رفتن به محتوا
تلویزیون سام با ۲ سال ضمانت سام سرویس
کد خبر 466511

در گفت و گو با دکتر ناصر هادیان استاد روابط بین‌الملل دانشگاه تهران بررسی شد

چگونه محاسبات استراتژیک ترامپ را تغییر دهیم؟

ساعت 24 -دکتر ناصر هادیان استاد روابط بین‌الملل دانشگاه تهران و به گفته بسیاری از کارشناسان یکی از مطرح‌ترین تحلیل‌گران مسائل آمریکاست. ایشان در پاییز سال گذشته گفته بود که ایران باید سیاست خروج تدریجی از برجام را عملیاتی کند، امری که در گفت و گوی پیش رو تصریح می‌کند دیگر جواب‌گو نبوده و باید در مسیری دیگر گام برداشت. این استاد روابط بین‌الملل در گفت و گویی که چندی قبل و همزمان با شروع گام‌های هسته‌ای ایران با نامه اتاق بازرگانی ایران داشت، ابتکار عمل جدیدی را پیشنهاد کرد که مسیر کم‌هزینه‌تری برای ایران در قبال تغییر سیاست‌های کنونی آمریکا و اروپا ایجاد می‌کند.

هادیان
dir="RTL">آقای دکتر هادیان، در سالگرد خروج ایالات متحده از برجام، ایران نیز طبق بیانیه شورای عالی امنیت ملی، بخشی از اقدامات خود ذیل این توافق‌نامه را متوقف کرد و به طرف‌های مقابل 60 روز ضرب‌الاجل برای اجرای تعهداتشان داد. شما در پائیز سال گذشته و طی گفت و گویی با روزنامه اعتماد، گفته بودید که اگر شرایط بحرانی شود، ایران باید سیاست خروج تدریجی از برجام را اجرا کند و در این رابطه پیشنهادهایی را هم مطرح کردید. امروز با توجه به اقدام ایران و تحولاتی که رخ داده، آیا همچنان بر این عقیده هستید؟

این بحثی بسیار اساسی است. هر چند اقدام اخیر ایران تقریباً همان نظر و پیشنهادی است که مطرح کرده بودم، ولی امروز به دلایلی که ذکر خواهم کرد، موافق این کار نیست. در مصاحبه‌ای که اشاره کردید، تصریح شده بود که ابتدا دو ماه اولتیماتوم داده شود، در مرحله دوم اقداماتی به صورت سمبلیک در دستور کار قرار بگیرد، در مرحله سوم به شرایط قبل از برجام باز گردیم و در نهایت به مرحله چهارم یعنی خروج از NPT برسیم. در واقع آنچه امروز صورت گرفته، سمبلیک بوده و اتفاق خاصی رخ نداده است. یعنی توقف فروش اورانیوم و آب سنگین در حالی از سوی ایران اعلام شده که در عمل آمریکایی‌ها طی تحریم‌های هسته‌ای جدید از فروش آنها ممانعت به عمل آورده‌اند. در ثانی هنوز مشخص نیست که ذخایر فعلی ایران برای فروش اورانیوم و آب سنگین به چه میزان است. ( به طور مثال طبق مفاد برجام سقف تعیین شده برای اورانیوم ایران 300 کیلوگرم است که باید مازاد آن به فروش برسد)البته تصریح می‌کنم، همگی این اقدامات از سوی ایران با هدف بازگشت به برجام است و در صحبت من به روشنی ذکر شده که هر گاه اروپا تعهدات خود را در چارچوب برجام عملی کند، ما نیز از تصمیم خود مبنی بر کاستن بخشی از تعهدات برجامی صرف‌نظر خواهیم کرد. در همین راستا، شاهد بودیم که هم در بیانیه شورای عالی امنیت ملی و هم در صحبت‌های آقای روحانی، تکیه کلام بر روی بازگشت به برجام بوده است.

اما اخیراً و پس از اقدام ترامپ مبنی بر عدم تمدید معافیت خریداران نفت ایران، نظری متفاوت دارم و به راهی کم هزینه‌تر برای پاسخ متقابل فکر می کنم. در واقع ما سه راه برای پاسخ دادن به آمریکا پیش روی خود داریم. یکی در حوزه هسته ای، دیگری ممانعت از رفت و آمد نفت‌کش‌ها و سومین راه در مسائل منطقه است. باید دید هزینه پاسخ دادن در کدام مسیر کمتر است؟ به نظر من پاسخ دادن در چارچوب گزینه دوم، یعنی ممانعت از عبور و مرور کشتی‌های نفتی در خلیج فارس و تنگه هرمز، هزینه کمتری در پی خواهد داشت.

*چگونه؟ آیا این مسئله با توجه به شرایط کنونی، امکان تقابل مستقیم نظامی را افزایش نخواهد داد؟

به نظر من، چنانچه رهبری به سرلشگر باقری دستور بدهند و بگویند: هرگاه فروش نفت ما از میزان تعیین شده و همچنین درآمدهای حاصل از آن کمتر شود در «تدارک» توقف رفت و آمد کشتی‌های نفتی باشند، این مهم تحقق خواهد یافت . البته باید تاکید کنم که در اینجا به هیچ عنوان بستن تنگه هرمز مدنظر نیست، بلکه چنانچه ما نتوانیم میزانی از درآمد نفتی را داشته باشیم، عبور کشتی های نفتی متوقف خواهد شد. زیرا ممکن است اروپا بگوید من نفت شما را خریداری می‌کنم، پول آن را پرداخت می‌کنم، ولی دو سال بعد آن را تحویل می‌گیرم. لذا در اینجا مبنای ما، درآمد قابل دسترسی است و ملاک تنها فروش نفت نخواهد بود؛ زیرا این درآمد قابل دسترس است که برای ما تعیین کننده خواهد بود.

بنابراین چنانچه ما چنین درآمدی نداشته باشیم، باید تدابیری «تدارک» ببینیم تا ورود و خروج کشتی ها به خلیج فارس محدود شود. در این راستا، سرلشگر باقری می‌تواند به نیروی زمینی و دریایی دستوری را صادر کند که نیروهای نظامی و منابع لازم در مناطق مهم مستقر شوند. همچنین در همین رابطه به سرلشگر سلیمانی نیز دستور داده می‌شود تا از پتانسیل نیروهای طرفدار و نزدیک به ایران در منطقه جهت آرایش در مرزهای عربستان استفاده شود.

این اقدامات از سوی ایران در چارچوب engagement rules یا همان قواعد درگیری خواهد بود. هر کشوری برای خود قواعد درگیری دارد که برای خودش مشخص و روشن بوده و برای طرف مقابل نامشخص است. البته بسته به شرایط، تصمیم‌گیری و خواست یک کشور ممکن است engagement rules برای طرف مقابل روشن شود، اما در اینجا ایران به عمد قواعد درگیری خود را در پیشبرد این استراتژی، مبهم نگه می‌دارد.

برای روشن شدن بهتر موضوع قواعد درگیری لازم است مثالی ذکر شود. مثلاً یک نیروی دریایی دستورالعمل‌هایی در چارچوب قواعد درگیری یا engagement rules دارد که مشخص می‌کند در صورت نزدیک شدن یک کشتی یا نیروی نظامی، ابتدا باید با بیسیم تذکر داد، بعد مبادرت به هشدار هوایی کرد و اگر بنا به فرض و مثال از فاصله و محدوده مشخص عبور کرد، آتش مستقیم را در دستور کار قرار داد.

*آقای دکتر این مسئله موجب تحریک طرف مقابل نمی‌شود؟

در عمل ما هیچ کار تحریک کننده ای در خلیج فارس انجام نمی دهیم تا وارد جنگ شویم. هدف ما افزایش تنش برای بالا رفتن قیمت نفت و به منظور تغییر محاسبه استراتژیک ترامپ است. تا اینجا ترامپ برای هیچ کدام از کارها و تصمیماتش علیه ایران هزینه‌ای پرداخت نکرده است. آنها امروز می‌توانند به دموکرات ها و اروپا بگویند: دیدید که هر اقدامی را بر علیه ایران انجام دادیم و با پاسخی از سوی این کشور روبرو نشدیم!

اگر قیمت نفت ده دلار بالاتر برود، محاسبات استراتژیک ترامپ تغییر می کند و تمامی مصرف کنندگان نفت شروع به گلایه خواهند کرد. حتی خود دموکرات ها هم انتقادات را شروع می کنند. ترامپ می تواند عکس العمل نشان دهد و دو سه ناو هواپیمابر به منطقه بفرستد که اتفاقاً این بسیار خوب است. آمدن ناو آمریکا اتفاق خوبی است و تنش را به میزانی که ما می خواهیم، بالا می‌برد. مزیت این مرحله، بالارفتن قیمت نفت است و احتمالاً محاسبات استراتژیک ترامپ را بر هم خواهد زد. تازه در این مرحله است که به ترامپ فشار وارد می‌شود که یا با ایران وارد جنگ شود و یا این قیمت نفت قابل تحمل نخواهد بود.

لذا بار دیگر تاکید می‌کنم، مهمترین اتفاقی که باید بیفتد این است که محاسبات استراتژیک ترامپ را به هم بریزیم و امکانی را فراهم کنیم تا این تغییر محاسبات محقق شود. در اینجا اروپا، دموکرات‌های آمریکا و سایر بازیگران، دولت ترامپ را مواخذه کرده و هشدار خواهند داد که تیم او در حال تدارک برای ایجاد شرایط به منظور بروز جنگ است. در اینجا ممکن است ترامپ ناچار به تجدید نظر در سیاست فعلی خود شده و به سمت گزینه‌های بدیل به منظور کاستن از فشارها گام بردارد.

به اعتقاد من هزینه این کار کمتر از مساله خروج تدریجی از برجام است. چون در برجام با خروج ایران، این احتمال وجود دارد که اروپا مساله را به شورای امنیت برگردانده و قطعنامه های شورای امنیت بر علیه ایران بازگردد.

*این یعنی همان اجماع جهانی علیه ایران که پیش از برجام وجود داشت؟ آقای عراقچی هم گفته این اقدام خط قرمز ایران است.

ببینید، آمریکا با خروج از برجام حماقتی را مرتکب شد که عملاً دست خود را بست؛ ولی اگر اروپا ما را به شورای امنیت برده و قطعنامه‌ها بازگردند، آمریکا مجددا بازیگر اصلی صحنه می شود. امروز آمریکا نمی تواند ما را به شورای امنیت ببرد، زیرا رسماً از برجام خارج شده است. مگر اینکه یکی از اعضای برجام را برای این کار قانع کند. بنابراین در صورت خروج ایران از برجام، احتمالاً پرونده ما به شورای امنیت خواهد رفت و با بازگشت قطعنامه‌های این شورا، آمریکا بار دیگر بازیگر اصلی خواهد شد، ولی در این مسیری که ذکر کردم همیشه ابتکار و اختیار بازی در دست ما خواهد بود.

من پیش از این در مصاحبه‌های خودم تمام گزینه های جنگ را بررسی کرده ام. در این خصوص باید سه سناریو را مدنظر داشت: جنگ موضعی و مقطعی (surgical attack) که به عنوان مثال می‌تواند چندین مرکز نظامی و هسته‌ای را مورد هدف قرار دهد. دوم بمباران گسترده هوایی یا (aerial bombardment massive) است که هدف اصلی آن کاهش توان سیاسی و نظامی است. سومین سناریو هم مربوط به جنگ تمام عیار (Total War) است. در مورد گزینه اول، آمریکایی‌ها به هدف مطلوب خود نخواهند رسید و گزینه سوم که جنگ تمام عیار باشد نیز عملاً گزینه‌ای محال تلقی می‌شود. تنها گزینه حمله هوایی باقی می‌ماند که هر چند توان سیاسی و نظامی ما را کاهش می‌دهد، اما به هر حال محدود خواهد بود و چون ابتکار عمل در دست ما قرار دارد، می‌توانیم به آن پاسخ ندهیم.بنابراین لازم است بار دیگر تاکید کنم، اگر سیاستی را که در پیشنهاد تازه خود مطرح کردم اعمال کنیم، به دلیل آنکه ابتکار عمل را در اختیار داریم، می‌توانیم حرارت تنش را تا آنجا که می‌خواهیم بالا یا پائین ببریم، اما در شورای امنیت اختیار و ابتکار عمل از دست ما خارج است.

*من بار دیگر سوال خودم را تکرار می‌کنم. این اقدام آیا باعث تحریک بیشتر طرف مقابل نخواهد شد؟

این تحریک است و تعمداٌ هم همین منظور را داریم. در عمل هدف ما بالا بردن تنش است ولی باید بین تنش و تحریک تمایزی قائل شویم. این استراتژی، راهبرد افزایش تنش است ،ولی تحریک مانند آن است که مثلاً یکی از قایق های ما ناو آمریکایی را دنبال کند. یا اینکه یک کشتی آمریکایی وارد آب‌های ایران شود و اگر چه ما حق برخورد داریم، بهتر است عکس‌العملی نشان ندهیم.

*خب در اینجا بحث توان و امکان پیشبرد چنین راهبردی مطرح می‌شود. آیا در شرایط کنونی امکان بر هم زدن بازی در چنین سطحی را خواهیم داشت؟

از نظر تکنیکی نمی دانم. من برای پیشنهاد خروج تدریجی از برجام نیز چهار پیش شرط آورده بودم. نخست آستانه تحمل مردم که بخشی اقتصادی و بخشی دیگر خستگی مردم است و تصریح کردم این مسئله باید طبق نظرسنجی‌ها مورد بررسی قرار بگیرد و چنانچه نظر مثبت بود به مردم در خصوص آن توضیح داده شود تا آنها اقناع شوند. دوم، امکان تکنولوژیک خروج از برجام است. یعنی اینکه آیا واقعاً قادر خواهیم بود اورانیوم 20 درصد تولید کرده و سانتریفیوژهای نسل 8 را عملیاتی کنیم؟ برای پاسخ به این سوال نیاز به اطلاعات است. شرط سوم، این است که آیا ما واقعاً منابع لازم برای این کار را در اختیار داریم؟ مثلاً میزان کیک زرد و سایر منابع به چه میزان است؟

شرط چهارم نیز، اجماع نخبگان موثر و مربوطه داخلی است. اگر بخواهیم به دنبال این کار برویم باید بین نخبگان داخلی اجماعی موثر داشته باشیم. اگر این اجماع وجود نداشته باشد ممکن است دامنه اختلافات داخلی میان آنها افزایش پیدا کند. البته در این مورد تصمیم گیران باید ارزیابی کنند. شما فقط به مسائل اقتصادی اشاره کردید و من کلی تر آن را بیان کردم. به همین دلیل نمی توان گفت این امکان وجود دارد یا ندارد. باید با نظرسنجی‌های دقیق، بررسی‌ها و مطالعات لازم صورت بگیرد که آیا چنین ظرفیتی وجود دارد یا خیر؟

*آقای دکتر در اینجا سوالی که بوجود می‌آید این است که آیا اقدام اخیر ایران در راستای کاستن بخشی از تعهدات خود تا چه میزان با پیشنهادی که مطرح کردید، می‌تواند همخوانی داشته باشد؟ یا اساساً امکان اجرایی شدن این دو سیاست توامان با یکدیگر وجود دارد؟

تلفیق این دو سیاست زمانی با یکدیگر هم راستا و سازگار خواهد بود که ایران قصد مذاکره داشته باشد. اگر ایران قصد مذاکره با آمریکا داشته باشد، بهتر است وارد گام دوم کاستن از تعهدات هسته‌ای خود شود. یعنی همین طرحی که هم اکنون مرحله اول آن در 18 اردیبهشت اجرا شده است، مرحله دوم آن کلید بخورد. ما در گام دوم می‌توانیم میزان خلوص غنی‌سازی اورانیوم را بالاتر برده و در همان هفته اول و قبل از آنکه پرونده ما از سوی سایر شرکای برجام به خصوص اروپایی‌ها به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شود، از طریق سینگنال‌هایی به اروپا و آمریکا آمادگی خود جهت مذاکره را اعلام کنیم.توجه داشته باشید، مذاکره لزوماً به معنای رسیدن به قرارداد نبوده و هر مذاکره‌ای نیز نمی‌تواند به قرارداد منتهی شود. مانند همین مذاکراتی که اکنون میان آمریکا و کره‌شمالی در جریان است.در این شرایط و در حالی که ایران به گام دوم کاستن از تعهدات هسته‌ای خود وارد می‌شود، در واقع فاصله Break out یا گریز هسته‌ای را کاهش خواهد داد. منظور از گریز هسته‌ای، کاستن از میزان زمان لازم برای رسیدن به بمب هسته‌ای است.در نتیجه با بالا بردن غنی‌سازی 3.67 درصد، فعالیت رآکتور اراک و راه‌اندازی ماشین‌های نسل جدید در گام دوم، فاصله گریز هسته‌ای برای ایران کاهش می‌یابد. در این حالت است که آمریکا و اروپا برای رسیدن به یک توافق تحت فشار قرار خواهند گرفت. در این شرایط احتمالاً دو حالت پیش می‌آید. یا وضعیت به همین منوال خواهد بود که ما نیز همزمان در حال کاهش زمان گریز هسته‌ای خود هستیم؛ یا اینکه آمریکا اعلام می‌کند تمامی طرف‌ها به برجام بازگردند تا مذاکره صورت بگیرد که این امر مطلوب ایران است.پس اگر هدف کشور رسیدن به مذاکره باشد، بهتر است که گام دوم را با سیاست ممانعت از عبور و مرور کشتی‌های نفتی در خلیج فارس تلفیق کنیم تا با افزایش فشار به طرف مقابل، امکان بازگشت آمریکا به برجام تقویت شود.مجموعه این اقدامات در کل می‌تواند امکان تحقق دو شرط اساسی را برای ایران فراهم کند. یکی اینکه آمریکا بداند این سیاست افزایش فشار جواب‌گو نخواهد بود و دوم اینکه ایران به این نتیجه برسد که از موضع ضعف وارد مذاکره نمی‌شود. لازم به یادآوری است که ما نباید در شرایطی به پای میز مذاکره برویم که تحت فشار باشیم و طرف مقابل تحت فشار نباشد. یا اینکه حداقل فشار دو جانبه باشد، مانند زمانی که مذاکرات هسته‌ای شکل گرفت و در نهایت به برجام منتهی شد.

*در اینجا یکی از راهبردهایی که گفته می‌شود کاخ سفید به دنبال آن است؛ افزایش فشارهای حداکثری برای بروز یک قیام و شورش در ایران است. این استراتژی آمریکایی‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

من به عنوان کسی که درس های تئوری انقلاب را ارائه کرده ام، می توانم بگویم امکان انقلاب در ایران بی نهایت ضعیف است. برای وقوع هر انقلابی باید اراده و توان قهری یک نظام کاهش پیدا کند. به طور کلی هر چند در علوم اجتماعی چیزی به عنوان قانون وجود ندارد، اما اگر اجماعی بین اندیشمندان تئوری انقلاب باشد، این است که تا زمانی که یک اراده و توان قهری و امکان بسیج نیروها وجود داشته باشد، هیچ انقلابی در هیچ کجای دنیا رخ نخواهد داد. بنابراین لازم است خاطرنشان کنم که در ایران هنوز این توان اراده قهری موثر و قدرت بسیج نیروها وجود دارد و اعتراضاتی را هم که شما در داخل کشور مشاهده می‌کنید به نظر من بیشتر به عنوان نقطه قوت نظام تلقی می‌شود تا نقطه ضعف آن.

*بله شما در مصاحبه با یورونیوز هم روی این مسئله تاکید داشتید.ما تصور کنید یکی از این اعتراضاتی که در داخل ایران مشاهده می‌شود در عربستان اتفاق بیفتد. مثلاً یکی از اتفاقات نظیر دی ماه 96، اگر در کشوری مثل عربستان اتفاق بیفتد، کل سیستم دچار فروپاشی خواهد شد.حال شاید این سوال مطرح شود که چرا در دی ماه 96، با وجود اعتراضات در بیش از 100 شهر، جمعیتی در حدود 90 تا 100 هزار نفر به خیابان‌ها آمده بودند؟ یکی از دلایل بالا بودن هزینه سیاسی است. دومین مورد، تجربه تاریخی و سومین مورد هم سرنوشت کشورهای منطقه است. در نتیجه اگر بخواهیم به موضوع بحث خودمان که همان مساله برجام باشد باز گردیم، در راستای صحبت‌هایی که مطرح شد، معتقدم که مزیت امروز ایران، صبر آن است. ما در برجام گام رو به جلو برداشته و در راستای آن پیش رفتیم و حالا شاهدیم که امروز تقریباً تمام دنیا ترامپ را مسئول و مسبب ایجاد چنین وضعیتی می‌دانند.

* آقای دکتر هادیان، ما شاهدیم که در مورد برجام برخی از مسئولان و مقامات کشور انتقاداتی را نسبت به برخی جریان‌ها مطرح کرده و مدعی هستند که در مورد برجام در داخل کارشکنی‌هایی صورت گرفت. این موضوع را حتی خود آقای روحانی در مناظره‌های انتخاباتی و برخی از سخنرانی‌ها تصریح کرده است.

من نمی گویم کارهای داخلی کاملاً خوب بوده است. قطعاً برخی اقدامات بد بود، ولی اینها ربطی به داستان فعلی ندارد. شما شاهد بودین در مناظره‌های من با برخی از اساتید، همواره اشاره کرده‌ام که اگر فکر می‌کنید یک ابر قدرتی را به چالش بکشید و او هم شما را تماشا کند، اشتباه محض می‌کنید. همیشه مثال چین را یادآوری می‌کنم.یک دیپلمات چینی به من گفت شما فکر می کنید ما خوشحالیم که آمریکا با ما این چنین برخورد کرده و در مورد مسائلی مانند دریای چین یا تعرفه‌ها اقداماتی بر علیه ما انجام می‌دهد؟ در واقع ما صبر استراتژیک داشته و تا زمانی که توانمندی لازم برای پاسخگویی در مقابل آمریکا را نداشته باشیم، صبر می‌کنیم.دقت داشته باشید که چین یک قدرت بزرگ است و دومین اقتصاد دنیا را دارد؛ ولی ما کشوری متوسط و با شرایط اقتصادی خاص خود هستیم. بنابراین ایالات متحده در برابر ایران به سمت گستره و چالش‌های بیشتر گام بر خواهد داشت و در رقابت با ما در صدد ایجاد محدودیت‌های بیشتر خواهد بود.

*در اینجا موضوعی مطرح می‌شود. اینکه دکترین سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا مشخص بوده و دولت‌ها موظف به اجرای آن هستند. در این میان تنها تفاوت در ادبیات روسای جمهوری و در نهایت برخی از مسیرها برای رسیدن به هدف است. به همین دلیل برخی کارشناسان معتقدند اگر خانم هیلاری کلینتون هم امروز بر سرکار بود، وضعیت به همین‌جا ختم می‌شد.

من قبلاً مفصل در مورد این موضوع ،تحت عنوان تز «سر تا پا یک کرباس» یا «سگ زرد برادر شغال است» صحبت کرده و توضیحاتم را ارائه کرده‌ام. چه دیدی که آنها نسبت به ما دارند و می گویند تفاوتی بین روحانی و اصلاح طلب و اصولگرا نیست و یا دیدی که ما نسبت به آنها داریم و می گوییم فرقی بین اوباما و کلینتون و بوش و... نیست و آنها سر تا پا یک کرباس هستند به اعتقاد من هر دو اشتباه است. نه ما و نه آنها سر تا پا یک کرباس نیستیم.من گاهی عقیده دارم، اگر وضعیت قرار است اینگونه باشد، ترامپ از مایک پنس معاون خود برای ما بهتر است. ترامپ مشروعیت بین‌المللی ندارند، اما هیلاری کلینتون و پنس این مشروعیت را دارند. در مورد ترامپ گفته می‌شود که فردی نامتعارف است و باید صبر کنیم تا زودتر دوره او تمام شود. این تلقی غالب در آمریکا و سایر نقاط جهان است که معتقد است رئیس‌جمهوری فعلی آمریکا ضربه بی حد و حصری به آبرو و اعتبار این کشور وارد کرده است.

*ولی شاهدیم که به غیر از روشنفکران و جامعه دانشگاهی، طیف طرفداران او در داخل بسیار زیاد بوده و حتی طبقات زیر متوسط و محروم هم جزئی از حامیان ترامپ هستند.

بله جمعی طرفدار او هستند و این بحثی دیگر دارد. وقتی کسی مثل ترامپ در آمریکا رای می آورد نشان دهنده چیست؟ او هیچ تجربه سیاسی نداشته است. آیا این ایراد به سیستم نیست؟ این مساله کل دموکراسی یا حداقل نظام‌های ریاستی را زیر سوال برده است. البته بحث ما این نیست. بحث ما این است که برخی از سیاست‌های کلان مانند دغدغه‌های ژئوپلتیکی همواره تداوم داشته و با عوض شدن دولت‌ها، دستخوش تغییر نمی‌شوند. این مساله در تمامی کشورها از جمله کشور خودمان صادق است.در همین راستا حاکمیت (دولت در سایه) آمریکا بر سر برخی مسائل کلان به اجماع می‌رسد که آن اصول تداوم داشته و تغییرش چندان در اختیار رئیس‌جمهوری نیست. به طور مثال اگر امروز جمع بندی آمریکا این است که چین یک قدرت رو به ظهور است این به حاکمیت سیاسی (دولت در سایه) ربط دارد. اینکه روسیه باید تنبیه شود، چون یک تهدید است به حاکمیت سیاسی (دولت در سایه) مربوط است و می بینیم که ترامپ نیز با اینکه تلاش زیادی می کند تا رابطه دیگری با روسیه داشته باشد، نمی تواند کاری در این مورد انجام بدهد. مواردی مانند اینکه چین قدرتی رو به ظهور است و باید مهار شود و همچنین روسیه‌ای که قدرت رو به افول است، در همین حاکمیت سیاسی آمریکا شکل گرفته است. اما مسائل دیگری مانند برخورد با ایران و یا مساله خاورمیانه و اینکه در سوریه بمانیم یا برویم و نیروی خود را در عراق کم یا زیاد کنیم در اختیار رییس جمهوری است.

*پس نظریاتی که در خصوص استراتژی امنیت ملی آمریکا در قرن بیست و یکم در قبال ایران و خاورمیانه مطرح می‌شود به چه معناست؟

این‌ها همگی حرف هستند. نظر چند نفر است. وقتی از سیاست مستقر (establishment) حرف می‌زنم منظور من نظر چهار نفر و چند اتاق فکر نیست. این یعنی جمع بندی جمع وسیعی از نیروهای امنیتی، اطلاعاتی، دفاعی، نخبگی و اتاق فکری آمریکا که اکثریت بالایی از آنها به این باور رسیده‌اند که چین یک قدرت رو به ظهور است. ولی در مورد سوریه اختلاف وجود دارد.یکی می گوید خاورمیانه به این دلیل مهم است که انرژی مهم است و یا بخشی از هارت لند و ریم لند است. یکی می گوید امنیت اسرائیل برای ما مهم است و اگر در سوریه نباشیم چه اتفاقی قرار است رخ دهد؟ پس مبنای تئوریک مخالفت یا موافقت را فعلاً رها کنید. اینها مبانی تئوریک هستند و ما در اینجا با آنها کاری نداریم. در مورد این مسائل هیچ اجماعی وجود ندارد و به دلیل آنکه در اختیار رئیس‌جمهوری است، برای قانع کردن وی هر کدام از گروه‌ها دلایل خاص خود را مطرح می‌کنند. در اینجا آنچه اهمیت دارد، این است که ما باید بدانیم چه مسائلی در حوزه اختیارات رییس جمهوری است. اتحاد آمریکا با ناتو چیزی نیست که در اختیار رییس جمهوری باشد. مهم است که در ذهن داشته باشیم چه چیزهایی به رییس جمهوری مربوط است و چه چیزهایی در حوزه اختیارات او نیست. بنابراین لازم است خاطرنشان کنم که منظور از اختیارات، بحث حقوقی نیست، بلکه منظور قدرت واقعی رئیس‌جمهوری است.

*ما در اینجا به موضوع تحریم نفت ایران و همچنین عدم تمدید معافیت خریدان نفتمان می‌رسیم که بسیار هم اهمیت دارد. شما در ابتدای صحبت گفتین که هدف ایران از استراتژی بالابردن تنش، افزایش قیمت نفت است که موجب متضرر شدن اروپا و سایر کشورها می‌شود. خب در اینجا موضوعی که وجود دارد این است که آمریکا با تولید نفت شل، در حال تبدیل شدن به بزرگترین تولید کننده نفت دنیاست و در داخل کشورش احساس نیاز نمی‌کند. آیا بالا رفتن قیمت نفت در شرایطی که آمریکا در حال جنگ تجاری با اروپا و چین است به نوعی به نفع ایالات متحده نخواهد بود؟

بالا رفتن قیمت نفت در پمپ بنزین ها بر روی انتخابات اثر می گذارد. نه تنها تصور من، بلکه تصور بسیاری این است که آمریکا چنین کاری نمی کند. چرا آمریکا برای هشت کشور خریدار نفت ایران معافیت صادر کرد؟ چون تصور می کرد قیمت نفت بالا می رود. این بار هم می گفتند که بار دیگر معافیت را صادر خواهد کرد، زیرا احتمال دارد که قیمت‌ها افزایش پیدا کند، ولی در اینجا آمریکا تدبیری اندیشید و زمانی را انتخاب کرد که تقاضا برای نفت کم بود. از سوی دیگر با توجه به وضعیت لیبی و ونزوئلا به کشورهای دیگر مانند عربستان و امارات اعلام کرد که برای جایگزین کردن نفت آماده باشند. در نتیجه وقتی خیال امریکا از بابت عدم افزایش قیمت نفت راحت شد، مبادرت به عدم تمدید معافیت خریداران نفت ایران کرد. اگر قیمت نفت 10 دلار بالا می‌رفت، ماجرا بسیار فرق می‌کرد. در نتیجه برداشت من این است که افزایش قیمت نفت، محاسبه آمریکا را تغییر می دهد.

*در مورد تحریم های سپاه و قرار دادن نام آن در لیست گروه‌های تروریستی صحبت های زیادی وجود دارد. از نظر شما چرا آمریکا چنین کاری انجام داد؟

آمریکا برنامه دارد. قصد آنها این است که هر یکی دو ماه اقدامی جدید انجام دهند. شاید این بار بانک مرکزی را هدف بگیرند. ترامپ می‌خواهد فشار روانی را افزایش داده تا یا ایران به پای میز مذاکره بنشیند و یا اینکه نظام دچار فروپاشی شود.حالا از آنجا که برنامه دارند تا در مدت زمانی مشخص اقدامی را صورت دهند، شاید اگر کم بیاورند اینبار مبادرت به تحریم افراد و سازمان‌هایی کنند که هیچ ربطی به موضوع ندارند. قصد آنها این است که نشان دهند وضعیت در ایران عادی نیست. از سوی دیگر دست بردار هم نیستند. موضوع سپاه نیز از همین مقوله است.سپاه قبلا تحت عناوین مختلفی تحریم شده بود و عملا شرایط جدید، تغییری در وضعیت ایجاد نمی کند. البته سیا ( سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا) و پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) به دفعات تلاش کردند که مانع از گنجاندن نام سپاه به لیست گروه‌های تروریستی توسط ترامپ شوند، زیرا معتقد بودند ایران نیز به عمل متقابل مانند قرار دادن نیروهای سنت کام (فرماندهی مرکزی آمریکا در خاورمیانه) در لیست گروه‌های تروریستی خود دست می زند و این موضوع در دراز مدت چیز خوبی نیروهای نظامی آمریکا در منطقه نیست.

*آقای دکتر هادیان، مسئله مهمی که در بیانیه شورای عالی امنیت ملی روی آن تاکید و از آن با عنوان اتمام حجت نام برده شد، مهلت شصت روزه ایران به سایر شرکای برجام به خصوص اروپا بود. ایران از اقدامات عملی اروپا بارها ابراز نارضایتی کرده است. در این میان آن طور که شاهد بودیم بسیاری از تحلیل‌گران از عدم توانایی یا خواست اروپا در قبال همکاری با ایران صحبت کرده‌اند. در این میان ما با دو دیدگاه نظری مواجه هستیم. دیدگاهی که معتقد است دنیای هابزی آمریکا با دنیای کانتی اروپا متفاوت است و این دو در خصوص یکجانبه‌گرایی و چند جانبه‌گرایی در روندهای بین‌المللی دارای واگرایی‌ هستند. اما دیدگاه دوم با توجه به پیوندهای عمیق سیاسی، اقتصادی و فرهنگی فرآتلانتیکی معتقد است که این دو در مسائل کلان بین‌المللی کاملاً با یکدیگر همسو گام بر می‌دارند. در مورد ایران هم شاهدیم که اروپا در مسائلی همچون پرونده موشکی، منطقه‌ای و حقوق بشر کاملاً در راستای آمریکاست. نظر شما در این خصوص چیست؟

خود را از قید و بند یک جانبه گرایی و چند جانبه گرایی آزاد کنید. به عنوان یک استاد تئوری، تاکید می‌کنم این بحث ها به جای آنکه به ما کمک کند تا مسائل را بفهمیم، بیشتر ما را اسیر خود می‌کند. این بحث ها برای دانشگاه خوب است، ولی در روزنامه و اتاق فکر مخالف این بحث ها هستم. در این رابطه که اروپا در طول 60 روز چه کاری انجام خواهد داد قبلاً صحبت کرده‌ام. من حرکت اروپا را به سه مرحله خواست، اراده و توان تقسیم کرده ام. اروپا خواست کمک و حفظ برجام را دارد، ولی توان و اراده آن را ندارد. اگر صحبت های جرمی هانت وزیر خارجه سابق انگلیس در دیدار اخیرش با مایک پمپئو را در لندن گوش داده باشید، واقعا برای اروپا تاسف بار بود.

*انگلیسی‌ها مبهم صحبت کردند.

مبهم بودن آن را رها کنید. ژورنالیسم آنجا به کجا رسیده است؟ یک خبرنگار سوال نکرد یک دولت که با صراحت برجام را نقض کرده و از آن خارج شده است، چرا تقاضا دارد برخلاف قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل، سایر کشورها وظایفی که در راستای برجام بر عهده دارند را انجام ندهند؟ قطعنامه ای که خود آنها امضا کرده اند و حق وتو داشتند. حالا اروپایی‌ها به ما می‌گویند چنانچه نقض برجام از سوی ایران صورت بگیرد، باید آماده پذیرفتن تبعات آن باشد! این کمال بی شرمی و موضعی ذلیلانه است که به جای آن که وزیر خارجه انگلیس به مایک پمپئو بگوید آمریکا بر خلاف قطعنامه‌های شورای امنیت عمل کرده است، در مورد اقدامات ایران هشدار می‌دهد. به این مساله می‌گویند استاندار دوگانه از موضع ذلت.

*چرا اروپا جرات ندارد با آمریکا در این مورد برخورد کند؟ می توانیم مزیت نسبی را در این مورد درنظر بگیریم؟ چون ایران برای اروپا مزیتی نسبی ندارد؟

من ده ها بار در این رابطه با آنها بحث کرده ام. گفته می شود چرا زیمنس و توتال و... با وجود قراردادهایی که با ایران داشتند، پس از خروج آمریکا از برجام، کشورمان را ترک کردند؟! می گویند به ما ربطی ندارد و آنها بخش خصوصی هستند. پس یا بازار ایران و یا بازار آمریکا را انتخاب می کنند. برای یک سیاستمدار اروپایی نیز مساله همین است. او می گوید ارتباطات امنیتی، اطلاعاتی ،سیاسی و اقتصادی من با آمریکا کجا و با شما کجا؟! من حتی آنها را زیر فشار گذاشتم و گفتم آیا این برای شما شرم آور نیست که پای امضای خودتان نمی‌ایستید؟ بحث آمریکا مطرح نیست. شخصی در واشنگتن نشسته و این کارها را می کند ، ولی شما پای این پیمان را امضا کرده اید. اگر شما ایستاده بودید ترامپ هم نمی توانست این چنین رفتار کند.گفتم می دانید اقدام درست چه بود؟ اینکه به توتال بگویید اگر از بازار ایران خارج بشوید، علاوه بر اینکه 4 میلیارد دلار جریمه می شوید، به شما اجازه نخواهیم داد در بازار اروپا هم کار کنید. در این صورت انتخاب برای مدیر این شرکت معنا دار می شود و این سوال برایش پیش می آید که کدامیک از این دو گزینه را انتخاب کنم؟ در این شرایط فعلی، بدیهی است که به کدام سمت می رود. اگر اروپایی‌ها محکم ایستاده بودند مشخص بود چه اتفاقی می افتد. به اعتقاد من، حرف فایده ای ندارد. انها باید بدانند که مجبور به پرداخت هزینه هستند. یعنی باید در مقابل دو گزینه قرار بگیرند و انتخاب کنند. اگر جنگ شود بی ثباتی بیشتر می شود، تروریسم افزایش پیدا می کند، قیمت نفت بالا می رود و موج مهاجرت آغاز خواهد شد. تازه در این زمان است که آنها به فکر می افتند. یا اینکه از این طرف گفته شود ایران بمب خواهد ساخت. در این صورت محاسبات استراتژیک منطقه به هم می‌ریزد، زیرا عربستان نیز به دنبال بمب می رود. اروپا جز قرار گرفتن در این شرایط به طور جدی وارد عمل نخواهد شد.

*جنگ یا بمب!

این سوالی است که آنها باید در برابرش قرار بگیرند. چه چیزی باعث شد آنها برجام را امضا کنند؟! آن زمان هم به جمع بندی رسیدند که یا باید با ایران بجنگند و یا ایران بمب می‌سازد. در نتیجه به برجام رسیدیم.

*این راهبرد از زمان آغاز مذاکرات سعدآباد هم مطرح بود. آیا پس از گذشت این همه سال، در عرصه پویا و سیال دیپلماسی، بازگشت به این استراتژی نوعی بازی تخت از سوی ایران قلمداد نمی‌شود؟

تمامی این مسائل به ما تحمیل شده است. تهدید شدیم، وگرنه ما که برجام را امضا کرده و به آن معتهد ماندیم. ما هنوز هم به دنبال برجام و طی کردن یک روال معمول هستیم، اما طرف مقابل است که این بازی را به ما تحمیل می‌کند. حسن روحانی به دنبال این بود که از برجام بهره برداری‌های استراتژیک کند و کسانی می خواستند آن را به دستآوردهایی تاکتیکی محدود کنند. در نهایت هم ترامپ آمد و همه چیز را بهم ریخت.

*در اینجا به سیاست اعلامی ایران می رسیم که بر روی مقاومت حداکثری تاکید می‌شود. از این استراتژی در سطح تاکتیک و سیاست‌گذاری می‌توان به سطوحی همچون جنگ، مذاکره و یا حفظ وضع موجود رسید. وضع موجودی که اکنون برای ما شرایط نه جنگ و نه صلح را دارد و مطلوب اروپا، چین و روسیه است. شاید مطلوب آمریکا هم باشد. البته طی پیام‌هایی که اخیراً رد و بدل شده بعضی کارشناسان محتمل بودن گزینه مذاکره را نیز به میان آورنده‌اند که از سوی مقابل توسط برخی جریان‌های داخلی به تسلیم شدن تعبیر می‌شود. شما این وضعیت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

بله در شرایط کنونی، معنای این مساله تسلیم است. ولی شرایطی که من گفتم، می تواند برای مذاکره بستر مناسبی فراهم کند. مذاکره در شرایطی که گفتم تلقی به ضعف نمی شود. باید شرایطی به وجود بیاید که دو شرط برای مذاکره به وجود بیاید. 1. دولت ترامپ بداند که این سیاست ها جواب نمی دهد و او به اهداف خود نمی رسد. 2. ایران به این باور برسد که از موضع ضعف مذاکره نمی کند. این موارد می‌توانند احتمال مذاکره را افزایش بدهند.

*پس شما اهمیت زمان را مطرح می کنید. بسیاری معتقدند اگر قرار بود مذاکره‌ای صورت بگیرد، ای کاش قبل از زمان خروج آمریکا از برجام این اتفاق می‌افتاد.

بله باید گفتگو می شد. زمانی که ترامپ گفت بدون قید و شرط مذاکره می کنم، باید آن زمان روی این موضوع دقت می‌شد. اما اکنون شرایط جور دیگری رقم خورده است.

*این شرایطی که شما می‌گویید حالتی به وجود آورده که مقامات کشورمان تاکید می‌کنند برجام در کما است یا در شرایط اضطراری قرار دارد. در این شرایط بازگشت به شرایط پیش از خروج آمریکا فعلاً ممکن نیست. ما با این برجام چه خواهیم کرد؟

ما باید به گام بعدی برویم. تردید نداشته باشید. تصمیم گرفته شده است.

*خب در شرایط فعلی اقتصادی و در حالتی که تنش‌های بین‌المللی ما افزایش پیدا کرده، چه میزان می‌توان از منظر داخلی تاب آورد؟

این سوال باید نظر سنجی شود، ولی من به طور تحلیلی به آن جواب دادم. من از این بعد مساله را خطرناک نمی بینم. ولی باید سوال را جور دیگری طرح کرد و پرسید آخرش که چی؟! ما باید فرصت مناسب ایجاد کنیم. من حاضر نیستم با ترامپ گفتگو کنم، ولی شرایط به گونه ای است که ترامپ بیش از هر رییس جمهور دیگر آمریکا می تواند امتیاز بدهد. این امتیازات فقط اقتصادی نیست و می تواند معامله ای بر سر حضور نظامی آمریکا در منطقه و اطراف ایران، روابط بلند مدت و ده‌ها مساله دیگر باشد.به همین دلیل معتقدم از این آدم می توان بیشترین امتیازات را گرفت. البته من شخصا ترجیح می دهم با اوباما مذاکره کنم و به نتیجه ای معقول برسم و امتیازات بیشتری بدهم تا با این یاغی و باجگیر به گفتگو بنشینم. این نظر شخصی من است و من مذاکره کننده نیستم، اما افراد توانمندی در داخل کشور وجود دارند که توانایی مذاکره در راستای منافع ملی را در شرایط کنونی دارند.اما سوال اساسی این است که ما تا کی باید به این شرایط ادامه بدهیم؟! ما باید بدانیم آمریکا تنها قدرت جهانی (global power) است، در حالی که بقیه مانند اروپا، چین و روسیه قدرت‌های منطقه‌ای محسوب می‌شوند. چالش با آمریکا هزینه دارد. تا کی می خواهیم به اصطکاک ادامه بدهیم؟ این چالش هزینه های زیادی برای ما دارد، زیرا ترامپ و حتی رئیس‌جمهوری بعدی آمریکا دست بردار نخواهد بود. رییس جمهوری آمریکا از هر حزبی باشد، نتیجه به چالش کشیدن آمریکا همین است و هیچ کدام ساکت نخواهند ماند. همانطور که تمام زیرساخت‌های تحریم ایران در زمان اوباما ایجاد شد. لذا این مسئولین کشور هستند که باید به این سوال جواب بدهند که این چالش تا کی باید ادامه پیدا کند؟

*بله، در جامعه هم نسبت به این موضوع سوالات زیادی مطرح می‌شود.

مشخص است چون تنها قدرت جهان را به چالش کشیده ایم و یکی از دلایل مهم شرایط کنونی نتیجه این به چالش کشیدن است. البته منظور صحبت‌های من این نیست که جز اقمار آمریکا باشیم، اما می‌توانیم رابطه‌ای پراگماتیک (عمل‌گرایانه) را با این کشور تعریف کنیم. در همین راستا، معتقدم در هر شرایطی باید بین ادعاها، مطالبات، ظرفیت‌ها و امکانات یک تناسبی برقرار باشد، چرا که اگر چنین تناسبی در میان نباشد، هزینه‌های سنگینی را پرداخت خواهیم کرد.

منبع: ماهنامه اتاق بازرگانی ایران

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها