رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 537538

نقدی بر نمایش گرگاس‌ها یا روز بخیر آقای وزیر به کارگردانی حمیدرضا نعیمی

گم شدن مرز فکاهی و طنز

ساعت 24-این روزها در تتمه جشنواره تئاتر فجر ۱۳۹۹ همچنان سالن مرکزی تئاتر شهر در اختیار نمایش «گرگاس‌ها یا روز بخیر آقای وزیر» به کارگردانی و نویسندگی حمیدرضا نعیمی است. پیش از این درکارنامه نعیمی آثار و عناوینی چون جایزه ویژه فیلمنامه‌نویسی برای فیلمنامه بلند داستانی «مخمصه» از یازدهمین جشنواره بین‌المللی روستا، جایزه اول نمایشنامه‌نویسی از دوازدهمین جشنواره سراسری دانشجویان برای نمایشنامه «وعده‌گاه نهنگ‌ها» و ... دیده می‌شود.

در نمایش گرگاس‌ها، بهنام شرفی، بهناز نازی، رامین ناصرنصیر،کتانه افشاری نژاد، امیر کربلایی‌زاده،کامبیز امینی، رضا جهانی و... به ایفای نقش پرداخته‌اند. خط داستانی نمایش حول محور یک وزیر دارایی است که با شروع انتصاب خود سعی دارد با مفاسد اقتصادی و رشوه‌خواران و رانت‌خواران دولت به مبارزه برخیزد. در این بین کاراکترهای آقای رییس‌جمهور، آقای وزیر، خانم آقای وزیر، نوکر، وزیر آموزش پرورش، کارمند دون‌پایه، رییس شهربانی و رییس بانک، اضلاع و زوایای روایت را پیش می‌برند تا داستان در فضایی اجتماعی-کمیک و در بستری گاه موزیکال و نمادین شکل بگیرد.

مقصود ما از نمایش و یک اجرا چیست؟
اینکه بخواهیم الزاما برای هنر مقصد و مقصودی تعریف کنیم نه در این مجال می‌گنجد و نه فکر می‌کنم در تئوری‌های پرولتاریا و نقدهای لوکاچ به سرانجامی رسیده باشد و نه در عقبه ذهنی برشتی(برتولت برشت) راه به جایی خواهیم برد؛ چراکه اساسا این نگاه در تعارضات زمانی و مکانی مولفان با جامعه و بسترهای کلان روایت زمان خود قابل بررسی و نقد هستند اما با این اوصاف فضای تئاتر گرگاس‌ها ما را بر این می‌دارد که در بعضی موارد محتوایی که مرزهای هنری- نمایشی را نادیده انگاشته‌اند، صریح باشیم و بعضی نکات را مرور کنیم. این اشارات در واقع جایی را نشانه رفته‌اند که ما به ناچار باید تئاتر را بیرون از متن خود بررسی کنیم.
مرز طنز و فکاهی
اینکه در یک نمایش که سنگ بنای خود را برکمدی گذاشته و ژانر خود را در آن تعریف می‌کند، ما با دیالوگ‌های غافلگیرکننده، تعارضات زبانی، شوخی‌ها و بذله‌گویی‌های گاه‌وبی‌گاه روبه‌رو شویم، چیز غریبی نخواهد بود. در این بین وجهه تئاتر و ماهیت کارکرد آن برای مخاطب از لابه‌لای همین طنازی‌ها روشن می‌شود؛ چراکه کارگردان به مخاطب و تماشاچی‌ها اعلام می‌کند من مسیر رئال و گفت‌وگوی مستقیم را کنار گذاشته‌ام و می‌خواهم با زبان دیگری ارتباط برقرار کنم. نمایش گرگاس‌ها تماما چه در اکت‌ها و حرکات فرمیک و موزون، چه در واکنش‌ها و میمیک‌های متغیر و گریم‌های اغراق‌آمیز و در نهایت در بستر تمامی دیالوگ‌ها معیار خود را کمدی و طنز قرار داده؛ از این رو آنچه بر این نمایش مترتب است در این فصا قابل بررسی است. اما واقعیت این است که نام طنز بسیار فاخرتر از آن است که بتواند بر این تئاتر سایه بیفکند. در طنز علت خنده، شدت تناقضات و تقابل سیاهی و سفیدی است و لودگی، شوخی‌های عام و تیکه‌های بازاری‌ و روزمره فقط چاشنی آن است و مسیر دیالوگ‌ها را رقم نمی‌زند. ازاین روست که کارهای کمدی طنازی خود را وامدار مفهومند نه زبان و واژگان طنزآمیز. درگرگاس‌ها تنها یک مفهوم طنزآمیز وجود دارد و آن هم «وقاحت اختلاس‌گران و به رسمیت شناخته شدن آنها در جامعه» است ولی این مفهوم فقط در تیتر وجود دارد و نمایش تماما در اختیار دیالوگ‌ها و بازی‌هایی است که محورشان فکاهی، شوخی‌های جنسیت‌زده(الزاما نه تنها جنسی بلکه جنسیت‌زده)، هرزگویی، دیالوگ‌های شوخی‌گونه و دم‌دستی فاقد کارکرد روایی و... است. به عبارتی متن طنزی درکار نیست و مجموعه از شوخی‌هاست که مرز طنز را با فکاهی به اشتراک گذاشته‌اند.
شعارزدگی
گرچه در تمایلات شخصی نگارنده، به صورت کلی هنری که ابزار چیزی غیرهنر باشد، لذت‌بخش نمی‌نماید اما در همان ساحت ابزارگرایی هنر یا به خدمت گرفتن آن در راستای دیگر اهداف، وجود پرنسیب‌هایی ضروری است تا حداقل حالا که قرار است هنر را آلت دست بازی‌هایی خارج از هنر قرار دهیم حداقل در انجام یک پروژه سفارشی، یک ارایه حرفه‌ای‌تر داشته باشیم. در نمایش گرگاس‌ها یکی از عوامل جدی ضعیف شدن ماهیت طنز اثر و سنگین شدن کفه به سوی عوام‌زدگی و شعارزدگی آن است، متن و خط سیر آن در بیان لایه‌های اجتماعی آنقدر دم‌دستی و عیان عمل می‌کند که گویی بازیگران به جای صحنه، پشت تریبون خطابه‌اند. این درحالی است که کسی منکر جایگاه نقادانه یک اثر هنری نیست وکسی منکر جایگاه طنز و کمدی در به چالش کشیدن مسائل اجتماعی نخواهد شد اما به صورت میان‌بند و پریودیک در مقام ناصح و معلم اخلاق با تماشاچی صحبت کردن یا دیالوگ‌ها را به شعارهای عوامانه تبدیل کردن، لختی کار را دوچندان‌ کرده که دیگر جای تفکر و درنگی برای مخاطب نگذاشته است.
روایتی با تمهیدات اما بی هدف
وقتی از روایت می‌گوییم یعنی به دنبال یک خط مرئی از ابتدا تا انتهای کاریم که ما را پله‌پله در روابط علت معلولی مستعد پذیرش مراحل بعد، اوج‌ها و فرودها یا در نهایت پایان کار کند.(البته این در یک روایت خطی مصداق دارد که کار کنونی هم اینچنین است.) نمایش گرگاس‌ها از نظر تمهیدات روایی قدم‌های مناسبی برای پذیرش بار روایی کار کرده که قابل تحسین است. وجود دکور استیج‌گونه که خطابه بازیگران را باورپذیرتر می‌کند، استفاده از یک میز و صندلی به عنوان دکوری نمادین در راستای تاکید بر قدرت و حب مقام، سرسره‌ای برای ورود کاراکترها به داخل صحنه که کارکردی کمیک داشته و در عین حال ورود خلق‌الساعه افراد را تلطیف می‌کند، ساعت نوری که درکنار موسیقی جهت فضاسازی بیشتر کمک‌کننده است و... از عوامل بصری پذیرش بهتر روایت کار هستند. از طرفی گریم و اغراق نمایشی در آن که خود تاکیدی بر بازیگر بودن همه در صحنه است و نیز کنتراست بالای رنگ‌ها توانسته بر بار حسی و گاه کمیک قضیه بیفزاید.
اما نکته مهم که همچنان به قوت خود جای سوال دارد این است که این تمهیدات در نهایت نقطه ‌عطف‌شان کجاست و اگر در جزییات وکوتاه‌مدت به عنوان خلاقیت‌های فرمی نقش دارند درکلیت اثر چه انسجامی به ساختار آن می‌دهند. چرا این تمهیدات فقط تکنیک‌های مقطعی به نظر می‌رسند و جز در یک پایان محتوایی، تاثیری در تکوین اثر ندارند. به عبارتی این فقط یک پایان داستانی محتمل فاقد خلاقیت است که تنها کار را به آخر می‌برد و در غیر از آن هیچ کدام از اتفاقات روایی نقش مشترک و وحدت‌آفرینی ندارند.
بازی‌گردانی در جهت چند لایه کردن پیام
همان‌طورکه گفته شد جز خط سیر داستان(که در واقع بیشتر خلق چند موقعیت است تا داستان) خلاقیت‌ها در اختیار همان صحنه و همان دیالوگ هستند و منجر به ایجاد ساختار وکلیتی منسجم نمی‌شوند اما در همان موقعیت‌ها متناسب با شرایط، بازی‌گردانی‌ها توانسته‌اند که به کمک دیالوگ‌ها بیایند و با کمدی اجرا، وجهه دیگری غیر از پیام مستقیم بدهند.گرچه همان پیام‌های غیرمستقیم ماحصل اکت‌های بازیگران هم در نهایت از تیکه‌های جنسی یا گوشه و کنایه‌های روزمره سیاسی عامیانه فراتر نمی‌روند اما جذابیت قابل اعتنایی به نمایش داده‌اند.
عام‌پسندی یا سفارش ‌پذیری
عام‌گرایی یا عام‌پسندی به خودی‌خود عیب نیست اما وقتی که در یک اثر شعارزدگی،کمدی با المان‌هایی تنها برای جذب عام و لودگی یک‌جا جمع شوند، عام‌پسندی تئاتر را تا سرحد یک شُو و اجرای بازیگر را تا حد یک شومن پایین می‌آورد. حملات عامیانه به رییس‌جمهور یا وزیر و پایین آوردن سطح انتقادات سیاسی با پشتوانه فکری در حد انتقادات معمول داخل تاکسی‌ها و از آن بدتر پیشنهادهای شعاری و عوامانه برای بهبود اوضاع خود نشانه‌های بارز عام‌گرایی منفی است که سراسر کار را به صورت فرمی و محتوایی دربرگرفته است. در نهایت آنچه از نمایش گرگاس‌ها در دست‌مان می‌ماند اثری پر از هیاهو، بزک کردن‌های بسیار، چربیدن تبلیغات بر مفاهیم هنری و نمایشی و درنهایت ابزاری شدن صحنه است برای مسائلی به ظاهر اجتماعی که نتوانسته‌اند شیوه ارایه هنری و حرفه‌ای خودشان را بیابند.

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تیتر داغ
تازه‌ترین خبرها