رخدادها را تا آخر دنبال کنیم
محمد صادق جنان صفت
سیاست سرکوب ارزی
مجموعه دولت شامل اقتصادانان طرفدار اقتصاد آزاد مثل مسعود نیلی در مقام دستیار ویژه رییسجمهور در امور اقتصادی، عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی و محمد نهاوندیان معاون اقتصادی رییسجمهور و سایر وزیران اقتصادی و به ویژه محمدباقر نوبخت معاون رییسجمهور در سازمان برنامه و بودجه و رییس دفتر رییسجمهور در یک نشست تاریخی درباره دلار نشست برگزار کردند. در آن نشست چه کسی چه چیزی گفت و چه تحلیلی از آینده بازار ارز ارایه داد هنوز نامعلوم و به محل نزاع تبدیل شده است اما آنچه بیرون آمد سیاست سرکوب ارزی بود. اسحاق جهانگیری معاون اول رییسجمهور پیامدهای آن نشست را با خبرنگاران در میان گذاشت: دلار امریکا در سقف هر دلار 4200 تومان تثبیت میشود و خرید و فروش دلار بیشتر از این قیمت جرم محسوب میشود و البته دولت تعهد میدهد به هر متقاضی برای هر فعالیت و خواستهای دلار 4200 تومانی عرضه کند. این آغاز زلزلهای بود که در اسفندماه 1397 نیز تکانههای آن دیده میشد و در نیمه دوم اسفندماه بود که عبدالناصر همتی رییس کل بانک مرکزی تحلیل کرد که این نرخ نتوانست کارساز باشد.
گسل در جامعه ایرانی
دولت اول آقای روحانی یک بار و در جریان درخواست از ایرانیان برای اینکه داوطلبانه از دریافت یارانه نقدی کنار بکشند دیده بود که ایرانیان نیز مانند همتایان خود در سایر سرزمینها حاضر نیستند از سواری مجانی چشمپوشی کنند اما بار دیگر غافلگیر شد. دولت تصور میکرد شهروندان از دلار 4200 تومانی که در همان روز اعلام از طرف جهانگیری حدود 1800 تومان کمتر از قیمت بازار است چشمپوشی میکنند اما صف ثبت سفارش 20 میلیارد دلاری در یک ماه چشمها را به واقعیت باز کرد. این یک گسل بزرگ میان خواستههای شهروندان و خواستههای دولت بود که آشکار شد. پیامدهای این گسست اما در یک سال از اجرای این سیاست افزایش شکاف طبقاتی در جامعه بود. گروهی توانستند به دلارهای ارزان دسترسی پیدا کرده و از مابهالتفاوت ارز آزاد و ارز دولتی هزاران میلیارد تومان رانت به دست آورند و یکشبه ثروتمند شوند و شمال قابل اعتنایی از مردم دست خالی مانده و قادر به کسب درآمدی نشدند.
آب رفتن قدرت خرید
یکی از پیامدهای جهش قیمت ارزهای معتبر در بازار ارز این بود که قیمت تمام شده تولید کالاها و خدمات را افزایش داد. افزایش قیمت تمام شده تولید راه را برای افزایش قیمت فروش کالاها و خدمات هموار کرد. با وجود سختگیری دولت و تهدیدها و تحدیدها اما پرش نرخ تورم و ثابت ماندن دستمزدهای کارگران و حقوق کارمندان موجب شد قدرت خرید ایرانیان 50 درصد کاهش یابد. به عبارت دیگر 50 درصد ایرانیان فقیرتر شدند و با درآمدشان مقدار کمتری گوشت و تخممرغ و شیره و کره و لاستیک و عدس و لوبیا خریداری کردند. این کاهش قدرت خرید در سال 1397 ادامه و نوسان داشت و ادامه آن به سال 1398 کشیده خواهد شد.
سیاستهای تجاری کانون جنبش
پس از آنکه نرخ دلارذ در سقف 4200 تومان تثبیت شد دولت برای کاهش تقاضای ارز بخشنامههای متعددی را از طرف بانک مرکزی و وزارت صنعت، معدن و تجارت تهیه و ابلاغ کرد. هسته مرکزی ماهیت بخشنامههای پیدرپی صادر شده این بود که تقاضای ارز مهار شده و با میزان عرضه سازگار شود. دولت در یکی از بخشنامهها دوباره گروههای کالایی ساخته شده در دولت احمدینژاد را بازسازی کرد و تخصیص ارز را اولویتبندی کرد. دولت تلاش میکرد و میکند که کالاهای کمتر ضروری مثل خودرو، لوازم خانگی و برخی کالاهای لوکس دیگر کمتر وارد شود تا تقاضای ارز مهار شود. علاوه بر این دولت برای اینکه دلارهای حاصل از صادرات نفت به بازاری که دولت ساخته و عنوانش را سامانه نیما گذاشته است نیز بخشنامههای متعدد صادر کرد که به جنبش و نهضت تولید بخشنامه تبدیل شد.
18 اردیبهشت و ترامپ
صحنه مبارزات انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا در سال 2017 برای مدیران ارشد سیاست و اقتصاد در ایران باید بیش از پیش در کانون توجه قرار میگرفت و نسبت به رخدادهای آن واکنش نشان داده میشد. در آن روزهای دور از ایران فردی به نام دونالد ترامپ برای رسیدن به کاخ سفید با هیلاری کلینتون رقیب دموکراتش مبارزهای داغ را تجربه میکرد. وی در اوج و هنگامه نبرد دادن وعده به کارگران و تهیدستان امریکایی که پس از انتخاب شدن کارخانههای امریکایی را از خارج به داخل میآورم و با برقراری تعرفه اجازه بیکار شدن امریکایی به دلیل ورود کالاهای ارزان چینی را نمیدهم حرفهای دیگری هم زد. ترامپ در جریان مبارزه انتخاباتی چندین بار گفت در صورت برنده شدن قرارداد مشهور به برجام را پاره خواهد کرد. قرارداد برجام میان ایران و امریکا به اضافه کشورهای چین، روسیه، آلمان، فرانسه و روسیه منعقد شده بود و ایران با 1+5 کشور تعهد داده بودند که برخی فعالیتها را انجام ندهند و برخی اقدامها انجام شود. ایران تعهد داده بود فعالیتهای هستهای خود را متوقف کند و گروه کشورهای یادشده تعهد داده بودند تحریمهای اعمال شده سالهای 91 و 92 را بردارند. ترامپ در حالی چند بار از پاره کردن قرارداد گفته بود که آن روزها کسی باور نمیکرد او بتواند بر رقبای قدرتمند داخلی از حزب جمهوریخواه و خانم کلینتون غلبه کند، اما این اتفاق افتاد. دونالد ترامپ در اردیبهشت ماه سال 1397 و در برابر دیدگاه میلیونها نفر که به سخنان او گوش میکردند اعلام کرد امریکا تعهدی به نگهداشت برجام ندارد و به این ترتیب امریکا از برجام خارج شد. ترامپ اما تهدید کرد در فاصله 120 روز که به 13 آبان 1397 میرسید هیچ شرکت و کشوری حق ندارد با ایران دادوستد کند و اگر چنین کند مشمول جریمه امریکا خواهد شد. علاوه بر این ترامپ به شرکتهای امریکایی فرمان داد از تاریخ خارج شدن امریکا از برجام 90 روز مهلت دارند که قراردادهایشان را با ایرانیها فسخ کنند. 13 آبان 1397 هنوز نزدیک به 120 روز با حرفهای ترامپ فاصله داشت که خروج شرکتهای اروپایی، استرالیایی، کرهای، ژاپنی و... از ایران شروع شد و تحریمها آثار خود را برجای گذاشت. در اسفندماه امسال معلوم شد که کمترین اطلاعات باید از طرف دولت درباره جذب سرمایه خارجی منتشر شود که همینطور نیز شد و خبری در دست نیست. سال 1397 دوباره ایران در مرکز توجه تحریمها قرار گرفت و نبرد سختی است که احتمالا تا سال 1398 ادامه خواهد داشت.
سلطانپروری و سلطانکشی
اقتصاد ایران دستکم از 60 سال پیش به این سو در دام نهاد دولت است و زاد و رشد شرکتهای بزرگ دولتی راه را برای رانت و فساد سنجاق شده به تصمیمها و اقدامهای دولتی باز کرده است. بخش خصوصی ایران با همه تلاش و برنامهریزی اما در دام اقتصاد دولتی گرفتار شده و راه پیشرفت برایش مسدود است اما برای کسانی که با هدف و راهبرد استفاده از رانتها به بخش خصوصی چسبیدهاند باز است. دولت ایران به دلیل اینکه نمیخواهد قدرت را از دست بدهد اقتصاد را رها نمیکند و با تخصیص ارزهای ارزان، وامها و اعتبارات بانکی، توزیع سکههای زیر قیمت بازار در مقاطع خاص، سهمیهبندی کالاهای کمیاب، مجوزهای واردات با ارز ترجیحی به رانتخواران سلطان درست میکند و سپس آنها را دستگیر میکند. در سال 1397 شاهد دستگیری سلطان قیر، سلطان سکه، سلطان تجهیزات پزشکی، سلطان پتروسیمی و... بودیم. کارشناسان باور دارند تا روزی که اقتصاد ایران در چنبره دولت و بوروکراتها و دیوانسالاران و تکنوکراتهای دولتی است شاهد زاد و رشد انواع سلطانها و شاید اعدام آنها باشیم.
سال 98 را خوب ببینیم
سالی که در پیش روی ایرانیان است چه وضعیتی خواهد داشت؟ این یک پرسش کلی است که باید ابعاد و زاویههای آن کالبدشکافی شود. درباره سال آینده میتوان از اقتصاد شروع کرد و برخی نکات را نیز یادآور شد. اقتصاد ایران سال آینده در سطح کلان با چند ویژگی تاسفبار همراه خواهد بود. نخستین ویژگی رشد منفی اقتصاد ایران در سال 1398 است. صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی، واحد اطلاعات اکونومیست و مرکز پژوهشهای مجلس پیشبینی کردهاند در سال آینده تولید ناخالص داخلی از 5/2 تا 5/5 درصد رشد منفی دارد. این رخداد بسیار متاسفکنندهای است که اقتصاد کشور در یک دهه دو بار در دام رکود میافتد. رشد منفی اقتصاد از سمت تقاضای ناکافی به همراه رشد ناکافی عرضه خواهد بود که معنای رکود تورمی را در متن و بطن خود دارد. مدیران و صاحبان صنعت در ایران برای فعالیتهای سال آینده خود باید این مقوله بسیار بااهمیت را در معادلات خود گنجانده و با چشمهای باز اقدام به کار کنند.
دلار بیقرار
سال آینده نیز به نظر میرسد شاهد ادامه سیاست سرکوب ارزی در سطحی بالاتر باشیم. سرکوب ارزی در سال 1397 و پیش از آن در سال 1391 نیز رخ داده بود و معنایش این است که دولت نرخ دلخواه خود را برای هر دلار امریکا تعیین و تلاش میکند نرخها را در پیرامون آن نگه دارد. برخی کارشناسان باور دارند دولت احتمالا با رها کردن نرخ دلار 4200 تومانی و ندادن دلار به این قیمت نگاهش به دلار حدود 8 هزار تومانی است که در سامانه نیما به دست میآید. در این وضعیت شاهد افزایش نرخ ارز در بازار آزاد پیرامون این عدد خواهیم بود. برخی دیگر اما باور دارند عرضه دلار سال آینده با دشواری بیشتر مواجه شده و دلار امریکا یا سایر ارزهای معتبر در بازار ارز بیقرار خواهند بود و نوسانهای شدید قدرت برنامهریزی را از فعالان صنعت میگیرد. شاید برخی بگویند افزایش نرخ ارزها به ریال ایران به کاهش واردات منجر شده که البته در تئوری درست اما در عمل باید دید که قیمت تمام شده در کدام نقطه میایستد.
برخورد با بخش خصوصی
دولتها در روزهای بیتابی و ناتوانی برای اداره اقتصاد در کشورهایی مثل ایران دو حالت را تجربه میکنند. یک تجربه این است که بخش خصوصی را تحت فشار قرار میدهند که از دستورهای آنها تبعیت بیچون و چرا کند و هر چه دولت میگوید را باید اجرا کند. در این حالت که کارشناسان باور دارند در سال آینده چنین اتفاقی میافتد بخش خصوصی باید مالیات بیشتری بدهد، ارز حاصل از صادرات را به قیمت دولتی بفروشد، قیمتگذاری کالای خود را به دولت بسپارد، باید منتظر جهش و ریزش نرخ بهره بانکی باشد، کارخانه خود را به هر شکل ممکن اداره کند حتی اگر شده فرش زیر پایش را بفروشد و کارخانه را اداره کند و حق ندارد نیروی مازاد را نیز تعطیل کند. این یک روش است که به نظر میرسد در پاییز و زمستان زمزمههای آن شنیده شده و برخی از مقامهای دولتی و قضایی با ظرافت از چنین روندی صحبت کردند. در سال 1398 و با ادامه شرایط موجود ممکن است شاهد چنین راهبردی باشیم. یک تجربه دیگر این است که دولت از بخش خصوصی دلجویی کرده و بخواهد همکاری آنها را برای کمک به دولت جذب و جلب کند.
داستان تحریم
هیچ اتفاقی در هیچ زمینهای بدون بستر تاریخی رخ نمیدهد. هر تصمیم امروز در هر سطحی پایه تصمیمهای فرداست و باید این داستان را خوب خواند و درک کرد. داستان تحریم اقتصاد ایران از سوی ایالات متحده امریکا که از اردیبهشت سال 1397 کلید خورده است سر باز ایستادن ندارد. واقعیت این است که نظام سیاسی ایران دستکم تا زمان نوشتن این متن در اسفندماه 1397 هیچ نشانه و آدرس از نرمخویی و مدارا در برابر نظام سیاسی امریکا نشان نداده است. مقامهای ارشد ایران باور دارند که میتوانند این دور از تحریمها را نیز همانند سال 1391 و 1392 با شکست مواجه کنند و امیدوارند که با استفاده از تضاد اروپا و امریکا از یک طرف و تضاد چین و روسیه با امریکا از طرف دیگر و استفاده از بازار کشورهای همسایه یعنی عراق و ترکیه بتوانند دوره باقیمانده از زمامداری ترامپ را پشت سر بگذارند. این دیدگاه مدیران سیاسی در ایران در زمستان 1397 است و به نظر میرسد اگر اتفاق خارج از قاعده و فوقالعادهای رخ ندهد میتواند در سال 1398 نیز به کار آید. در این صورت و ادامه سرسختی ایران اما از طرف امریاییها نشانههای سرسختی بیشتر ارسال میشود. مقامهای امروز وزارت خارجه و شورای امنیت ملی در امریکا که نفرات اصلی تصمیمگیری در دولت امریکا شدهاند روحیه جنگطلبی بالایی دارند و میخواهند با تشدید تحریمها علیه ایران روزگار را برای کسب و کار ایرانیان هر روز سختتر کنند تا جایی که به نارضایتی گسترده مردم منجر شود. به این ترتیب است که باید داستان تحریم و پیامدهای مجادله ایران و امریکا را تا آخر و با دقت دنبال کرد.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.