رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 630567

نبرد با غرب اشتباه بود

ساعت 24 - شمانگاهی به اقتصاد جهان بعد از جنگ جهانی دوم بیاندازیم. تفکرات جان مینارد کینز به عنوان کسی که نقش بیشتر دولت در اقتصاد را مطرح کرد و نظریه اشتغال را آورد و بعد از بحران ۱۹۲۹ و ۱۹۳۰ و جنگ جهانی دوم به ناچار نقش دولت‌ها در اقتصاد گسترش پیدا کرد و بعد از دو دهه کمرنگ‌تر شد. تورم ایجاد شد و نئولیبرالیسم پا به عرصه گذاشت و اقتصاد آمریکا وارد فاز جدیدی شد و با استفاده از نظرات میلتون فریدمن در اقتصاد موفق شد

استیلای این نگاه کم و بیش همزمان با انقلاب ما بود. انقلاب ما برعکس انجام شد و بسیاری از صنایعی که در دهه پنجاه به خاطر افزایش قیمت نفت شکل گرفته بودند، حالا تورم بود و کسی گفته بود ریشه تورم قبل از انقلاب و بیماری هلندی بود این‌ها واقعا بعد از چهل سال این حرف‌ها خریداری ندارد. در آن زمان شروع کردیم به ملی کردن و تمام کسانی که سرمایه داری در واقع صنعتی را در ایران پایه گذاشته بودند همه را فراری دادیم. بنده یادی کنم از مشاوری که به آقای مهندس موسوی که می‌گفت، به جای اینکه به سرمایه داری صنعتی بپردازیم سرمایه داری سنتی را ملی کردیم و سرمایه داری بازرگانی را رایج کردیم. وزارت بازرگانی شد ۱۲ تا از این مراکز تهیه وتوزیع کالا درست شد مخالفت با غرب از نظر اقتصادی واقعا اشتباه محض است. شما کشور‌های اروپایی را نگاه کنید، شما وقتی در آلمان زندگی می‌کنید می‌دانید سرمایه داری سوسیالیست عملا کار می‌کند. یعنی شما آنجا هرگز این تفاوت درآمد‌ها را نمی‌بینید. یعنی توزیع درآمد‌ها را یعنی منحنی جینی را در ایران را با سوئد مقایسه کنیم، چیز دگیری در می‌آید. همه این‌ها اسمش سرمایه داری است. اما سرمایه داری یک ویژگی خاص داشته است. اولا در هر کشوری با توجه به فرهنگ‌های خودش نتایج خاص خودش را داشته است. ژاپن وقتی بروید، تفاوت‌هایی می‌بینید. اما ظاهرا مالکیت خصوصی دارد. اما مساله مالیات‌ها به قدری شدید و عمیق است که اجازه ثروتمند شدن بالا را به شما نمی‌دهد. یک جا سرمایه داری مثل آمریکا خیلی باز است و شکاف درآمد‌ها زیادتر است، اما اقتصاد شکوفا است.  اما شما توزیع درآمد خیلی خوبی را نمی‌بینید. نقطه مقابلش در کشور‌های اروپایی مثل سوئد، نروژ، آلمان و اسکاندیناوی کلا شما می‌بینید اسم آنهم سرمایه داری است. اما نتایجش کاملا متفاوت است و مردم هستند که این را انتخاب می‌کنند. آیا مردم آمریکا آن را ترجیح داده‌اند که این حاصل شده است. مردم اسکاندیناوی هم این را ترجیح داده‌اند. بالاخره مردم رضایت دارند. رضایت هم نداشته باشند دو تا حزب کاملا وجود دارند شما نگاه کنید در آلمان مثلا دموکرات مسیحی که خانم مرکل بعد از ۱۶ سال کنار رفت آقای اولاف شولتس آمد، ایشان سوسیال دموکرات بود. یعنی مردم خط مشی‌ها را مشخص می‌کنند و اگر نتیجه حاصل بعد از ۴ سال مورد قبول مردم بود ادامه پیدا می‌کند و اگر نبود، عوض می‌شود.  ببینید، مردم هستند که عملا در زمینه اقتصاد تصمیم می‌گیرند. ما آمدیم این کار را کردیم. نتیجه اش این می‌شود که سرمایه‌گذاری بازرگانی، چون بازار پشتش بود به این شکل افتاد. بازرگانی به تدریج توسعه پیدا کرد، اما سرمایه‌گذاری صنعتی نوپای ایران عملا فلج شد و دیدیم که آمدند گفتند سرمایه‌گذاری به عنوان بخش خصوصی و بخش تعاون اصلا این تعاون چه معنی داشت که بنده هم در این زمینه بی تقصیر نیستم، ما فکر می‌کردیم تعاون همان لیبرال سوسیالیستی است که آلمان انجام می‌دهد تو ذهن ما همچین چیزی بود. اما تعاون معنایی که شما شکل بدهید، اصلا پیدا نمی‌کنید.

یعنی ایران راهی را رفت که دنیا راه مقابل آن را می‌رفت..می‌توانستیم با عراق نجنگیم و دوم اینکه عملا سرمایه داری ابتدایی صنعتی را با کسانی که شروع کرده بودند کنار گذاشتند و دست دولت دادید و دولت معمولا تاجر و سرمایه دار خوبی نیست. هدایت کننده است، اما کارآمد نیست. حالا برگردیم به سیاست. عملا با بزرگترین اقتصاد جهان وارد چالشی شدیم که تا امروز ادامه دارد. نتیجه دو اشتباه شاید خیلی هم تعبیر کنند که جنگ اجتناب ناپذیر بود، اما من به عنوان نگاه تاریخی نگاه می‌کنم، بر این باورم که راه اقتصاد را برخلاف دنیا رفتیم و خود جنگ قطعا شروع کننده قطعا عراق بود. آیا ما یا خارجی‌ها آن‌ها را هل دادند وارد این بحث نمی‌شوم. اما نتیجه اش برای ما مهم بود. یعنی شما در جنگ مجبورید اقتصاد جنگی را اداره کنید؛ و در همان زمان نفت هم ارزان شد. بنده از سال ۱۳۶۴ تا ۱۳۶۸ معاون کل وزارت دارایی بودم و می‌دانم بر سر ارز چه پیش آمد. آن نگاه کسانی که سرمایه داشتند به مراتب از بنده هوشمندانه‌تر بود و شروع کردند سرمایه را از کشور خارج کردند که هنوز هم سرمایه‌های ایران به خارج صادر می‌شود. هم سرمایه اجتماعی که نیروی انسانی است و هم سرمایه مالی که به انحای مختلف خارج می‌شود که به طبقه متوسط هم رسیده است که به ترکیه، گرچستان و ارمنستان رفته‌اند. شما یک انقلابی کردید و عملا کشور را در تمام دنیا تکنوکرات‌ها می‌چرخانند و سیاست مدار‌ها خط مشی تهیه می‌کنند. در واقع دموکرات‌ها با علم و دانش خودشان و با شناخت جهان این را پیاده می‌کنند. شما ساختار کشور ما را از نظر سیاسی را کسانی که روی کار آمدند، آیا جهان آن روز را می‌شناختند؟ همه این‌ها و مضافا جنگ که در زمان جنگ به هر نحوی بود اداره شد که حس وطن پرستی و باور مردم به انقلاب بود. تردید نکنیم که همه حاضر بودیم از خودگذشتگی کنیم؛ لذا اگر اشتباه هم می‌شد باز کسی توجهی نمی‌کرد، چون آرمان فراتر از مادی ذهن‌های ما بود؛ لذا جنگ که تمام شد، من کسی بودم که گزاش نوشتم که جنگ را نمی‌توانیم ادامه بدهیم. بخشی از مصاحبه علی ماجدی با ویژه نامه جهان صنعت

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها