رفتن به محتوا
سام سرویس
کد خبر 472842

درباب عدم حضور ۱۰ ساله دلبر حکیم‌اُوا، استاد دانشگاه و نوازنده پیانو در ایران

خسران دنیا

ساعت 24-هنگام شنیدن رسیتال پیانوی تازه‌ دلبر حکیم‌اُوا، گذشته از زیبایی تمام‌ وکمال و مسحورکننده‌ موسیقی که در لحظه‌لحظه‌ کنسرت جریان داشت، یک فکر، یک رویا ذهنم را به خود مشغول می‌کرد. برای آن که منشا آن رویا را بهتر ببینیم باید به گذشته بازگردیم، به حدود 10 سال قبل هنگامی که نوازنده‌ نام‌آور تاجیک ایران را ترک کرد.

خبر
دقیقاً نمی‌دانیم چه شد که او باز به دوشنبه بازگشت یا بهتر بگوییم مجبور به بازگشت شد اما اگر همان حدس‌ها و شایعه‌ها را -که در ایران اغلب چون چیزکی هست مردم همچون چیزی دهان‌به‌دهان منتقلش می‌کنند- مبنا قرار دهیم آن وقت رؤیای حاشیه‌ کنسرت خود را به ما نشان خواهد داد.

در رؤیا آرزو می‌کردم ای کاش می‌شد مسببان چنین تغییراتی را به‌زور هم که شده یک بار به کنسرت بیاوریم، روی صندلی‌های تالار رودکی بنشانیم و وادارشان کنیم آن‌همه زیبایی را بشنوند. نمی‌دانم می‌توانند بشنوند یا گوششان چنان فروبسته و جانشان چنان تیره‌وتار شده است که حتی زیبایی شاعرانه‌ شوپن، ریاضیات مجسم باخ و شروشور مهارنشدنی لیست زیر انگشتان دلبرِ معجزه‌گرِ چنین نوازنده‌ای نمی‌تواند دلشان را بلرزاند و از جهان بی‌رنگ‌ورویی که در آن زندانی‌اند آزادشان کند. اما اگر بر فرض محال می‌توانستند و گوش شنوایی داشتند لابد پس از این پنج‌شنبه شب شگفت‌انگیز پشیمان می‌شدند از کاری که کرده‌اند و زیانی که خواسته و ناخواسته به زندگی هنری در ایران زده‌اند. یا شاید حتا افسوس می‌خوردند بلکه می‌گریستند بر عمری که گوش و هوششان بی‌زیبایی گذرانده است و خسران دنیایشان که چون گذشت هیچ بازش نمی‌گرداند.

نمی‌گویم زیانی که با تاراندن چنین نوازنده و معلم برجسته‌ای به جوانان و هنرجویان ایرانی زده‌اند چون چنان کسانی محال است این اندازه برای آموزش ارزش قائل باشند و در ضمیرشان توجهی به آینده‌ هنری و فرهنگی فرزندان این کشور وجود داشته باشد. می‌گویم شاید این زیباییِ اکنون دور از دسترس شنونده‌ ایرانی، زیبایی بی‌واسطه‌ موسیقی که از فراز سد و بندها می‌گذرد در دلشان کارگر افتد و ناچارشان کند از کرده‌ خود پیشمان شوند و اندکی افسوس بخورند از بدکاری‌هایشان در حق یک انسان نازنین و در حق موسیقی.

اما نتیجه‌ مثبت گرفتن و متنبه شدن این جماعت حتی در رؤیا نیز ممکن نمی‌نماید پس در نهایت راهی نمی‌ماند جز این که مانند آن گزین‌گویه‌ منسوب به شکسپیر بیندیشیم این کسان که در درون خویش موسیقی ندارند و نواهای خوش آنان را حتی نمی‌جنباند تنها به کار خیانت و توطئه و غارتگری می‌آیند. و به‌راستی که جز این نیز از ایشان برنمی‌آید.

توسعه ایرانی

نظرات کاربران
نظر شما

ساعت 24 از انتشار نظرات حاوی توهین و افترا و نوشته شده با حروف لاتین (فینگیلیش) معذور است.

تازه‌ترین خبرها