی بهطور نسبی آشنا هستند. میدانند که مجازات در چه حوزههایی کارایی نسبی دارد و در چه موارد اثر عکس دارد.
میدانند که محدوده کارایی قانون کجاست. قانون کلیدی نیست که هر دری را باز کند. نمونه آن شکست قانون فرزندآوری است که نسبت به آن نقد دارند و میدانند که با دادن فلان مقدار وام و پول مردم به فرزندآوری گرایش پیدا نمیکنند. این رویکرد، خود را در تقابل با مردم قرار نمیدهد.
معتقد است تقابل با مردم هم به زیان حکومت است و هم به زیان دین. جملات آقای پزشکیان در اجلاس خبرگان بهخوبی این فلسفه را بازتاب میدهد که گفت: «هرگز حاضر نیستم کشور بهم بریزد، از اقداماتی که دشمن از آن سوءاستفاده کند پرهیز کرده، کاری نمیکنم انقلاب زیر سوال رود و مردم ضد دین شوند. »
سیاستهای رسمی در مقابله با فقدان حجاب دو مشکل مهمتری هم دارد که ظاهرا قابل حل نیست. اول اینکه مطلقا شفاف نیستند. برای نمونه همان مصوبه کذایی را هم بر خلاف روال طبیعی و صرفا برای پنهان نگهداشتن از افکار عمومی، بر اساس اصل ۸۵ به وسیله یک گروه محدود نهایی کردند در حالی که اگر موضوع حجاب را جزو تکالیف مردم بدانیم حتما باید شفاف باشد و در عرصه عمومی، قابل دفاع باشد.
مصوبه پنهانی هیچ مشکلی را حل نمیکند که بدتر میکند. مساله دوم که متاثر از مورد اول است بیثباتی سیاستها است. در واقع مردم نمیدانند که کجا توقف کنند، تا حکومت هم توقف کند؟ هیچ حد یقفی ندارند. در هر جا متوقف شوی، باز هم جلو میآیند نتیجه این رفتار این است که این طرف هم میگوید هر چه بیشتر برویم جلو بهتر است.
یکی از علل نامتعارف شدن وضع پوشش همین رویکرد تاکتیکی حکومت است که هیچ خط قرمز مورد توافقی را از خلال گفتوگو و تفاهم تعیین نمیکنند و همه تصمیمات آنان یکسویه است. فلسفه روشنی ندارند تا هر جا که بتوانند جلو میروند و نمیخواهند در جایی متوقف شوند، لذا مردم هم جایی متوقف نمیشوند.
نتیجه هم پیشاپیش معلوم و آن شکست سیاست رسمی است. نتیجه سوم انجام کارهای غیرقانونی است. دو مورد قبلی منجر به نتیجه سوم میشود. هنوز یک نفر نیامده توضیح بدهد که چرا و بر اساس چه منطق و قانونی چنین رفتارهایی را انجام میدهند؟
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.