رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 537876

گفت ‌و گو با هنگامه اخوان درباره زندگی و هنرش

نگذاشتم صدایم به کالای بازاری تبدیل شود

ساعت 24-هنگامه اخوان‌ سال ۱۳۳۴ در فومن از توابع استان گیلان به دنیا آمد. علاقه‌اش به هنر آواز از کودکی نمود پیدا کرد و به گفته خودش در این راه پر پیچ و خم سختی‌های بسیاری را متحمل شد چراکه با وجود مخالفت‌ها و محدودیت‌ها این راه را انتخاب کرده بود و آن را ادامه داد.

در بسیاری از مطالبی که درباره او نوشته شده است از شباهت صدا و تحریرهایش به قمرالملوک وزیری سخن گفته شده؛ پیش از انجام مصاحبه در گفت‌وگوهای تلفنی نیز اخوان از حضورش در رادیو گفت و از تعلیمی که به مدت یک دهه نزد ادیب خوانساری دید و همکاری‌هایش با دیگر اساتید موسیقی که خاطرات زیادی برایش ساخت. از محدودیت‌ها تا موفقیت‌ها و اتفاقات ناخواسته‌ای که زندگی هنری او را تحت‌الشعاع قرار داد. او معتقد است برای رسیدن به هدف باید تلاش بسیاری کرد و با تاکید می‌گوید:«خیلی تلاش کردم تا هنگامه اخوان شدم.» زمانی که هنگامه جوان برای شرکت در آزمون خوانندگی رادیو رفت،کاستی ضبط ‌شده از صدای خود ارایه داد که در آن یکی از آثار علی تجویدی را خوانده بود و البته تعدادی از ملودی‌هایی که از پدر آموخته بود. داوران 5 نام شهیر موسیقی ایران بودند: علی تجویدی، مرتضی حنانه، حبیب‌الله بدیعی، جواد معروفی و فلاح. 3 نفر از آنها به صدای اخوان رأی دادند و آن دوتای دیگر پذیرش او را منوط به شرکت در آزمونی دیگر کردند. شکست اخوان در آزمون دوم به دلیل ندانستن ردیف، منجر به ناامیدی و انصراف او نشد بلکه او را مصمم کرد تا در کلاس‌های ردیف رادیو ثبت‌نام کند. تصمیمی که بالاخره منجر به پذیرش او درآزمون رادیو شد. درباره این تجربه‌ها با هنگامه اخوان گفت‌وگویی کرده‌ام که در ادامه می‌خوانید.

ابتدا می‌خواهم درباره ورودتان به عرصه هنر موسیقی سوال کنم؛ گفته شده پدر، مادر و برادر شما صدای گرمی داشتند اما فقط شما به هنر آواز روی آوردید؛ چه شد که به‌طور جدی وارد این هنر شدید؟

من از همان نوجوانی عاشق موسیقی بودم با شنیدن آوازها از رادیو سراپا گوش می‌شدم و سعی می‌کردم آنها را در حافظه نگه دارم و در خلوت با خود بخوانم، یعنی تقلید کنم. صدای بانو قمر مرا بیشتر جذب می‌کرد؛ بدون اینکه بدانم در چه دستگاه یا گوشه آوازی است سعی می‌کردم که از ایشان با همان اوج بخوانم و صدایم را تا انتها رها می‌کردم و درکل از ردیف‌های موسیقایی اطلاعی نداشتم و نمی‌دانستم که تحریرها باید منسجم باشند تا اینکه به تهران آمدم و در تهران فعالیت‌ها برای کارهای هنری بسیار وسیع‌تر از زادگاهم شمال بود. برای همین با کمک و همراهی شوهر خواهر بزرگم با اساتیدی که در این راه زحمت‌های فراوان کشیده بودند، آشنا شدم و پس از دوره کوتاهی آموزش ردیف موسیقی و امتحان ورودی در رادیو مورد قبول اساتید آن زمان واقع و در ادامه وارد کلاس آموزشی استاد ادیب خوانساری شدم.

پس این‌طور شد که به‌ طور جدی وارد این عرصه شدید. در این روند با چه کسان دیگری آشنا شدید؟

بله. در همین کلاس‌ها بود که صدایم به گوش مدیران وقت رادیو رسید و آشنایی با آقای محمدرضا لطفی نیز به این شکل صورت گرفت و با همکاری ایشان در سال ۱۳۵۶ با خواندن تصنیف «موسم گل» صدایم از رادیو پخش شد و به گوش دوستداران و شنوندگان موسیقی رسید و از همان زمان به صورت جدی وارد عرصه این هنر فاخر شدم.

برخلاف برخی خانواده‌ها، گویا خانواده شما بعدا از ورودتان به این هنر حمایت کردند و حتی مشوق‌تان بودند؛ همان‌طور که گفتید با همراهی همسر خواهرتان با اساتید آشنا شدید. پدرتان که به گمانم اولین مدرس شما بودند؛ درست است؟

البته درست است که پدرم اولین معلم من بودند و چون آشنایی با کارهای بانو قمر داشتند درخصوص ایشان صحبت می‌کردند اما مثل بیشتر خانواده‌ها موافق فعالیت کار من در هنر موسیقی نبودند. من وقتی به تهران آمدم، کار یادگیری موسیقی را بدون اطلاع پدر و دیگران شروع کردم و البته با حمایت‌های خواهر بزرگ‌تر و شوهر ایشان که من با آنها زندگی می‌کردم.

و بعد چه اتفاقی افتاد؛ مخالفت‌ها ادامه یافت؟

خب بعدها که صدایم برای اولین ‌بار از رادیو پخش شد و همه خانواده شنیدند چون در جریان امری انجام شده قرار گرفتند، دیگر با ادامه آن منعی وجود نداشت و به همین جهت راحت‌تر به انجام کار هنری ادامه دادم.

در این میان تاثیر اساتیدی همچون تجویدی و ادیب خوانساری بر هنر شما چه بود؟

استاد بزرگوار تجویدی در شروع کار من بسیار تاثیرگذار بودند، تشویق‌ها و حمایت‌های بی‌دریغ زنده‌یاد را در این مرحله هرگز فراموش نخواهم کرد و همیشه تکرار کرده‌ام که خود را مدیون محبت و یاری ایشان در اولین قدم‌ها برای آموزش و فعالیت در راه هنر موسیقی می‌دانم. آشنایی من با استاد ادیب خوانساری پس از آزمون صدا در شورای رادیو بود که ایشان را برای آموزش ردیف‌های موسیقی اصیل ایرانی از طرف مسوولان وقت رادیو دعوت به همکاری و تشکیل کلاس‌ها کردند. روزها و سال‌هایی که نزد ایشان تعلیم می‌دیدم بسیار پرارزش و تاثیرگذار بوده که در زندگی هرگز فراموش نخواهم کرد. من 10 سال نزد استاد ادیب خوانساری تعلیم دیدم و حدود 5 سال از این مدت هفته‌ای یک بار برای آموزش به منزل ایشان می‌رفتم و تا آخر نزد ایشان آموزش دیدم. یاد استادان عزیز و بزرگوار گرامی باد.

از تجربه همکاری خود با گروه شیدا به سرپرستی آقای لطفی همچنین گروه عارف به سرپرستی آقای مشکاتیان بگویید؟

همان‌گونه که از آثار من مشخص است، بیشترکارها بازخوانی آوازها و تصنیف‌های بانو قمر و در برخی از آنها بانو روح‌انگیز است. بنا به علاقه و تشخیص زنده‌یاد لطفی و نزدیک بودن صدای من به بانوی بزرگوار قمر به این اجراها پرداختم و تاکنون هم در برخی از اجراهای خود به این کار ادامه می‌دهم. در آن زمان استادان لطفی و مشکاتیان از بزرگان موسیقی سنتی به شمار می‌رفتند که فعالیت مستمری داشتند؛ البته بزرگان موسیقی دیگری هم بودند اما من بنا به پیشنهاد مسوولان وقت با این گروه‌ها شروع به فعالیت کردم و بسیار هم تجربه ارزشمندی بود و آثار به‌ جا مانده گویای این همکاری خوب است. یکی از شخصیت‌های بارز استاد لطفی، وقت‌شناسی و جدی بودن در تمرینات مداوم گروه بود. درکارهای اجرایی با هیچ کس شوخی نداشت تا نوازنده سازش را درست کوک نمی‌کرد، اجازه نواختن نداشت. همچنین در اجرای خواننده نیز بسیار حساس بود و تجربه این خصوصیات به بنده هم منتقل شد؛ یادشان گرامی باد.

به عنوان کسی که بیش از 5 دهه در هنر موسیقی فعالیت داشته، می‌خواهم از شما بپرسم شیوه آموزش اساتیدی که شما و هم‌دوره‌های شما از آنها آموزش می‌دیدند با شیوه‌های مرسوم کنونی چه تفاوت‌هایی دارد؟

به‌ طور کلی آموزش قدما به صورت سینه به سینه انجام و به شکل سنتی آموزش داده می‌شد. هر هنرجویی که صدایی داشت و به موسیقی سنتی علاقه نشان می‌داد بعد از یک تست به کلاس آواز می‌رفت و در این میان تعداد کمی در این کلاس‌ها می‌توانستند خواننده واقعی شوند و برخی خیلی زود از آن کناره‌گیری می‌کردند؛ به دلیل اینکه نمی‌توانستند به خوبی از عهده آموزش‌ها برآیند. امروزه هم برخی همان روش را ادامه می‌دهند اما متاسفانه در حال حاضر هنرآموزانی هستند که به دلیل نداشتن تکنیک درست و توان آموزش آواز و نداشتن معلومات کافی در ردیف‌های آوازی نمی‌توانند به درستی هنرجو را راهنمایی کنند و این موضوع به مرور باعث ضعیف شدن فن آواز در موسیقی اصیل ایرانی خواهد شد.

به نظر شما بنیادی‌ترین مساله برای کسی که مایل است به عرصه هنر آواز وارد شود، چیست؟

به‌ طورکلی باید تاکید کنم که لازمه یادگیری و شروع آموزش هنرجو داشتن صدای مناسب برای خواندن آواز است و اگر در این خصوص صدای اولیه را نداشته باشد، نمی‌توان به او کمک کرد.

در صحبت‌های پیشینی که با هم داشتیم از مشکلاتی که بر سر راه شما وجود داشت، بسیار گفتید؛ از محدودیت‌ها گرفته تا اتفاقات مختلف و... می‌خواستم از سختی‌هایی که در راه خواننده شدن با آن مواجه شدید برای مخاطبان ما نیز بگویید؟

در دورانی که من شروع به یادگیری کردم در بیشتر خانواده‌ها برای آموزش دیدن در زمینه هنر منع وجود داشت؛ به خاطر تعصباتی که در اجتماع آن زمان و در خانواده‌ها به خصوص برای دختران بود؛ طبیعی است که این تعصب در خانواده من که در شهرستان زندگی می‌کردم، بسیار سخت‌تر بود. همه تلاش‌ها باید پنهانی و دور از چشم و گوش خانواده می‌بود. برای همین برایم بسیار دشوار بود که در آنجا بخواهم به آرزوی دیرینه خود برسم؛ برای همین منظور تصمیم به خارج شدن از درون خانواده گرفتم و به تهران مهاجرت و پیش خواهرم زندگی کردم؛ البته زندگی در تهران هم سختی‌های خودش را داشت؛ دوری از پدر و مادر برایم دشوار و بسیار ناراحت‌کننده بود.

چه چیز باعث می‌شد این سختی‌ها را به جان بخرید؟

فکر یادگیری موسیقی و پیشرفت در این راه مرا مصمم‌تر می‌کرد. نبود آشنایی با شهر تهران و رفت و آمدها برایم مشکل بود و نشناختن استادان و سختی‌ای که در این راه کشیدم تا آنها مرا بپذیرندکه بتوانم از آنها آموزش ببینم؛ اینها به هر حال برای من که کم‌ سن و سال بودم، مشکلاتی را به وجود می‌آورد. بعضی وقت‌ها یک ساعت پشت در خانه استادان می‌ماندم تا نوبت ورود من به کلاس آموزش و یادگیری شود و بروم سر کلاس؛ با وجود همه این سختی‌ها باز هم از تلاش دست بر نداشتم.

به کسانی که دوست دارند در این راه قدم بردارند چه می‌گویید؟

برای رسیدن به اهداف و پیشرفت در هنر موسیقی اصیل ایرانی و فاخر باید از کوه‌ها و صخره‌های دور از دسترس گذشت تا به آرزوها دست یافت. یک ‌شبه نمی‌توان راه چند ساله را طی کرد.

خب محدودیت‌ها و سختی‌هایی که در این راه وجود دارد، گاه بعضی‌ها را ناامید و از ادامه دادن منصرف می‌کند. بنا به گفته‌هایی که پیش از این داشتیم، شما در کودکی سختی‌های زیادی به خاطر موسیقی کشیدید اما منصرف نشدید و ادامه دادید. چطور می‌توان این سختی را از سر گذراند و نا امید نشد و از این مسیر دشوار گذر کرد؟

در کل باید عاشق باشی و با همه وجودت هنر موسیقی را دنبال کنی. برای رسیدن به خواسته‌هایت باید از جان بگذری؛ سختی‌ها را یکی پس از دیگری شکست بدهی. مخصوصا اگر راه هنر را انتخاب کنی. راهی که در آن پیچ و خم‌ها و بن‌بست‌های فراوان سر راهت وجود دارد. همان‌طور که گفتم یک شبه نمی‌توان ره صد ساله را طی کرد. زندگی هر انسانی فراز و نشیب‌های خاص خود را دارد. باید بدانی هدف از انتخاب این هنر چیست. اگر فقط شهرت و مال‌اندوزی باشد، هرگز به آن نقطه اوج مقصود نخواهی رسید؛ شاید یک دوره کوتاه از زندگی این شهرت به دست آید اما ماندگار نخواهد بود البته شاید خوانندگان خوبی باشند اما راه را بیراهه می‌روند. در همان دوران و ابتدای جدی شدن کارم افرادی آمدند و قراردادهایی هم به من پیشنهاد کردند اما فکر کردم اینها می‌خواهند صدایم را بخرند در صورتی که صدای من کالای فروشی نبود، عطایی بود که خداوند به من داده بود و ‌باید آن را حفظ می‌کردم و البته پشیمان هم نیستم.کلا با هنر اصیل و فاخر موسیقی نباید تجارت کرد.

در حال حاضر وضعیت را چطور ارزیابی می‌کنید؟ نظرتان درباره احوال کنونی هنر موسیقی چیست؟

به نظرم متاسفانه در حال حاضر در دوران هرج و مرج موسیقی قرار گرفته‌ایم و در این میان تاجرانی که بویی از هنر نبرده‌اند برای سودجویی بیشتر آن را به تاراج می‌برند و مسوولان هم که در راس آنها صدا و سیما قرار دارد به آن توجهی ندارند. چندی پیش در یکی از کانال‌های سیما ترانه‌ای در نغمه بیات ترک پخش کردند و در زیرنویس آن آهنگساز را شخص دیگری عنوان کردند در صورتی که اصل این آهنگ عربی است و تنظیم شده توسط زنده‌یاد حبیب‌الله بدیعی و شعر از رحیم معینی‌کرمانشاهی به نام نرگس شیراز که در سال ۱۳۳۵ توسط یک خواننده به اجرا درآمده است و مورد دیگر آهنگی از زنده‌یاد امیر جاهد با شعر تغییر داده شده توسط خواننده دیگری پخش کردند و زیرنویس آن را به آهنگساز دیگر نسبت دادند که مورد اعتراض خانواده امیر جاهد نیز قرار گرفت. نسل امروز شاید اطلاعی از این بی‌توجهی‌ها نداشته باشند اما هنرمندانی که در راس امور هستند، نباید سکوت کنند.

شما اجراهایی در خارج کشور هم داشتید؛ چطور بودند؟

بله. کنسرت‌هایی درکشورهای مختلف از جمله فرانسه، ایتالیا و سوئد داشتم همچنین در انگلیس در لندن و منچستر نیز کنسرت برگزار کردم. استقبال خوبی از این کنسرت‌ها شد. پس از آخرین کنسرت‌هایی که برگزار کردیم از 6 کشور برای اجرا از ما دعوت کردند که متاسفانه شیوع کرونا اجازه نداد برگزار کنیم.

به عنوان سوال آخر می‌خواهم بپرسم خانم هنگامه اخوان طی این‌ سال‌‎ها که کار موسیقی کرده‌‍اند،کدام شخصیت‌های موسیقی معاصر را بر خود و بر هنر موسیقی تاثیرگذارتر یافته‌اند؟

به نظر من استاد صبا شخصیت بی‌نظیری بودند؛ البته راجع به استاد صبا من می‌توانم از آنچه که در مورد شخصیت ایشان مطالعه کرده‌ام، صحبت کنم و در این خصوص بی‌شک استاد فرهاد فخرالدینی که از شاگردان ایشان بودند بسیار بهتر می‌توانند صحبت کنند. استاد صبا از برجسته‌ترین چهره‌های موسیقی معاصر ایران به شمار می‌روند که متاسفانه خیلی زود و در سن 55 سالگی از دنیا رفتند. ایشان یک مجموعه موسیقایی بودند و در نواختن همه سازهای موسیقی ایرانی چیرگی تمام داشتند و در تمام جریان‌های موسیقی نیز تاثیر مستقیم و مثبت داشته‌اند. بیشتر نوازندگان بعد از استاد صبا از شاگردان ایشان هستند که هرکدام خود از استادان بزرگ موسیقی ایران شدند.

در دوران هرج و مرج موسیقی قرار گرفته‌ایم و در این میان تاجرانی که بویی از هنر نبرده‌اند برای سودجویی بیشتر آن را به تاراج می‌برند و مسوولان هم که در راس آنها صدا و سیما قرار دارد به آن توجهی ندارند.

چندی پیش در یکی از کانال‌های سیما ترانه‌ای در نغمه بیات ترک پخش کردند که اصل آهنگ عربی است... اما در زیر نویس، آهنگساز را شخص دیگری عنوان کردند! مورد دیگر آهنگی از زنده‌یاد امیر جاهد با شعر تغییر داده شده توسط خواننده دیگری پخش کردند و زیرنویس آن را به آهنگساز دیگری نسبت دادند که مورد اعتراض خانواده امیر جاهد نیز قرار گرفت. نسل امروز شاید اطلاعی از این بی‌توجهی‌ها نداشته باشند اما هنرمندانی که در راس امور هستند نباید سکوت کنند.

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها