ساخت جهنم نشانهدر فومن نشانه استیصال فکری است
ساعت 24 - تجربه هم نشان داده در هر جامعهای که بر مجازاتهای سنگینتر و بر عامل ترس تاکید شده، اتفاقا جرم هم بیشتر است که کمتر نیست. در واقع عامل ترس و مجازات عامل اصلی شکلدهی به رفتارها نیست، چه بسا نتیجه معکوس هم داشته باشد. نکته جالب اینکه کسانی بر این عامل تاکید زیادی میکنند که خودشان بیشتر تابع هزینه رفتار هستند. یعنی ترس عامل اصلی شکلدهی رفتار آنان است.
عامل بعدی منافع است. رویکرد افزایش منافع و به تعبیری طمع هم برای جهتدهی به رفتارها شایع است. اگر ترس بازتابی از ویژگی بردگی است، طمع نیز بازتاب سودجویی و خودمحوری است. برخلاف ترس و هزینه که اِعمال آن علیه مردم ساده است و نیاز چندانی به منابع مادی ندارد، کاربرد عامل فایده نیازمند منابع است و منابع نیز نه تنها محدود است، بلکه گروهی که دنبال جهت دادن به رفتار دیگران هستند، منفعت را برای خودشان میخواهند و حاضر نیستند که با دیگران شریک شوند. منابع و سود محدودیتهای جدی دارد. با این حال تاکید بر سود نیز چندان گرهگشا نیست. هر دو عامل ترس و طمع به شرطی اثرگذاری جدی دارند که رفتار مورد نظر تا حدی از سوی مردم درونی شود. رویکرد دیگر و موثر پذیرش اعتقادی یک رفتار است. سود و نفع در ذیل این رویکرد معنادار و موثر میشود. رویکرد کلان سیاستهای جاری در ایران، در درجه اول مبتنی بر ترس سپس طمع است. کار چندانی به اقناع ندارند، انتظار دارند دیگران وظیفه دارند که چشم بسته مثل آنان فکر کنند. ..
در حالی که افکار رسمی آنان از نظر بنیادهای فکری بسیار ضعیف است. همانگونه که گفته شد طراحی و نمایش پل صراط و جهنم در شمال کشور موجب حیرت جامعه شد، ولی کمتر کسی به این پرداخت که این نمایش در ذیل سیاست ترس معنادار است.
البته در همین مورد نیز سیاست طمع و ایجاد بهشت را حذف کردند، چون نشان دادن نهرهای عسل و حوری و انواع خدمات مجانی و... خیلی پرهزینه است. برخی موارد را هم که نمیتوان نمایش داد. با وجود این، مساله مهمتر آنجاست که اساسا چگونه میتوان عظمت و بزرگی جهنم یا بهشت کتاب مقدس را بازسازی کرد؟
بهطور قطع پردهخوانی و نقالیهای قدیمی تصویرسازی بهتری میکردند. به علاوه آیا اصولا توضیحات آنها در کتاب مقدس واقعی است یا نمادین؟ آیا اصولا دیدن این نمایشها اثری بر کسی دارد؟ آیا بیننده را مومن و پرهیزگار میکند؟ حالا فرض کنیم ترسیدند، آیا این ترس پایدار است؟
اگر این مساله را هم در نظر نگیریم، آیا وظیفه نیروی نظامی این است که مردم را انذار از جهنم دهد؟ از کی تا حالا آنان خود را در مقام هدایتکننده مردم تعریف کردهاند؟ مگر هدایتگری کار وظیفهبگیران حکومتی است؟ کدام پیامبر و امام و هدایتگری کارمند و مزدبگیر حکومتها بوده است؟ اینها فقط نشانهای از استیصال فکری و عملی است که با شواهد دیگری در یادداشت بعدی به آن خواهم پرداخت.
عباس عبدی- اعتماد
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.