رفتن به محتوا
تلویزیون سام با ۲ سال ضمانت سام سرویس
کد خبر 523256

واقعیت های جدیدی که ایروان درک نکرد

درس های شکست ارمنستان

ساعت 24-ارمنستان یک سوم آذربایجان جمعیت دارد و فاقد منابع طبیعی و موقعیت ژئوپولیتیکی کلیدی این کشور است، با این حال در اوایل دهه ۱۹۹۰ جنگ را عمدتا به خاطر دو فاکتور برد: ناآرامی داخلی آذربایجان و پشتیبانی روسیه از ایروان. این فاکتورها به ارمنستان کمک کردند کنترل ناگرونو-قره باغ و نیز بخش های بزرگ‌تری از اطراف آن را که منزلگاه ۷۵۰۰۰۰ آذربایجانی بود که مجبور به فرار شدند، به دست گیرد. این پیروزی یک حس برتری نظامی در داخل ارمنستان ایجاد کرد که تا ماه گذشته ادامه پیدا کرد. اما به زودی معلوم شد که ارمنستان لقه ی بزرگ‌تری از دهنش برداشته است.

خبر
از وقتی که شعله جنگ آذربایجان و ارمنستان دوباره برافروخته شده، ارمنستان شکست های نظامی سنگینی را متحمل شده است. نیروهای آذربایجان نه تنها بیشتر سرزمین های سابقا آذری نشینی که ارمنستان در ۱۹۹۳ تصرف کرده بود را باز پس گرفته اند بلکه به ناگرونو- قره باغ یورش برده اند و شهر استراتژیک و نمادین سوشا را هم گرفته اند. ارمنستان را انگار برق گرفته است، چیزی که با توجه به کری خوانی های جنگ طلبانه و سرشار از اعتماد به نفس سالیان گذشته اش بسیار عجیب است. چرا نتیجه منازعه آن گونه که رهبران ارمنستان تصور می کردند از آب در نیامد؟ شکست ارمنستان در اشتباهات محاسباتی مرگبار رهبران این کشور ریشه دارد. رهبران ارمنستان تقریبا تمام فاکتورهای دخیل در منازعه را اشتباه محاسبه کردند. این فاکتورها عبارتند از محیط بین المللی، پاسخ روسیه، نقش ترکیه و نهایتا تحولات درونی دشمن شان، آذربایجان.

ارمنستان یک سوم آذربایجان جمعیت دارد و فاقد منابع طبیعی و موقعیت ژئوپولیتیکی کلیدی این کشور است، با این حال در اوایل دهه ۱۹۹۰ جنگ را عمدتا به خاطر دو فاکتور برد: ناآرامی داخلی آذربایجان و پشتیبانی روسیه از ایروان. این فاکتورها به ارمنستان کمک کردند کنترل ناگرونو-قره باغ و نیز بخش های بزرگ‌تری از اطراف آن را که منزلگاه ۷۵۰۰۰۰ آذربایجانی بود که مجبور به فرار شدند، به دست گیرد. این پیروزی یک حس برتری نظامی در داخل ارمنستان ایجاد کرد که تا ماه گذشته ادامه پیدا کرد. اما به زودی معلوم شد که ارمنستان لقه ی بزرگ‌تری از دهنش برداشته است. ارمنستان، عمدتا به خاطر تاریخ تراژیکش، از حسن نیت بین المللی بهره مند بود. اما توسعه طلبی های ارضی و پاکسازی قومی آذربایجانی ها در ۱۹۹۴-۱۹۹۵ تصور جامعه بین المللی از ارمنستان را تغییر داد. تا ۱۹۹۶، قطعنامه های سازمان ملل و سازمان امنیت و همکاری اروپا این نکته را محرز کردند که همه ی کشورهای دنیا خواهان بازگرداندن مناطق تصرف شده به آذربایجان و خودمختاری- نه استقلال-برای ارمنی های ناگرونو- قره باغ هستند. وانگهی وسعت مناطق تصرف شده به حدی بود که نه رهبران و نه جامعه آذربایجان نمی توانستند با آن کنار بیایند. برعکس یک حس انتقال جویی در آذربایجان پدید آمد و باکو بخش مهمی از درآمدهای نفتی بادآورده اش را در بخش نظامی سرمایه گذرای کرد. افزایش بودجه نظامی آذربایجان، عدم توازن بین دو کشور را به مرحله خطرناکی رساند. ارمنستان، که روسیه را ضامن توسعه طلبی اش می دید، با افزایش وابستگی اش به مسکو به این موضوع پاسخ داد.

برای مدتی ارمنستان خود را مجاب کرد که باد تحولات به نفع او می وزد. دو رویداد ناگهانی همزاد در سال ۲۰۰۸- جنگ گرجستان و بحران مالی سال جهانی- ارمنستان را در مورد درست بودن قمارش روی روسیه مطمئن ساخت. غرب ثابت کرده بود که قادر به دفاع نظامی از عزیز دردانه اش در قفقاز، گرجستان، نیست. بحران مالی نیز توجه دولت های غربی را از منطقه دور کرد. استقلال کوزوو که به معنای خلق یک دولت آلبانیایی تبار دوم در بالکان بود عزم و جسارت ارمنستان برای نگه داشتن ناگرونو-قره باغ یا تشکیل کشور ارمنی دوم ناگرونو-قره باغ بیشتر کرد. انضمام کریمه به خاک روسیه که شبیه ادغام دو دهه پیش ناگرونو-قره باغ بود امید ارمنستان را حتی بیشتر کرد. در نتیجه این تحولات، ارمنستان مذاکرات صلح تحت رهبری جامعه امنیت و همکاری اروپا را تاکتیکی برای وقت کشی می‌دید و نیازی به ادادن امتیازی جدی در ازای صلح حس نمی کرد. در سال ۲۰۱۶ افزایش تنش ها منجر به یک جنگ چهارروزه شد که در آن آذربایجان برای نخستین بار از سال ۱۹۹۴ کنترل برخی از مناطق تصرف شده را دوباره به دست آورد. مسکو اگرچه بعد از چند روز مذاکرات آتش بس را شروع کرد، برای متوقف کردن یا عقب راندن آذربایجان کاری نکرد. این موضوع می بایست زنگ خطر را برای ایروان به صدا در می آورد و آن ها را از خیالات خوششان بیدار کند، اما با کمال تعجب مواضع و رویکرد ارمنستان نامنعطف تر شد. تغییر اول، تغییر در الفاظ بود. بسیاری از ارمنی ها به تدریج شروع به استفاده از «مناطق آزادشده» برای اشاره به مناطق تصرف شده ی پیرامون ناگرونو-قره باغ کردند- این تغییری عمده محسوب می شد، چرا که آن ها سابقا این مناطق را به عنوان اهرم فشاری برای واداشتن آذربایجان به کنار آمدن با وضعیت ناگرونو-قره باغ می دیدند. رفتار ارمنستان حاکی از این بود که دیگر تمایلی به باز پس دادن مناطق تصرف شده ندارد و مصمم است چهار قطع نامه شورای امنیت مبنی بر برگرداندن «بی درنگ و بدون قید و شرط» مناطق مذکور را نادیده بگیرد.

وقتی نیکول پاشینیان در بهار ۲۰۱۸ متعاقب یک «انقلاب مخملی» به قدرت رسید، ابتدا نشان داد که مایل است مذاکرات صلح را از سر بگیرد. علی الظاهر نخبگان آذربایجان از سر کار آمدن او استقبال کردند. باکو از فرصت انجام عملیات نظامی در طول اغتشاشات داخلی ارمنستان چشم پوشی کرد و به امید پیشبرد مذاکرات صلح به پاشینیان فرصت داد قدرتش را تثبیت کند. وقتی علیف و پاشینیان در اکتبر ۲۰۱۸ در دوشنبه دیدار کردند آنها توافق کردند که تنش ها را کاهش دهند. چشم انداز صلح بهتر از همیشه به نظر می رسید، تا این که یکباره همه چیز تغییر کرد. در ماه می، پاشینیان « اصل مادرید» را که از ۲۰۰۷ مبنای مذاکرات بود رد کرد. او همچنین تلاش کرد تا چارچوب مذاکرات را تغییر دهد و خواهان حضور رهبران محلی قره باغ در گفت وگوها شد. وانگهی در جریان یک سخنرانی در آگوست ۲۰۱۹ در پایتخت قره باغ اظهار داشت «قره باغ جزئی از ارمنستان است، تمام» و این چنین ایده وحدت قره باغ و ارمنستان را که در اواخر ۱۹۸۰ شعله تضادها را برافروخته بود، از نو مطرح کرد. این دو نقطه نظر نه تنها متناقض بودند- اگر قره باغ جزئی از ارمنستان است، چرا باید یک کرسی مجزا در مذاکرات داشته باشد- بلکه همچنین هیچ جایی برای مذاکرات بر سر آینده منطقه باقی نگذاشت. نشانه های دیگری از تغییر هم وجود داشت. همسر پاشینیان، آنا هاکوبیان، که در سال ۲۰۱۸ جنبش «زنان برای صلح» را راه انداخته بود، این تابستان در یونیرم نظامی و مسلسل در دست حاضر شد تا آموزش نظامی زنان را ترویج کند. پسر آن ها هم برای خدمت در منطقه تصرف شده داوطلب شد. استراتژی نظامی ارمنستان نیز تغییر کرد: در همین سال وزیر دفاع دیوید تونیان- که قدرت و نفوذش در حکومت به سرعت افزایش یافت- اظهار داشت که ارمنستان اینک منطق زمین در ازای صلح که به عنوان مبنای مذاکرات عمل کرده بود را رد می کند و در عوض استراتژی «جنگ های جدید برای سرزمین های جدید» را اتخاذ کرده است. این چرخش ها با تحرکات جسورانه ای همراه شد که شرایط را روی روی زمین تغییر داد. ارمنستان به طرزی نسبتا آشکار شروع به اسکان دادن ارمنی های سوریه و لبنان در مناطق تصرف شده کرد. موضع ایروان به بهترین وجه در مصاحبه پاشینیان با بی بی سی در آگوست ۲۰۲۰ خلاصه شد که میزبان برنامه استفان ساکور را واداشت که نتیجه گیری کند «کاملا معلوم است شما دنبال صلح نیستید». اما رهبران ارمنستان حتی از این فراتر رفتند: آن ها دست به اقداماتی زدند که پای ترکیه را به طور مستقیم تر به مجادله کشاند. وقتی جولای امسال درگیری در مرز ارمنستان و آذربایجان در نقطه ای خیلی دورتر از قره باغ آغاز شد، ترکیه به وحشت افتاد که ارمنستان در حال تهدید تاسیسات انرژی در نزدیکی منطقه ای است که نفت و گاز آذربایجان را در خود جا داده است. سپس، در اوایل آگوست، رئیس جمهور و نخست وزیر ارمنستان هر دو از گرامیداشت صدمین سالگرد معاهده سورس Sevres)) که یک دولت ارمنی را در ترکیه شرقی تاسیس کرد سخن گفتند- موضوعی که بعد از گذشت سال ها کماکان خون ناسیونالیست های ترکیه را به جوش می آورد و برای سال ها آن ها را متحد کرده است.

مرور این تحولات از چهار اشتباه محاسباتی مرگبار ارمنستان حکایت دارند. نخست، لفاظی «مناطق آزادشده» بیانگر تلاشی حساب شده برای‌ بهره‌برداری از ضعیف شدن قانون و نهادهای بین الملل است. برای دو دهه، آذربایجان کوشش را بر استفاده از دیپلماسی و فشارهای بین المللی برای خنثی کردن تلاش ارمنستان در جهت تغییر مرزهای بین المللی با توسل به قدرت نظامی متمرکز کرده بود. چنین به نظر می رسید که یک نظم بین المللی تضعیف شده دست ارمنستان را برای حفظ کنترلش بر این مناطق باز گذاشته است.

رهبری ارمنستان التفات نداشت که همین نظم بین المللی بود که آذربایجان را از رها کردن دیپلماسی و تعقیب یک راه حل نظامی بازداشته بود. در سال ۲۰۱۹، الهام علیف گفت جهانی در حال ظهور است که در آن «زور حق است»، سخنی که متضمن این پیام بود که اگر آذربایجان از طریق دیپلماسی به اهدافش نرسد مطابق قانون این جهان عمل می کند. به همین سبیل، ارمنستان به پیامدهای شکست در کسب تایید بین المللی برای تصرفاتش توجه نداشت. چنان که حوادث اخیر روشن ساختند، مادامی که جنگ بر مناطقی متمرکز باشد که جامعه بین المللی به عنوان خاک آذربایجان به رسمیت می شناسدشان، کشورهای غربی و قدرت های دیگر نمی توانند فراتر از دعوت همیشگی به خویشتن داری و مذاکره کاری کنند.

دوم، ارمنستان هیچ وقت عبرت نگرفت که نمی تواند حمایت روسیه را مسلم فرض کند. نفوذ روسیه بر ارمنستان چنان زیاد شده بود که ولادیمر پوتین ابایی از کشیدن ناز الهام علیف و تلاش برای کشاندن آذربایجان به محور روسیه نداشت. کسانی که با استراتژی روسیه آشنا هستند می دانند که کرملین به نفوذش بر ارمنستان همچون اهرم فشاری علیه گرجستان و آذربایجان می نگرد که هر دو از اهمیت استراتژیکی بیشتری نسبت به ارمنستان برخوردارند.

چند سال قبل، مسکو شروع به فروش حجم عظیمی از تسلیحات به آذربایجان کرد. قطعا باکو پول بیشتری از ارمنستان برای این تسلیحات پرداخت اما نه این معامله و نه تلاش سرسختانه روسیه برای وارد کردن آذربایجان به سازمان های تحت هدایت روسیه همچون اتحادیه اقتصادی اوراسیایی نتوانست رهبران ارمنستان را متقاعد کند که در استراتژی وابستگی شان به روسیه تردید کنند. چنین بازنگری حتی بعد از اینکه روسیه در درگیری ۲۰۱۶ پشت ارمنستان را خالی کرد اتفاق نیفتاد. به جای بازنگری در وابستگی به روسیه، ایروان به مانند پوکربازی که با دستی بد بازی می کند، در یک بلوف نسبتا آشکار مبلغ شرط بندی را افزایش داد تا این که باکو نهایتا تصمیم گرفت چالش را قبول و دست خالی ارمنستان را رو کند. اگرچه ممکن است مسکو پا به میدان بگذارد و ارمنستان را نجات دهد، این موضوع بسیار نامحتمل است. پوتین عمیقا به پاشینیان و شیوه ی به قدرت رسیدنش بی اعتماد است و بدش نمیاد او را با صورتی سیلی خورده ببیند- شاید به امید اینکه که رژیم قدیم به قدرت باز گردد. جالب است که الهام علیف آگوست گذشته باقی مانده نیروهای متمایل به روسیه ی داخل حکومتش را تصفیه کرد و آشکارا از پوتین برای عرضه تسلیحات روسی به ارمنستان گلایه کرد. رویکرد محتاطانه پوتین را می توان بیانگر نیاز مسکو به بازی ملاحظه آمیز با باکو برای حفظ اهرم های فشار بر این کشور دانست که به لحاظ استراتژیک مهم‌ترین کشور قفقاز است. به نظر می رسد رهبران ارمنستان ناتوان از درک این واقعیت بودند که روسیه به خاطر همه لات بازی هایش، هم در سطح جهانی و هم در سطح منطقه ای قدرتی در حال افول است. شاید شرایط در آینده تغییر کند اما در حال حاضر روسیه نفع چندانی در مداخله قاطعانه در درگیری ندارد و حتی از درگیری برای اعزام و مستقرکردن نیروهای حافظ صلح روسی در منطقه مورد مناقشه بهره می گیرد. القصه، ارمنستان بسیار تنهاتر از چیزی بود که لافش را می زد.

سوم، رهبران ارمنستان نتوانستند پیوند روبه رشد قفقاز جنوبی و خاورمیانه و به خصوص نقش ترکیه در منطقه را به درستی تحلیل کنند. از سال ۲۰۱۵ یک جریان ملی گرای قدرتمند در حال صعود در حکومت ترکیه بوده و نفوذش بر سیاست خارجی ترکیه بیشتر و بیشتر شده است.

رئیس جمهور رجب طیب اردوغان- که اسلام گرایی اش بر ملی گرایی اش می چربد- به سمت ناسیونالیسم سوق یافته است، چیزی که باعث شده آنکار هم در سوریه و هم در لیبی روسیه را به چالش بکشد. ارمنستان می بایست این قضیه که جنگنده های ترکیه بر سیستم ضدهوایی روسیه لااقل در لیبی برتری داشتند را یک زنگ هشدار جدی می دید و آن را دلیلی برای احتیاط بیشتر قلمداد می کرد. به رغم علایم جنگی صریح، از جمله اظهار نظر اردوغان در فوریه ۲۰۲۰ که قره باغ همان قدر که برای آذربایجان اهمیت دارد برای ترکیه هم مهم است، رهبران ارمنستان از پیش بینی تغییر رویکرد ترکیه راجع به منازعه عاجز بودند. در حقیقت، آن ها از طریق اقداماتی مثل گشودن باب معاهده سورس این تغییر را شتاب بخشیدند.

نهایتا، رهبران ارمنستان از درک دگرگونی های داخلی آذربایجان عاجز بودند. برای سال‌ها، الهام علیف در اثر حضور الیگارشی های گوناگون پیرامونش فلج شده بود. اما در چند سال گذشته، رهبر آذربایجان دست به یک پاکسازی وسیع زد تا دولت را کارآمد سازد. علیف خودش را از غل و زنجیرهای رژیمی که هفده سال قبل از پدرش به ارث برده بودخلاص کرد. رهبران ارمنستان نتوانستند این را دریابند که رویکرد شجاعانه تر علیف مبرم ترین مسئله آذربایجان، تضاد حل نشده بر سر قره باغ و تصرف شدن مناطق آذربایجان، را تحت تاثیر قرار می‌دهد، هرچند علیف بارها نارضایتی شدیدش را از اوضاع اظهار داشته بود.
چرا رهبران ارمنستان این اشتباهات محاسباتی مرگبار را مرتکب شدند. دلایل متعددی به ذهن می رسد. جهان در سال های اخیر به سرعت تغییر کرده است. این تغییرات سریع، انعطاف و مهارت های تحلیلی بالایی برای پردازش پیامدهای تاثیرات متقابل فراشدهای جهانی و منطقه ای می طلبد. به جای سازگاری با تغییرات، رهبران ارمنستان مغرور شدند و تبلیغات خودشان را باور کردند. اما این موضوع نمی تواند میزان شکستی را توضیح دهد که تنها با تحلیلی عمیق از سیاست داخلی ارمنستان قابل تبیین است.

اینک مثل روز روشن است که نخست وزیر نیکول پاشینیان- که پیش از آن که با یک جنبش خیابانی به قدرت برسد فاقد تجربه سیاسی بود- از درک ژئوپولیتیک کشور و منطقه ناتوان بود. اما گذشته از بی تجربگی سیاسی، پاشینیان پیوسته از جانب رهبری پیشین ارمنستان، که با رهبران قره باغ متحد بودند و روابط ممتازی با مسکو داشت، زیر پایش خالی شد. این شرایط پاشینیان را وادار کرد که برای تحکیم قدرتش یک موضع به طور فزاینده ناسیونالیستی را اتخاذ کند. اهمیت رقابت های داخلی پاشینیان با نخبگان قدرت قدیم ارمنستان به حدی است که می توان گفت طرح بحث وحدت قره باغ و ارمنستان تلاشی برای جلب نظر رهبران قره باغ و افزایش محبوبیتش در میان ارمنیان آن جا بود. اگر این را بپذیریم، باید بگوییم که او تاثیر سخنانش بر باکو را بسیار دست کم گرفت.

تا زمان نگارش این نوشته، طرفین یک توافق آتش بس امضا کرده اند که برتری نظامی آذربایجان را تثبیت می کند و سطوحی از کنترل ارمنستان بر بخش هایی از ناگرونو-قره باغ را حفظ می کند. آسیب بلندمدت حاصل از محاسبات اشتباه ارمنستان مبرهن است. در حالی که بخشی از آسیب فیزیکی است، آسیب ذهنی و روانی مهم تر است. احساس برتری نظامی ارمنستان در هم شکسته است و انزوا و تنهایی اش مشهود است. اکنون باید روشن شده باشد که ارمنستان تنها به شرطی می تواند امنیت داشته باشد که به صلحی پایدار با آذربایجان برسد. پاشینیان که از قبل تضعیف شده بود باید خیلی خوش شانس باشد که بتواند در قدرت باشد، کما اینکه درخواست ها برای استعفایش بالا گرفته است. اما مهمتر از ماندن یا رفتن پاشینیان، باید ببینیم آیا ارمنستان از این خیره سری ها و اشتباهات محاسباتی خواهد آموخت و تلاشی جدی برای صلح به عمل می آورد یا نه.

منبع: نشنال اینترست / دیپلماسی ایرانی

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها