نقدی بربرنامه عصر جدید درتلویزیون
"سرگرمی اسلامی " و "کم و کیف مشروع " کدامند
ساعت 24 -عصر جدید با دیگر برنامههای تلویزیونی متفاوت است. این برنامه با تدارکات و تبلیغات گسترده به روی صفحه تلویزیون آمد و هزینههای قابلتوجهی، در مقایسه با دیگر برنامههای تلویزیونی، صرف تولید آن شده است. این برنامه را میتوان شاخصی از فعالیتهای اخیر تلویزیون برای جذب مخاطب و ورود به میدان رقابت رسانهای دانست. ازاینرو تحلیل آن میتواند برای فهم تلویزیون و مدیریت کنونی آن کاملاً مفید واقع شود.
«کف و کیف» مشروع؟
چه چیزهایی در این برنامه جدید است؟ همه کسانی که استعدادی دارند، کسانی که میخواهند اما نشده است در سطح وسیع «دیده» شوند به این برنامه دعوت شدهاند تا نهتنها «دیده شوند» بلکه درباره آنها، توسط منتخبان برنامه و در مواردی «مردم»، داوری صورت گیرد. پس در وهله نخست به رسمیت شناخته شدن «دیده شدن» (آنچه سازندگان این برنامه صراحتاً اعلام کردهاند) و جایگاه این برنامه در قالب زدن به استعدادها و سلیقههای مردم (آنچه به واسطه داوران تلویحاً اعمال میشود) از ویژگیهای این برنامه است. تلاش برای دادن نقشی به مردم برای داوری را نیز میتوان تقلایی برای جلب و جذب مخاطب تلقی کرد.هزینههای سنگین ساخت عصر جدید، برای جا انداختن «عصر جدید»ی است که سیاستگذاران سازمان در ذهن داشتهاند.
به رسمیت شناختن کارکرد سرگرمی برای رسانه ملی -بخصوص سرگرمیهایی که مردم مبدع و مجری آن هستند- تحول قابلتوجهی است و اینکه تلویزیون باید چارچوبی برای «دیده شدن» افراد و جوانان «سرگرمی آفرین» فراهم کند، نکته جدیدی است. اگرچه مثلاً ورزش بهعنوان تأمینکننده سلامتی یا تأمینکننده غرور ملی بزرگ داشته میشده است در تاریخ صداوسیما سرگرمی و کارهای جالب امر چندان مطلوبی نبوده است. تلاش بر این بوده است که نکات، حکمتها و معناهایی حتی در کارهای طنز تنیده شود. اینکه با صرف نیرو و وقت و بودجه قابل توجه (به شرحی که در پشتصحنههای این برنامه گزارش شده است) برنامهای برای «نمایش» کارهایی صرفاً جذاب تولید شود، قابل تأمل است. اینکه «کف و کیف» نشانه مقبول بودن یک نمایش باشد قابل توجه است.
از سوی دیگر، «دیده شدن» در تقابل با فرهنگی است که تظاهر و نمایش را نامطلوب و «گمنام بودن»، «برای خدا و نه برای مردم کار کردن» را مطلوب میشمارد. پذیرش اینکه در جامعه هستند کسانی که توان سرگرم کردن ابتکاری دیگران را دارند و میخواهند و میبایست دیده شوند، بهخودیخود میتواند برداشتن گامی جدی به سوی «جامعه نمایش» و پذیرش آن تلقی شود.این جهتگیری را در برنامه دیگری که شبکه سه جدیداً و با نام «ستارهساز» پخش میکند نیز میتوان دید. البته آن برنامه که به شناخت و معرفی استعدادهای فوتبالی اهتمام دارد ساختاری منسجمتر دارد. هیات داوران آن فوتبالیستهای شناخته شدهای هستند که میتوان آنها را نمایندهای برای فوتبالشناسان دانست. درواقع مشروعیت اطلاق «ستاره» یا «استعداد» متکی بر صلاحیت داوران است. تلویزیون در آن برنامه با استفاده از فوتبالیهای شناخته شده این کار را میکند اما جا دارد پرسیده شود: مشروعیت «هیات داوران» برنامه عصر جدید در تشخیص مقبولیت استعدادهای متنوع، از توانایی ذهنی محاسبات ریاضی تا عملیات آکروباتیک، از کجا سرچشمه میگیرد؟ ظاهراً صلاحیت داوران در تشخیص این فعالیتهای متنوع به توانایی آنان در تشخیص «کف و کیف» حاصل از فعالیتهای شرکتکنندگان محدود میشود و بس.
هیات داوران در برنامه «عصر جدید» از دو هنرپیشه، یک موزیسین و یک دانشگاهی تشکیل شده است؛ یکی با ریش و ظاهر مذهبی، سه هنرمند که دو نفر از ایشان سلبریتی شناخته شده و یکی که کمتر از داور چهارم ناشناخته است. بهعبارتدیگر داوران برنامه «عصر جدید» چهرههایی هستند که دو تن از ایشان «دیده» و شناخته شدهاند، یکی از آنان را برخی شنیدهاند، و یکی دیگر که قاعدتاً باید شبکه سه خواسته باشد که «دیده» و شناخته شود. اتفاقاً این فرد اخیر کسی است که با ظاهر مذهبی بیشتر از دیگر داوران مقولههای اخلاقی و ایدئولوژیک را نمایندگی میکند، تلاش میکند با تکیه کلامهای گروههای جوانتر جامعه، مثل «کف و کیف»، لذت بردن و سرگرمشدن را امری مشروع معرفی کند.مشروعیت «هیات داوران» برنامه عصر جدید در تشخیص مقبولیت استعدادهای متنوع، از توانایی ذهنی محاسبات ریاضی تا عملیات آکروباتیک، از کجا سرچشمه میگیرد؟ ظاهراً صلاحیت داوران در تشخیص این فعالیتهای متنوع به توانایی آنان در تشخیص «کف و کیف» حاصل از فعالیتهای شرکتکنندگان محدود میشود و بس.آنچه را که در این برنامه جدید است میتوان بهاختصار چنین عنوان کرد:
* شبکه سه در تلاشی سازمانیافته در پی ایجاد معرض و میدانی برای «دیده شدن» جامعه در «قابی» است که خود حد و حدود آن را تعیین میکند. آیا این موضوع شیوهای مغایر آموزههای اخلاقی پیشین و تا حدی یک چرخش گفتمانی است؟ بدیهی است که در اینجا قصد ارزیابی این تغییر الگویی را نداریم و تنها میخواهیم آن را گزارش کنیم.
تلویزیون در غوغای «دیده شدن» که فضای مجازی بر آتش آن دمیده است چه میکند؟ «دیده شدن» و «شنیده شدن» دیگر بههیچوجه موکول به عنایت تلویزیون نیست. این به معنای بیاثر بودن تلویزیون نیست بلکه به معنای آن است که انگار تلویزیون درباره قدرت و جایگاه خود گرفتار سوءتفاهم بزرگی است یا دارد آن را گران میفروشد. روزگاری که چهرهها با یک شب حضور در تلویزیون راه صدساله سلبریتی شدن را طی میکردند مدتهاست که سپری شده است. دیرزمانی است که پیگیران (فالوئرها) چند دههزاری مؤثران (اینفلوئنسرها) در حوزه مد، غذا، گردشگری تأمینکننده درآمدهای سرشار برای فعالان فضای مجازی شدهاند. لابد از گرمی بساط موسیقی و تئاتر زیرزمینی و پرفورمنس آرت و برخی گالریها هم خبر داریم و میدانیم این دست فعالیتها (فارغ و بلکه مغایر با تدبیرهای دستگاههای فرهنگی کشور و از جمله تلویزیون) تا چه اندازه در «دیده و شنیده شدن» دستاندرکارانشان موثراند. این درست است که برخی مسئولان تلویزیون میخواهند از «جدید بودن» خود «کف و کیف» کنند اما، ظاهراً چند ده سالی از قافله ارتباطات و رسانهها جا ماندهاند؛ این مدیران باشنده و ساکن دوران قدرت بیکران تلویزیون و اثرگذاری آن به شیوه «گلوله جادویی» هستند اما فکر میکنند میتوانند کاری را بکنند که فضای مجازی میتواند بکند.چطور است اگر مردم تلاش کنند از جایی و کسی دیگر الگو بگیرند و آن را با سلایق و مقتضیات زندگی خود سازگار کنند از مرتکبشوندگان گناه کبیره به شمار خواهند آمد؛ اما تلویزیون میتواند بدون هیچ اشکالی همان کار را انجام دهد؟ شاید این «عصر جدید» به این معناست که بله «تلویزیون» و برنامهسازان آن تحت تدابیر داهیانه مدیران آن میتواند از غرب تقلید کنند و تنها کافی است غربی بودن و چرخش الگویی پس پرده آن تقلید، در هیاهو گم شود؟ شاید در «عصر» این مدیران میشود ادعا کرد که ما هم در «جدید» بودن چیزی کمتر از دیگران نداریم چون شبیه به آنها برنامه میسازیم و میتوانیم با صرف هزینههای زیاد مدعی شویم با دستکاری در «جلافت»ها بدعتی جدید به نام «سرگرمی» اسلامی خلق کردهایم؟!
وقتی بشنویم یک مجری با 20 سال سابقه اجرا که منتخب مردم در جشنواره تلویزیون بوده است به دلیل امضا نکردن تعهدنامهای غیرمنصفانه حذف میشود، تماشای تلویزیون رنجآورتر میشود. گویی بودجه عمومی و بیتالمال مردمی که تحتفشار سختترین صورت گرانی و تحریماند سرمایهای شده است در اختیار کسانی که با سوءتفاهم درباره راهبردهای فرهنگی رسانه، تلویزیون را به سراشیب سقوط میکشانند. مجری برنامه 20ساله حذف میشود چون خواسته نامعقول مدیران را اجابت نمیکند درحالیکه دیگرانی که با معیارهای رسمی و به افق شعارها و سیاق برنامهسازی مرسوم تلویزیون «مساله دار» میشوند، مبتنی بر سیاست «مهندسی سلبریتیها» ی تلویزیون، قدر دیدهاند و بر صدر نشستهاند. آیا این بدان معنا نیست که «تأمین مقدمات برای سلبریتیها به شرط تضمین مقدرات ایشان» چیزی است که به اصطلاح مهندسان فرهنگ میفهمند و «کسب مقدمات برای تعیین خودخواسته و نه کارفرما فرموده» چیزی میشود که سلبریتیها میفهمند و عملی میکنند؟ این نوع مهندسی سلبریتیها بیارتباط با فهم خاصی از علوم انسانی متکی بر عقلانیت ابزاری نیست.
نوشته عبدالله گیویان ، دکتری انسانشناسی دین درکالج لندن - منشرکننده مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.