عباس آخوندی
دنیا معطل ایران نمی ماند وما را دور می زند
اندازه مشخصی دارایی داریم که هرروز کمتر می شود
ساعت 24 -داستان اقتصادایران روز به روز معمایی تر و اسرار آمیزتر می شود و شمار اندکی از اقتصاددانان به طور سربسته یا کمی روشن تر هشدار می دهند ادامه این وضعیت می تواند آینده اقتصادایران را با خطرهایی بزرگ تا اندازه نابودی زیر ساختها مواجه کند.
قیمتهای متصاعد روزانه ناشی از تورم در کشور را ملاحظه میکنید که بیسابقه است، چون تجارت و مبادله با جهان متوقف شده است. حجم دارایی مشخصی در ایران وجود دارد که مرتبا در حال فرسایش و کاستی است. نرخ رشد تولید ناخالص داخلی منفی است. در برابر، بهدلیل کمبود منابع، عمدهترین امکان دولت چاپ و تزریق پول است. این خیلی دانش اقتصادی عجیبی نیاز ندارد. حجم نقدینگی تقسیم بر کل دارایی و خدمات میشود: سطح عمومی قیمتها. حال به این، انتظارات تورمی را هم اضافه کنید، ببینید چه میشود. مدیران ما میخواهند هیچ یک از این عاملها را تغییر ندهند و نتیجه متفاوت بگیرند. خب، غیرممکن است. برای حل این معضل باید مسئله مبادلات با جهان را حل کنیم، تجارت با دنیا را حل کنیم، موضوع FATF و برجام را حل کنیم. شما میگویید که ما چهارراه مبادلات جهانی هستیم اما چهارراه را بستهاید و انتظار دارید معضل ترافیکی بهوجود نیاید؟ و راههای فرعی فعال نشود؟ آنها که معطل عبور از این چهارراه نمیمانند؛ از خیابانهای بغلی میروند! چرا دهها کریدور موازی برای دورزدن ایران در حال پیدایش است؟ خب، پاسخش روشن است. شما چهارراه را بستهاید.
اگر رواداری ملاک اقدام ما باشد، بهجای انتشار اسکناس به جامعه خود اعتماد میکنیم و از جامعه کمک میخواهیم. وقتی جامعه را دیگری بدانیم، نمیتوانیم کمک بخواهیم. این حرفها در خلأ گفته نمیشود، قابلیت اعمال دارد، این جامعه ملت ایران است. جامعه اگر به دولت اعتماد کند، حاضر است به دولت پول قرض دهد به جای اینکه بروید اسکناس چاپ کنید، اوراق مشارکت منتشر میکنید. اوراق مشارکت را کسی منتشر میکند که برای طرفش هویت قائل است. وقتی برای شهروند هیچ هویتی قائل نباشید، او را شریک خود نمیدانید که از او برای مشارکت دعوت کرده و اوراق مشارکت بدهید. سم مهلک اقتصاد، عدم قطعیت است، اگر عدم قطعیت حاکم باشد، کسی پولش را خرج نمیکند، سرمایهگذاری هم نمیکند، بلاتکلیف و منتظر میماند تا ببیند چه زمانی قطعیت حاکم خواهد شد. چون نمیداند که فردا چه میشود. به جای سرمایهگذاری، سرمایهاش را میفروشد و تبدیل به نقد میکند تا ببیند چه موقعیتی پیش میآید. مثل طلا و ارز یا سهام که امروز میخرند و فردای آن روز میفروشند. ولی هیچ کدام اینها موجب ارزشافزوده نمیشود؟ طلا که در مملکت هست، یکی میخرد آن یکی هم میفروشد. چیزی به تولید ناخالص ملی ایران، اضافه نمیشود. سهام هست؛ یکسری میخرند و میفروشند. اگر بخواهیم تولید ناخالص در کشور افزایش پیدا کند، باید عدم قطعیت را کم کنیم، برای این کار باید روادار باشیم. باید مبادله انجام دهیم. اینکه من میگویم برگردید به ایده ایران؛ یعنی رواداری پیشه کنیم و مبادله با دنیا داشته باشیم. شما ایران را بدون اینها نمیتوانید تعریف کنید.
ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.